ايبنا نوجوان:
باغ تبسم
«باز روی شاخه‌ی خشک دلم
برگ‌های نوجوانی سبز شد
باز احساس پریدن می‌کنم
در دل من آسمانی سبز شد
*
دست من پر می‌شود از بوی گل
تا شکفتن از دلم سر می‌زند
روی دستم باز مثل یک خیال
شاپرک می‌روید و پر می‌زند
*
باز یاد کودکی افتاده‌ام
باز باران می‌شود همبازی‌ام
ماه از آن دور می‌گوید به ما
بچه‌های کوچه، من هم بازی‌ام!
*
آی گندمزارهای کودکی
روزهای رقصتان در باد کو؟
آن درخت روشنی که دائماً
از نگاهش سیب می‌افتاد، کو؟
*
دورم از دوران بودن‌های سبز
من به گل‌های خیالی دلخوشم
دیگر آن باغ تبسم زرد شد
من به یک جای خیالی دلخوشم
*
می‌شود با این همه، در ذهن خود
مثل باغ نوجوانی سبز بود
می‌شود با این همه، گنجشک شد
شادمان در آسمانی سبز بود»
علي باباجاني درباره‌ي خود در سايت مجلات سلام‌بچه‌ها اين‌گونه نوشته است: اولین روز از اولین ماه سال 1352 روز تولد من است به همین خاطر بهار و عید را دوست دارم شش ساله بودم که رفتم مدرسه. درس خواندم و خواندم تا دیپلم گرفتم.
کلاس اول راهنمایی بودم که احساس کردم می‌توانم شعر بگویم و قصه بنویسم همین کار را کردم و بعد از سربازی، جدی جدی شاعر شدم. سال 1372 اولین بار با سلام بچه ها آشنا شدم و در سال 1377 موفق شدم که در این مجله مشغول به کار شوم.
باباجاني با اشاره به آخرين اثري كه در حوزه‌ي نوجوان مطالعه كرده است عنوان كرد: آخرین کتابی که در حیطه‌ی نوجوان خواندم کتاب بازگشت پروفسور زالزالک بود که اثر جمال‌الدین اکرمی است. رمانی علمی – تخیلی که به دلم نشست.
اين‌روزها كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان اثري از اين نويسنده را با عنوان «آقاي بي‌رويه» در دست انتشار دارد. باباجاني گفت: اين كتاب، مجموعه داستان طنزي با موضوع اصلاح الگوي مصرف براي نوجوانان است كه در آن بيش‌تر از طنزهاي اجتماعي درباره اتلاف انرژي و زمان استفاده كرده‌ام.
شنبه ۷ آبان ۱۳۹۰ - ۲۳:۵۵
نظر شما