چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۴۷
نان، عشق، کتابفروشی/ حکایت کتابفروشی 70 ساله زنجان

زنجان- منطق‌الطیر و تذکرة‌الاولیاء گرفته تا تاریخ بیهقی و رمان‌های قدیمی، همه و همه در این کتابفروشی 70 ساله زنجان خودنمایی می‌کنند ومخاطب با تورق هر کدام انگار به دنیایی جدید پا گذاشته‌ است.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب (ایبنا)، نزدیک ساعت 10 صبح و پیاده‌راه شلوغ است، جا برای رفت و آمد نیست.

از میان جمعیت راهی پیدا کرده و به کنار مسجد جامع می‌رسم، تا وارد بازار شوم، همین که وارد می‌شوم بوی ادویه و هل و گلاب همه جا را پر کرده است، کمی مکث می‌کنم و جلوی عطاری حاج نوروز می‌ایستم.

به خودم می‌آیم که برای هدف دیگری به بازار آمده‌ام، راهم را ادامه می‌دهم، کمی مانده به مغازه با صدای آقای علویون به خودم می‌آیم، دنبال چه می‌گردی، همین که نگاهم به او می‌افتد، عینکش را کمی جا به جا می‌کند و می‌گوید: کتابفروشی نیامده کجا می‌روی؟

صحبتش تمام نشده سریع می‌گویم اتفاقا به دنبال شما بودم، همین را که می‌شنود دوباره با لبخند می‌گوید: خوش آمدی.

مسیرش را عوض می‌کند و من هم دنبال او راه می‌افتم، در مسیر از مشکلات بازار و انتخابات هیئت امنا برایم می‌گوید و متوجه می‌شوم این بار هم به عنوان رئیس انتخاب شده است.

یکهو با لحنی جدی می‌گوید، اینها را خبری نکنی، برایت توضیح دادم تا بدانی بازار در چه حال است.

پس از طی مسیری بالاخره وارد مغازه می‌شویم، از منطق‌الطیر و تذکرة‌الاولیاء گرفته تا تاریخ بیهقی و رمان‌های قدیمی، همه و همه در این کتابفروشی دیواری خودنمایی می‌کنند و با تورق هر کدام انگار به دنیایی جدید پا گذاشته‌ای.

من محو تماشای کتاب‌ها هستم و آقای علویون در این حین توضیحاتی درباره کتاب‌ها می‌دهد.




پس از چند دقیقه روی صندلی می‌شنیم و می‌گویم، خب حالا بگویید؛ می پرسد از چه بگویم؟  و جواب می‌دهم که از بازار نه از کتابفروشی از کی شروع کردید. این سوال را که می‌پرسم، لبخندی می‌زند و به فکر فرو می‌رود و می‌گوید؛ من شروع نکردم دخترجان، اینجا کتابفروشی پدرم است، اصلا می‌دانی از کی اینجا کتابفروشی است.

جواب می‌دهم، نه! برایم تعریف کنید.

جواب می‌دهد که تقریبا از سال 1326.

 پدرم، از سال 1326 این کتابفروشی را راه‌اندازی کردند، از همان موقع چراغ این کتابفروشی روشن است.

قبل از انقلاب اسلامی 6 کتابفروشی بیشتر فعال نبود که یکی از آنها کتابفروشی ما بود. من از هم بچگی در این کتابفروشی مشغول بودم اما به صورت مستقل از سال 65 زمانی که 21 ساله بودم کتابفروشی را تحویل گرفتم.

در واقع من با کتاب بزرگ شدم و با آن انس گرفتم، یادم هست از ابتدای شروع به کار کتابفروشی کتاب‌های دینی و مذهبی بیشتر در کتابفروشی داشتیم، البته کتاب‎های عمومی و علوم انسانی، ادبیات و فنی و مهندسی هم داریم.

البته رفته رفته ساز و کار کتابفروشی تغییر کرد و الان فقط کتاب‌های عمومی داریم.

- آقای علویون کتابفروشی شما 70 سال قدمت دارد و خود شما هم 37 سال است که به شغل کتابفروشی مشغولید، هیچ وقت فکر نکردید که دنبال یک شغل دیگر بروید؟

اصلا، هیچ وقت به دنبال شغل دیگری نبودم و انشااله نخواهم بود، خانم این کتابفروشی هویت دارد با اصالت ما عجین شده است.

خانم من به شغلم علاقه دارم، علاقه که نه من عاشق شغلم هستم، همانطور که می‌دانید این شغل سود مالی چندانی ندارد، ولی من علاقه دارم و هیچ وقت قصد عوض کردن شغلم را نداشته‌ام.

من اینجا با عشق ایستاده‌ام و الان دیگر این کتابفروشی برایم یک سَمبُل شده، خیلی از توریست‌هایی که از این خیابان رد می‌شوند با دیدن کتابفروشی من می‌ایستند، چون نزدیک 8 دهه قدمت دارد.

-کتابفروشی صرفه مالی دارد؟
ببینید، هر شغلی به اندازه‌ای که زندگی‌اش بچرخد صرف دارد، ما نیز به اندازه زندگی‌مان درآمد داریم.

البته این راهم بگویم که درآمد بیشتر ما از کتاب نیست، از تحریر هم است، یعنی از زمانی که مرحوم پدرم زنده بود هم فروش لوازم تحریر داریم.

شاید جالب باشد این را هم بدانید که آن اوایل که کتابفروشی راه‌لندازی شده بود، باسواد بسیار کم بود و در کنار کتابفروشی فروش بلوریجات هم بود، اما خب بعد از مدتی با باسواد شدن مردم و تخصصی شدن مشاغل مغازه‌ها صرفا به کتابفروشی تبدیل شدند.

البته این راهم بگویم که درآمد جانبی کتابفروشی‌ها در سال‌های اخیر تغییر پیدا کرده و برخی از کتاب‌فروشی‌ها کادویی و یک سری لوازم تحریر و ... را می‌فروشند.



-کتابفروشی سرمایه زیادی نیاز دارد؟
بله خب امروزه کتابفروشی خیلی سخت شده است، چون سرمایه و حوصله زیادی نیاز دارد.

-شما کسی را به کتابفروشی تشویق می‌کنید؟
بله، چون من علاقه دارم، البته این را هم می‌گویم که اگر وارد این شغل می‌شوید از سود مالی صرف نظر کنید.

قصد دارید شغل کتابفروشی را به نسل آینده خودتان یعنی فرزندانتان منتقل کنید؟

خب فرزندان من در سن انتخاب شغل نیستند، ولی قطعا اگر علاقه داشته باشند من به آنها کمک می‌کنم که در این شغل فعالیت کنند.

-خاطره‌ای از کتابفروشی دارید؟(سؤال را که می‌پرسم عینک را از چشمانش در می‌آورد و چشمانش را به دستش می‌مالد و پس از چند ثانیه مکث پاسخ می‌دهد.)
ببینید شغل ما سر تا پا خاطره است، یادم هست قدیم وقتی پدرم مسئولیت مغازه را داشت؛ کتاب بر اساس سلیقه مشتریان می‌آورد، الان هم همین است، خب گاها مشتریان کتاب خاصی نیاز دارند که ما آنها را تهیه می‌کنیم.

اما خب جالب است که مشتریان بیشتر با من خاطره دارند تا من با انها، مثلا وقتی به اقتضای شغلم به آموزش و پرروش و یا ادارات مراجعه می‌کنم، خاطراتی از مغازه من تعریف می‌کنند که شاید اصلا من یادم نباشد.

-مشتریان شما خاص هستند؟
نه از هر قشری مشتری داریم، خب هرکسی بنا به احتیاجاتی که دارد به کتابفروشی مراجعه می‌کند، برخی مشتریان خاص هستند و آشنا، ولی هرازگاهی کسی می‌آید و دستی به قفسه کتاب‌ها می‌کشد، کتابی را برمی‌دارد و ورق می‌زند و آن را سر جایش می‌گذارد، عده‌ای هم سراغ کتاب‌های نایاب را می‌گیرند و من هم اگر موجودی نداشته باشم، راهنمایی‌شان می‌کنم.

-خودتان به چه کتاب‌هایی علاقه دارید؟
من خودم بیشتر به ادبیات علاقه دارم، چون رشته کارشناسی‌ام ادیان و عرفان است و ارشد را هم در رشته تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی گذرانده‌ام به همین خاطر به این سبک کتاب‌ها بیشتر علاقه دارم.

-تاکنون کتاب نوشته‌اید؟
نه تا به حالا کتاب ننوشته‌ام، ولی خب ماهنامه بازار را که حاوی مطالب تاریخی از بازار و یا اخبار بازار بود را به مدیرمسئولی بنده منتشر کردیم.
 چون مطالب آن غنی و پرمحتوا بود، برای نگارش پایان نامه از آن استفاده می‌شود.

-الان هم رئیس هیئت امنا هستید؟
بله تجربیات ما در بازار برای بسیاری از شهرها الگوست و من معتقدم بازار زنجان از همه بازارهای کشور جلو است، ما در بازار زنجان جشنواره برگزار کردیم، به بازار گازرسانی کردیم، بازار کلانتری دارد و خیلی مسائل دیگر که شاید سایر بازارها ندارند.

صحبتم با اقای علویون آنقدر طولانی شده است که متوجه گذر زمان نشده‌ایم، صدای اذان از مسجد بازار می‌آید، آقای علویون سریع مغازه را مرتب می‌کند، دوباره همان مسیر را برمی‌گردیم در مسیر برگشت، آقای علویون تاریخچه همه مغازه‌های قدیمی را برایم بازگو میکند، درست مثل یک کتاب صوتی و تاریخ شفاهی.و بازار قدیمی زنجان که در دل آن رازهای زیادی نهفته است.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها