ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
یکی مرا صدا میزند
زنجیره اشاره چنان از هم پاشیده است
که دنیا در غفلت عشق زخم خورده است
گیرم که دنیا در حول و حوش ما
تمام دلش را خالی کند
شاپرکهای معصوم
که در نهایت ترسیم عشق جان میسپارند
ببین که چگونه کلمهها
بیمعنی میشوند
وقتی که لهجه حقیقت عشق کتمان میشود
چقدر باید پشت این کلمهها ایستاد
تا تحلیل جسم زبان را رعایت کند
اگر نبود این واژه،
جهان در زیر پوست خود میگندید
یکی مرا صدا میزند،
به التقای اشارهای، که به رؤیایت
لغزیده است
چقدر باید ماند تا تحلیل فشار موروثی،
که وقت بیوقت رگ به رگ دنبالت کرده باشد
زنجیره اشاره چنان از هم پاشیده است
که حتی یک کلمه هم اضافیست
یکی مرا صدا میزند،
با ارتعاشی که دم به دم
تمام صفتهایش را در حنجرهای سرخ
به روی خط افق عبور میدهد!
صفحات 96 و 97/ شب با تو بیگانه است(مجموعه اشعار)/ محمد کریم مبشرینیا/ انتشارات نشر کتاب/ چاپ اول/ سال 1391/ 134 صفحه/ 5000 تومان
نظر شما