دكتر ابراهيميديناني در نشست بررسي كتاب «فلسفه و ساحت سخن» گفت: ساختار زبان، ملاك ساختن جمله است. اين ساختار است كه همواره ثابت ميماند و در تمامي زبانها مشترك است و نيز ملاكي دارد و ملاك آن فطرت است و فطرت، عقل خالص است./
در اين نشست علاوه بر مولف، علي اوجبي، فاطمه فنا و حسن سيدعرب نيز حضور داشتند.
فنا، در ابتداي جلسه گفت: اگر فلسفه را يك ماده در نظر بگيريم، اين ماده در قالب سخن صورت مييابد و سخن قابليتي دارد كه ميتواند به سخن درآيد. به تعبير ديگر فلسفه و سخن حكم ظاهر و باطن را دارند و درك اين باطن براي صاحب انديشه مقدور است. سخن در واقع، به منزله گشودن دري از باطن به بيرون است.
سپس ابراهيمي ديناني با اشاره به آيه «اذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون» گفت: كلمه «كن» نخستين صداي هستي است كه به گوش ممكنات رسيد. در زمان اداي اين جمله، خدا بود و خدا، بنابراين مخاطب او كه بود؟
وي افزود: خلاصه كتاب «فلسفه و ساحت سخن» در همين نكته است. گفته خداوند مخاطب ميخواهد، حال اين مخاطب كيست؟ اگر اين سوال باز شود، فلسفه بودايي، هندي، اسلامي و يهودي از آن درميآيد و فلسفه غرب زير سوال ميرود. مخاطب اين جمله خداوند، اعيان ثابتهاند، يعني هر چيزي كه در عالم هست، از ذره تا كهكشان.
ابراهيمي ديناني ادامه داد: خداوند به هر چه در عالم وجود دارد از ابتدا تا انتهاي آن، از ذره تا كهكشان علم حضوري دارد. خداوند حتي به ميزي كه اكنون دور آن نشستهايم علم حضوري داشته است. مخاطب واژه «كن» همه آن چيزي است كه در عالم از ابتدا تا انتها وجود دارند.
وي با بيان اين كه «همه چيز هست و هيچ چيز از عدم نيامده است» تاكيد كرد: عدم وجود ندارد. بوداييها و اشاعره به عدم اعتقاد دارند، در حالي كه همان گونه كه ملاصدرا ميگويد، عدمي وجود ندارد، زيرا اگر نيست هست شود، تناقض پديد ميآيد. حضور وجود داشت، اما نوع آن متفاوت بود و سپس به حصول تبديل شد.
استاد فلسفه اسلامي با اشاره به موضوع كتاب و چيستي سخن گفت: ساختن جمله نياز به ملاك دارد، اما اين ملاك چيست؟ اين ملاك همان است كه غربيان از آن با عنوان structure به معناي ساختار زبان ياد ميكنند. الفاظ تغيير ميكنند، اما ساختار زبان همواره ثابت ميماند و اين ساختار در تمامي زبانها مشترك است. اين ساختار، انديشهاي است كه سازمان و ملاك دارد و ملاك آن فطرت است و فطرت، عقل خالص است.
وي يادآور شد: structure همان لوگوس يوناني به معناي عقل است كه در يونان باستان و پيش از افلاطون و ارسطو مطرح شد. ارسطو ميگفت انسان، حيواني است كه لوگوس دارد، يعني ناطق است. اين نطق تنها به معناي صوت و حرف نيست، بلكه چيزي وراي آن و به معناي عقل خالص است. عقل خالص طي مراحلي به لفظ درميآيد، جمله ميشود و معنا مييابد.
ابراهيمي ديناني با اشاره به آيه «علم الآدم الاسماء كلها» اظهار كرد: خداوند در آغاز آفرينش، اسماء يعني همان ساختار زبان را به آدم آموخت. هر چيز به زبان آوردني است اسماء ناميده ميشود. اسماء، همه زبانهاي عالم تا ابد است و اين كتاب نيز همين نكته را ميخواهد بگويد.
وي افزود: فلسفه تحليلي زبان، يكي از آخرين نحلههاي فسلفي غرب به سردمداري ويتگنشتاين است كه حرفهاي مهمي دارد، اما فاصله يافتههاي آنان با آنچه بزرگان ما در گذشته به آن رسيده اند از زمين تا آسمان است. فلاسفه تحليلي به يافتههاي مهمي دست پيدا كرده اند و شما را به مطالعه آن توصيه ميكنم، اما بزرگان ما حرفهاي عميقتر از آنها را بيان كردهاند.
استاد فلسفه اسلامي يادآور شد: فراگرفتن فلسفه اسلامي تنها با خواندن اسفار حاصل نميشود، ملاصدرا تنها با خواندن «شفا» فيلسوف نشد، ورقپارهاي از گذشتگان نبود كه او نخوانده باشد. بايد سير تفكر و تحول آن را دريافت تا بتوان نظر داد و حرفي تازه زد، در غير اين صورت سخن بيمعنايي گفتهايم.
وي تاكيد كرد: سخني كه مبتني بر فلسفه نباشد قطعا مزخرف است.
سپس سيدعرب به ديناني گفت: شما از معدود متفكران معاصر در حوزه فلسفه اسلامي هستيد كه به جنبههاي مختلف اين فلسفه در كتابها و تدريسهايتان پرداختهايد. به نظر ميرسد آثار شما نوعي سفر و سلوك عقلي است و اين نشان ميدهد كه برررسيهايتان را از اوايل ظهور ماهيت فلسفه اسلامي آغاز كرديد، اما اين بررسيها جنبه تاريخي ندارند و به عمق رفتهاند.
ابراهيمي ديناني گفت: در اين بررسيها به موضوعاتي برميخورم كه ارزش پردازش در يك كتاب را دارند و بنابراين دست به قلم برده، كتابي مينويسم.
وي افزود: آشنايي با غرب لازم است، اما به شرطي كه نخست به خوبي فلسفه اسلامي را شناخته باشيم. اگر اين شناخت وجود نداشته باشد، فرد در برابر فلسفه غرب مغلوب خواهد شد. علم به فلسفه اسلامي به معناي دانستن سير تحولات و پيچ و خمهاي آن است. متاسفانه افرادي كه فلسفه غرب را به درستي فهميدهاند بسيار اندكاند.
ابراهيمي ديناني درباره بومي كردن علوم انساني گفت: علم به تصميم افراد بستگي ندارد، ما آگاهيم كه زمينههاي درخشاني در تفكر اسلامي موجود است، اما براي شكوفا كردن آنها بايد نگاه متفاوت داشت. فلسفه يعني گفتوگو و اين بهترين راه حل است.
سپس اوجبي گفت: ما فارابي را به دو ويژگي فلسفه سياسي و موسس فلسفه اسلامي ميشناسيم، اما شما در كتاب «فلسفه و ساحت سخن» براي نخستين بار از مباحث زبانشناسي فارابي سخن گفتهايد.
ديناني گفت: فارابي از رابطه فكر و سخن آگاه بود. به اعتقاد او ميان مبتدا و خبر هر جملهاي يك حرف ربط وجود دارد، اين در حالي است كه زبان عربي با آن همه عظمتي كه براي آن قايل ميشوند، اين حرف ربط را ندارد و اين يك نقص است.
بيست و چهارمين نمايشگاه كتاب تهران تا 24 ارديبهشت در مصلاي امام خميني(ره) برپاست.
نظر شما