خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، تاريخ فرهنگي گفتماني است كه از دهه 1970 ميلادي به بعد گسترش يافته اما در ايران هنوز شناخته شده نيست. پس معرفي و آشنايي با چيستي و چگونگي اين رشته از دانش ضرورت بسيار دارد و لازم است با رويكردي بين رشتهاي دو حوزه اصلي علوم انساني يعني تاريخ و فرهنگ را با يكديگر و در تعامل با هم مطرح كرد.
هرچند كتاب حاضر از منظر علوم اجتماعي نگاشته شده تا تاريخ و شايد اگر از ديدگاه تاريخ به آن نگريسته ميشد روايتي متفاوت ارايه ميداد.
از قرن 18 ميلادي روابط نزديكي بين مورخان و نظريهپردازان اجتماعي وجود داشت ولي در قرن 19 به تدريج اين دو از هم فاصله گرفتند. به تدريج نظريهپردازان اجتماعي كوشيدند تا مطالعه گذشته را با وضع موجود يك فرهنگ خاص تركيب كنند و به تعبير پيتر برك، گذشته را طرد كردند ولي هيچگاه به طور كامل تماس با يكديگر را قطع نكردند.
آنچه در گذشته در كانون مطالعه مورخان بود، يعني تاريخ از بالا يا تاريخ نظامي و سياسي، در حاشيه قرار گرفت و نوعي چرخش نظري در بين مورخان و نوعي چرخش تاريخي در بين نظريهپردازان اجتماعي روي داد كه براساس آن فرهنگ نقش تعيين كنندهاي يافت.
در اين زمان نوبت به شكلگيري قدرت نمادين رسيد كه در وراي فرهنگ مستتر بود. به اين ترتيب كشورهايي قدرتمندتر محسوب ميشدند كه مثلا بناي تاريخي آنها جزو مواريث فرهنگي جهان به شمار ميرفت، عالِم يا دانشمند آنها موفق به كسب جايزه جهاني ميشد، اثر هنري هنرمند آنها به شهرت جهاني ميرسيد، زبان آنها در عرصه بينالمللي تعيينكننده ميشد، ايدههاي فلاسفه آنها در جهان، جهتدهنده و اختراعات و اكتشافات و ابداعات آنها مسير كلي جهان را تغيير ميداد و ورزشكاران آنها افتخار جهاني ميآفريدند و به طور كلي نمادها توليد ثروت كرده و در واقع به مثابه داراييهاي فكري تلقي ميشدند.
اين اثر تاريخ فرهنگي را به چهار مرحله كلاسيك، تاريخ اجتماعي هنر، كشف تاريخ فرهنگ عامهپسند و تاريخ فرهنگي جديد تقسيمبندي ميكنند. مورخان فرهنگي سعي در مطالعه آثار كلاسيك و متون اصلي يا شاهكارهاي هنر و ادبيات، فلسفه، علم و... داشته و كوشش ميكردند دريابند بين آثار هنري و روح زمانه چه نسبتهايي برقرار بوده است يا تاريخ فرهنگي متأثر از كدام سنتهاي ملي فرهنگي است. ميتوان گفت تاريخ فرهنگي نوعي شيوه تحليل يا رويكرد خاص به جامعه معاصر و تاريخِ توجه به اجزاي فرهنگ است.
به طور كلي ويژگيهاي تاريخ فرهنگي اينگونه است كه فرهنگ در تاريخ فرهنگي متغيري مستقل است كه توأما به مفهوم فرهنگ والا يا فرهنگ نخبگان و فرهنگ مردم عامه ميپردازد كه براساس اين رويكرد، فرهنگ، گسترش يافته و فرهنگِ روزمرهِ مردم و فرهنگِ عامهپسند را نيز در بر ميگيرد و در آن حوادث از پيش برنامهريزي نشده تاريخ نيز اهميت يافتهاند. ديگر ويژگي آن توجه به عواطف و احساسات و تجارب جدي است.
تاريخ فرهنگي جديد كه به اختصار جنبش NCH خوانده ميشود، معطوف به روشهاي هرمنوتيك در تاريخ است و تأكيد بسيار نيز بر قدرت متن دارد. بر اين مبنا، هيچ روايتي از گذشته بازتاب مطلق يا بازنماي واقعي آنچه بوده، نخواهد بود.
كتاب «تاريخ فرهنگي چيست؟» داراي شش فصل متصل به هم با عناوين «سنت كبير»، «مسايل تاريخ فرهنگي»، «موعد انسانشناسي تاريخي»، «پاراديمي جديد»، «از بازنمايي به برساخت» و «فراسوي چرخش فرهنگي» است. در پايان بخشها منابع به تفكيك فصول ارايه شده و فهرست سالشماري از انتشار كتابهاي مربوط به تاريخ فرهنگي نيز درج شده است.
نويسنده در مقدمه ميآورد كه اين كتاب تنها به مسأله كشف رشته تاريخي فرهنگي در ميان ساير رشتههاي تاريخ نميپردازد بلكه در كنار اين امر، موضوعاتي مثل چيستي تاريخ فرهنگي يا به عبارتي، مورخان فرهنگي چه كار ميكنند و عطفِ توجه به مباحث، اختلافات، تضادها و همچنين سنتها و حوزههاي مشترك، نيز در دستور كار قرار دارند.
بدين ترتيب كتاب تلاش ميكند تا دو رويكرد به ظاهر متضاد اما مكمل را تركيب كند، رويكردي دروني كه به حل مشكلات و مسائل پي در پي در درونِرشته ميپردازد و رويكردي بيروني كه ناظر بر موضوعِ فعاليت مورخان در زمان معاصر است.
در بخش «سنت كبير» شرح مختصري از تاريخچه تاريخ فرهنگي همراه مراحل مجزاي مطالعه آن ارايه شده است. بخش «مسايل تاريخ فرهنگي» با بازبيني آراي كلاسيكها و ماركسيستها آغاز ميشود. نقد اصلي ماركسيستها به رويكرد كلاسيكها درباره فرهنگ اين است كه كلاسيكها بيش از حد ذهني بودهاند و هيچ رابطهاي با شالودههاي اقتصادي يا اجتماعي برقرار نكردهاند، همچنين تأكيد بيش از حد به يكپارچگي فرهنگي دارند و بيتوجه به تضادهاي فرهنگي در اين قسمت، فرهنگ عامه نيز در بوته نقد قرار گرفته و حتي واژه فرهنگ هممعنا ميشوند.
«موعد انسانشناسي تاريخي» بخش ديگر كتاب و از ويژگيهاي بارز تاريخ فرهنگي چرخش به سوي انسانشناسي است. اين چرخش از جهتي «برخورد فرهنگها» را نيز به دنبال دارد. در تاريخ فرهنگي جديد تأكيد بر تاريخ روزمره است كه با ارايه نظريه نمايش اجتماعي در آن، الگوي «نمايش» به منظور تفسير وقايع روزمره به كار رفته است. ظهور نظريههايي از جمله پسا استعمارگرايي و فمينيسم در اين مبحث مورد ارزيابي قرار ميگيرند كه هر دو مفهوم، تلاش براي كسب استقلال در تاريخ فرهنگي دارند.
«پارادايمي جديد» بخش چهارم كتاب است. تاريخ فرهنگي جديد پاراديمي جديد در برابر روال معمولي سنتپژوهيِ تاريخ بهشمار ميرود. اين فصل به نظريات چهار متفكر و نظريهپرداز كه آثارشان براي طرفداران NCH حائز اهميت بود، ميپردازد. باختين، الياس، فوكو و بورديو. باختين نظريهپرداز زبان و ادبيات و سه نفر بعدي نظريهپردازان اجتماعياند.
«از بازنمايي به برساخت» نام بخش پنجم كتاب «تاريخ فرهنگي چيست؟» است. مفهوم بازنمايي دلالت بر تصاوير و متون دارد كه منعكس كننده واقعيت اجتماعياند و گروهي از انديشمندان تاريخ فرهنگي با آن مفهوم مشكل دارند و از توليد يا برساختِ واقعيتِ دانش، قلمروها، طبقات اجتماعي، بيماريها، زمان، هويت و غيره به واسطه «ابزارهاي بازنمايي» گفتوگو ميكنند.
سه نمونه براي مطالعه در اين قسمت ارايه شده كه به ترتيب به جايگاه اسطوره و آئينها در تكوين سلطنت روسيه و ابداع سنت در ژاپن بعد از احياي امپراطوري عصر ميجي و سپس بخشهايي از زندگي روزمره لويي هشتم اشاره و در انتهاي اين فصل سؤالات پيشِ رويِ بر ساختگرايي ارايه شده اند.
«فراسوي چرخش فرهنگي» فصل پاياني كتاب است كه به حضور احتمالات در عرصه تاريخ فرهنگي و پرداختن به عرصههاي جديد اختصاص دارد. بازگشت به تفكرات كلاسيكها يا بسط تاريخ فرهنگي جديد، عرصهها و موضوعاتي كه مورخان قبلا ناديده گرفتهاند مانند تاريخ فرهنگي سياست، خشونت، احساسات و ادارك در اين بخش جاي گرفته اند.
تاريخپژوهان معتقدند، بايد پذيرفت كه ضعفها و مشكلاتي در پروژه تاريخ فرهنگي جديد وجود دارند، سه مشكل اساسي آن نخست در تعريف فرهنگ است كه امروزه بسيار فراگير و جامعشده، دوم در روشهاي تاريخ فرهنگي جديد و سوم مشكل پراكندگي و از هم گيسختگي است. همچنين مناقشات در باب تعريف فرهنگ با مناقشات در بابِ روش نيز پيوند دارد.
چاپ نخست كتاب «تاريخ فرهنگي چيست؟» در 192 صفحه با شمارگان 1500 نسخه و بهاي 45000 ريال به كوشش پژوهشكده تاريخ اسلام منتشر شده و در دسترس علاقهمندان اين حوزه قرار گرفته است.
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۵:۲۱
نظر شما