به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، محمدعلي قرباني، مترجم حوزه كودك و نوجوان درباره لزوم توجه به بوميسازي در آثار ترجمه در حوزه كودك و نوجوان، گفت: «اشكالي كه در ميان آثار مترجمان ما وجود دارد این است که برخی از آنان كاملاً به سوی متن انگلیسی سوق پیدا میکنند و برخی هم میخواهند که متن را کاملاً فارسی کنند. به اين ترتيب ما شاهد آثارِي هستيم كه يا آنقدر با فرهنگ ما فاصله دارند كه مخاطب با آنها ارتباط برقرار نميكند يا آنقدر بومي شدهاند كه متن اصلي، قرباني شده است، در صورتي كه بايد ضمن احترام به پدیدآورنده اثر و حس او، طوری متن را منتقل کنیم که مخاطب فارسی زبان ما نیز به حس نویسنده نزدیک شود.»
حسين تولايي، شاعر و مترجم حوزه كودك و نوجوان نيز ابتدا به تعريف بوميسازي پرداخت و گفت: «همسانسازی متنها با ارزشهای فرهنگی و زبانی زبان مقصد، بوميسازي است. اين موضوع حاصل شرایط و فشارهای سیاسی، ممیزيها و ارزشهای اخلاقی در جوامع گوناگون است که باعث میشود مترجم دست به بومیسازی بزند. در مقابل آن، مفهوم بیگانهسازی وجود دارد که در آن ما به عنوان مترجم برخی مفاهیم متن زبان مبدا را در زبان مقصد حفظ میکنیم.»
تولایی، درباره مهارتهاي مترجم آثار علمي و ادبي براي كودكان و نوجوانان گفت: «مترجم در وهله اول باید خواننده کتاب باشد و فقط دانستن زبان برای ترجمه کافی نیست، ضمن اینکه خودش هم باید دستی در نوشتن داشته باشد. همچنين مترجم باید کاملاً ویژگیهای زبانی را بداند و ساختار داستان و شعر را بشناسد. رضی هیرمندی ـ مترجم ـ درباره سختیهای ترجمه در ادبیات میگوید: "از میان هنرهای کلامی، دشوارترین گونهها برای ترجمه از زبانی به زبان دیگر، شعر و پس از آن طنز است. بر این اساس بهراحتی میتوان نتیجه گرفت ترجمه شعر طنزآمیز با گرفتاریهای مضاعف همراه است و توانایی دو چندان میطلبد."
در ترجمه کتابهای علمی دیگر نیازی نیست خیال و حس شاعر و نویسنده را منتقل کنیم اما باید مترجم به موضوع ترجمه کاملاً آگاه باشد؛ یعنی درباره آن کتاب اطلاعات و آگاهي علمی داشته باشد.»
اين شاعر افزود: «ما در ترجمه متون علمی و ادبی دو گونه برخورد میکنیم؛ یک بار کلام را ترجمه میکنیم و یک بار باید به این موضوع فکر کنیم که آیا ترجمه تحتاللفظی کافی است یا باید در انتقال مضمون تلاش کنیم.
قرار نیست ما تنها با استفاده از یک فرهنگ لغت کلمهها را ترجمه کنیم. ممکن است در متون علمی بتوان به چنبن کاری دست زد؛ اما در متون ادبی مانند شعر و داستان نمیتوان. در این گونه متون باید دید تصاویر و تخیل نویسنده و منظورش از تركيبها چیست و چه تصویر شاعرانهای مد نظرش است. در غیر اینصورت ترجمه کار بسیار راحتی خواهد بود!»
قربانی نيز درباره تفاوت ترجمه متون علمي و ادبي گفت: «در ترجمه علمی کافی است که محتوا به صورت دقیق و صحیح منتقل شود و لازم نیست که متن حتماً خواندنی و جذاب باشد؛ اما در ترجمه ادبیات علاوه بر مضمون و محتوا باید سبک و احساس نویسنده، لحن و زبان منتقل شود. مثلاً بسیاری از افکار عمیق مولوی که در کلمهها جان گرفته در ترجمه نيكلسون وجود ندارد.»
اين مترجم با اشاره به اينكه ترجمه براي كودكان و نوجوانان كار مترجم را حساستر ميكند، گفت: «گروه سنی کودک و نوجوان و ادبیات، ترجمه را سختتر میکند، چون علاوه بر اینکه باید احساس، لحن و زبان نویسنده را حفظ کنیم، باید متن را با زبانی ارائه دهیم که مخاطبانمان بتوانند با متن ارتباط برقرار کنند. مثلاً ما در این گروه سنی نمیتوانیم از هر واژهای استفاده کنیم و زبانمان باید به زبان آنها نزدیک باشد.»
تولایی، برخي دوگانگيها در متون ادبي و علمي را حاصل شتابزدگي در ترجمه و مشخص نبودن روند كار مترجم دانست و گفت: «مترجم پیش از هرکاری باید تکلیف خود را با متن مشخص کند. یا باید تصمیم بگیرد با ترجم متن را به مخاطب یا مخاطب را به نویسنده نزدیک کند. این دو کاملاً مختلفند. گاهی برخی مترجمان بعضی از قسمتهاي متن را بومیسازی و برخی را بیگانهسازی میکنند. این کار تا حدی خوب است؛ اما وقتی شدید شود در متن دوگانگی ایجاد میکند؛ بهطوری که نه سبک نویسنده مشخص است و نه مخاطب میتواند با متن ارتباط برقرار کند.»
قرباني، در پاسخ به پرسشي مبني بر اينكه آيا بوميگرايي تنها به معني واژهها محدود ميشود؟ گفت: «بايد با يك مثال اين موضوع را مشخص كنم. در ادبیات آمریکا 4 جولای، روز استقلال است. این روز برای آمریکاییها آنقدر شناخته شده است که روز 22 بهمن برای ما. اگر در ترجمه یک متن فقط به ترجمه 4 جولای اکتفا کنیم ممکن است برای مخاطب سوال پیش آید که این تاريخ چه روزی است. مترجم خوب کسی است که 4 جولاي را به روز جشن ملی یا روز استقلال تبدیل کند.
اینها نکات کوچکی اند که مانند نقطههای نور عمل میکنند. يعني وقتی در جاهای مختلف متن درخشنده میشوند همه فضا را نورانی میکنند. بايد به ياد داشت كه وقتی در ذهن خواننده نخستین قفل ایجاد شود که 4 جولای چه زمانی است، بلافاصله قفل بعدی ایجاد میشود که ذهن مخاطب را خسته ميكند. اگر بومیسازی را به درستي رعايت کنیم باعث احساس صمیمیت در مخاطب میشود.»
يكي از اهداف اصلي ترجمه، انتقال فرهنگهاست. آيا بوميسازي و بوميگرايي در آثار ترجمه مانع از رسيدن به اين هدف نخواهد شد؟ تولايي به اين سوال اينگونه پاسخ داد: «تنها هدف ما از ترجمه، لذت بردن از متن نيست؛ بلكه ما با ترجمه، مخاطب را با فرهنگهاي ديگر دنيا آشنا ميكنيم. همه قصهها و افسانهها در ايران اتفاق نميافتند و هر كشوري داراي ادبيات كهن و افسانههايي است. هدف ترجمه نيز آشنايي با همين داستانها و فرهنگهاست. من معتقدم كه همه چيز را نبايد فداي بوميسازي كرد. يكي از انتقادهايي كه به بوميسازي در آثار ترجمه وارد شده، اين است كه در اثر پافشاري بر اين موضوع، مترجم دريچه ارتباطي با دنياي خارج را براي كودكان و نوجوانان ميبندد.»
محمدعلي قرباني در انتها تاكيد كرد: «برخي مواقع، مترجم ناگزير است كه بعضي موارد را فدا كند. مثلاً هيچكس قادر نيست مفهوم شعر «و قاف حرف آخر عشق است/ آنجا كه نام كوچك من آغاز ميشود» را با همين خيال شاعرانه به يك انگليسي زبان انتقال دهد. اما كاري كه از دست مترجمان ما برميآيد اين است كه از داشتههاي زبان فارسي بهدرستي در ترجمه استفاده كنيم. متأسفانه اكنون ساختار زبان انگليسي وارد زبان ما شده است؛ بنابراين بايد تلاش كنيم با حفظ شيريني زبان خارجي، جان، روح و حس نويسنده را با داشتههاي فارسيمان و بدون آسيب زدن به ساختار زبان فارسي، منتقل كنيم.»
دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۰ - ۱۰:۲۷
نظر شما