محمد بردبار محقق و مولانا پژوه گفت:مولانا ، شمس را برتر از تفکر و عقلانیت خودش می داند.برای مولانا اختلال زندگی شخصی مهم نیست، اما او تاب تحمل هر اختلال کوچک در رابطه اش با شمس را ندارد.
وی خاطر نشان کرد:مولانا پژوهی در کشور ما از سابقه چندانی برخوردار نیست. 130 سال پیش رضا قلی خان هدایت با انتشار دیوان شمس در تبریز گام بلندی در این راه برداشت.
این پژوهشگر با اشاره به استادان و خدمات ارزنده آنها در قرن اخیر برای شناساندن شعر و انديشه هاي عميق مولانا گفت :زبان فارسی مفتخر به خدمت استادانی چون محمد علی موحد،محمد امین ریاحی ، محمد استعلامی، توفیق سبحانی، عبدالکریم سروش،شفیعی کدکنی،حسن لاهوتی، کریم زمانی و... است که از زوایای پنهان آثار او به کشف هاي مهمي رسيده اند و چهره تازه ای از مولانا را به ما معرفی کرده اند.
وی افزود : در عرصه مولانا پژوهی خدمات ارزنده جلال الدین همایی ،بدیع الزمان فروزانفر،سید صادق گوهرین ، سید جلال آشتیانی ، عبد الحسین زرین کوب ، نیکلسون و آن ماری شیمل بسیار ارزنده است.
"محمد بردبار "مولوی پژوه که سالها آثار مولانا را در دانشگاه ایران تدریس کرده است، نيز گفت:برخی معتقد که با توجه به وسعت آثار و شخصیت مولانا، شمس در حاشیه شخصیت او قرار گرفته است.
وی با اشاره به آشنایی شمس و مولانا گفت:زمانی که شمس به مولانا رسید،انسان بسیار پخته ای بود که در طول سفرها،دیدار ها و مناظراتی که با استادان مختلف داشت، تجربیاتی کسب کرده بود و ذهنی سرشار از علوم اسلامی داشت .
این مولوی پژوه افزود : شمس انسانی نبود که در انتخاب هایش دچار سستی شود .کسی که وارد دنیای عرفان می شود ، پیش از آن نیاز های عرفانی در وجودش شعله ور شده است.
بردبار با اشاره به آثار مولانا که در آن مهمترین مسائل فکری انسان مطرح شده است،یاد آور شد: بی شک تا زمانی که مساله طلب و نیاز در انسان بارور نباشد،او زندگی باروری نخواهد داشت.
وی افزود:مولوی در آثارش به خوبی به اهمیت موضوع نیاز پرداخته است. او به مساله نیاز شیفته وار بهاء داد و با دیدار با شمس پاسخ نیازهایش را گرفت. شمس انسان سهل انگاری نبود و غزلیات مولانا پر از شمس است.
بردبار با اشاره به دیدگاه مولانا نسبت به شمس گفت:مولانا،شمس را برتر از تفکر و عقلانیت خودش می داند.برای مولانا اختلال زندگی شخصی مهم نیست، اما او تاب تحمل هر اختلال کوچک در رابطهاش با شمس را ندارد.
وی افزود :حضور شمس در زندگی مولانا بسیار جدی و گره گشا است و مولانا نیز بارها و بارها در آثارش به این موضوع اشاره می کند.
این مدرس آثار مولانا گفت:زمانی که آثار مولانا را می خوانیم ، پرسش اصلی که به ذهن خطور می کند ، این است که مولانا در عرفانش چه چیزی را می خواهد به ما بگوید، صرف نظر از این موضوع که او در آثارش عوامل عرفان را از جمله عشق، که محصول شعور و زیبایی است را به ما معرفی می کند.
وی افزود : مولانا تصویر تکاملی شخصیت خود ما و شمس هم تابلویی از باید های خود مولانا است.
بردبار با اشاره به برخی از افراد که مثنوی معنوی همواره در دست شان است ، اما مطالعه این اثر راه حل رهایی بخش در زندگی آنها به همراه نداشته است یاد آور شد : مطالعه اینگونه آثار مولانا هیچ دستاوردی در برنخواهد داشت . بازکردن رمز و رموز آثار مولانا یک مجاهدت مقدس است .
وی افزود : برترین جهادی که یک انسان می تواند بکند، این است که انسان مثنوی و غزلیات را به ذهن مردم نزدیک کند و اگر در فهم ریز کاریهای مثنوی و غزلیات مشکلی وجود دارد آن را کشف و در دسترس ادراک مردم قرار دهد .
بردبار ادامه داد : انسانیت مهمترین تمنای یک عارف است که در آثار خرقانی ابوسعید و مولانا و... بارها شاهد آن هستیم . جدی ترین مساله ای که مولانا در آثارش مطرح می کند انسانم آرزوست .
وی با بیان این مطلب که عارف به دنبال تحقق انسان متعالی است، گفت :انسان گاه از گرگ هم درنده خو تر می شود و گاه در مرحله اي صد پله پایین تر از حیوان قرار می گیرد و عرفا نسبت به انسان ها احساس مسولیت می کنند و در پی این هستند که انسانیت در انسان تحقق پیدا کند.
بردبار با اشاره به خدمات ارزنده بهاء الدین خرمشاهی گفت : بهاء الدین خرمشاهی با مولانا رابطه روحي نزديكي دارد . امیدواریم که کار او فتح بابی برای شناساندن بیشتر مولانا باشد .
نظرات