عباس پژمان در کتاب «من و بوف کور» که به تازگی منتشر شده، سعی دارد با نگاهی تازه به رمان «بوف کور» دریچهای تازه بر اسرار و رموز این اثر باز کند.-
پژمان در کتاب «من و بوف کور» که به تازگی از سوی انتشارات نگاه به چاپ رسیده است، سعی دارد به این اثر از زاویهای نو و در قالبی داستانی نگاهی دیگرگونه داشته باشد.
وی در فصل اول این كتاب با عنوان «من و بوف کور» سوالاتی چون واقعا برای چه بعضی شخصیتهای «بوف کور» ناخن انگشت سبابهی دست چپشان را میجوند؟ و یا آن پیرمرد کیست که در نقاشیهایی که راوی میکشد، زیر سرو نشسته است؟ طرح کرده است.
نویسنده کتاب « من و بوف کور» همچنین در تلاش است با نگاهی دقیق و موشکافانه تک تک شخصیتهای بوف کور هدایت را بکاود و به تعریف نو و جدیدی درباره آنها برسد. راوی حتی رمز اشیا و حیوانات را هم باز میکند؛ مثلا «کوزه، یا «گلدان» یا هر چیزی شبیه اینها، در زبان خوابها «زن» معنی میدهد. افتادن این جور چیزها هم تصویری است از تسلیم شدن زن به مرد.»(از متن کتاب صفحه 104)
پژمان در پاسخ به این سوال که «آیا قصد دارد به بررسی دیگر آثار صادق هدایت نیز بپردازد یا خیر؟» گفت : نه چنین قصدی ندارم. من محقق و پژوهشگر نیستم اما مساله «بوف کور» جدا بود. سالهاست که رمان «بوف کور» با تعابیر و سوءبرداشتهایی مواجه است که اغلب آنها صحیح نیستند. در این اثر تلاش کردم با رعایت تکنیکهای رماننویسی این کتاب را به روشنترین و ساده ترین روش ابهامزدایی کنم.
وی زمانی که «من و بوف كور» را مینوشت، درباره آن به «ایبنا» گفته بود: بوف کور زبان خاصی دارد. اتفاقاتی که در این کتاب روایت میشوند، از منطق عادی پیروی نمیکنند اما این بدان دلیل نیست که چنین روایتی را بیمعنی بدانیم یا آن را هر طور که دلمان خواست معنی کنیم.
پژمان در پاسخ به اين سوال كه «آيا در كتاب شما ديدگاهي متفاوت از جهان بوف كور را خواهيم خواند؟» توضيح داده بود: در اين اثر سعي داشتم نكتههاي خوانده نشده را درباره بوف كور بيان كنم؛ چرا كه تم اصلي اين كتاب را تا به حال كسي در نيافته است. بوف کور اولین رمانی است که من خواندم! نخستين بار که آن را خواندم هفده سالم بود. از آن پس مقالات و تفسیرهایی هم دربارهاش مطالعه كردم، اما هیچ یک از آنها جواب آن سوالها را در خود نداشت که این کتاب در ذهن خوانندهاش برمیانگیزد.
«من و بوف کور» با شمارگان دو هزار و 144 صفحه و قیمت پنج هزار تومان از سوی نشر نگاه منتشر شده است.
به قلم همین مترجم رمانهای« سال مرگ ریکاردوریش » نوشته « ژوزه ساراماگو » ، « همه نامها »نوشته « ژوزه ساراماگو» ، « من و پلاترو » نوشته « خوآن رامون خیمنس » و « والس خداحافظی » نوشته « میلان کوندرا » و چندین کتاب دیگر ترجمه و منتشر شدهاند.
نظرات