چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۰
منظومه جدیدم را ساواک سال 49 برد/ورود هنرمندان به شعر و ادبیات بیانگر جریان ابتذال است

محمدرضا اصلانی، شاعر و سینماگر گفت:‌ منظومه «هزارباده هزارباد درهزاره‌های شب تو برتو» در سال 47 یکبار سروده شد؛‌ اما در سال‌های 48 -49 ساواک آمد و در بگیروببندهای آن زمان، منظومه را برد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،‌ محمدرضا اصلانی در 76 سالگی همچنان می‌نویسد و شعر نوشتن جزو عاداتی است که از زندگی روزانه او حذف نمی‌شود. اصلانی طی روزهای گذشته منظومه «هزارباده هزارباد درهزاره‌های شب تو بر تو» را از سوی انتشارات رشدیه راهی بازار شعر کرده است. از این رو با او درباره کتاب جدیدش و وضعیت این روزهای شعر فارسی صحبت کردیم که در ادامه می‌خوانید.
 
منظومه «هزارباده هزارباد درهزاره‌های شب تو برتو» کمی با آثار قبلی شما متفاوت است و فضایی اسطوره‌ای دارد؛ کمی درباره این اثر توضیح دهید.
کتاب «هزارباده هزارباد درهزاره‌های شب تو برتو» که یک منظومه بلند است، هفته گذشته از زیر چاپ بیرون آمد و به تازگی وارد بازار نشر شده است. این منظومه با توجه به اسطوره‌های ایرانی به وجوه فرهنگی کشور می‌پردازد. در این کتاب رویکردهایی از بیدل، حلاج،‌ عین‌القضات و حوادث تاریخی از یعقوب لیث گرفته تا دیگر اتفاقات مهم را می‌خوانیم. همه این‌ها با مرکزیت رستمی است که از شاهنامه آمده و اکنون پیر شده است و دیگر حوصله گذشته را ندارد. همه این‌ها در مجموع یکی هستند و یک فضای دراماتیک را ایجاد کرده‌اند.
 
رستم در تمام منظومه حضور دارد؟
بله. رستم در کل منظومه حضور دارد و به بخش‌هایی از شاهنامه اشاره می‌کند. این منظومه یک خاطره جمعی است.
 
این منظومه در چه سالی نوشته شده است؟
این کار در سال 47 یکبار سروده شد؛‌ اما در سال‌های 48 -49 ساواک آمد و در بگیروببندهای آن زمان، منظومه را برد. بعدها بخشی از چرک‌نویس‌های آن منظومه را پیدا کردم و یکبار دیگر نشستم و این منظومه را نوشتم. در واقع دوباره‌نویسی نکردم، دوباره پردازی‌ کردم.
 
منظومه اولیه چند صفحه بود؟ شما چند صفحه آن را پیدا کردید؟
منظومه اولیه حدود 200 صفحه بود که من 30 صفحه از دست نوشته‌های اولیه را پیدا کردم.
 
داستان آمدن ساواک به منزل‌تان چه بود؟ کمی بیشتر از این اتفاق برای ما تعریف می‌کنید.
ما همیشه مورد سین‌جیم قرار می‌گرفتیم و می‌گیریم؛ این‌ها مساله‌ای نیست که نیاز باشد تا شاعر و نویسنده عنوان کند و مدال افتخار به سینه بچسباند. ساواک در آن اتفاق خیلی از نقاشی‌ها و دست‌نوشت‌های من را با خود برد و متاسفانه از دست رفت. همه این نوشته در یک صندوق بزرگ چوبی بود و زمانی که من به سربازی رفتم، به داخل ریختند و آن صندوق و محتویاتش را با خود بردند. من بعد از این اتفاقات تا دو سال ننوشتم و منزوی شدم، اما رفته رفته خودم را پیدا کردم.
 
در صحبت‌های خود به این نکته اشاره داشتید که شخصیت رستم در سرتاسر این اثر حضور دارد؛ آیا این منظومه را تحت‌تاثیر شاهنامه فردوسی نوشتید؟
بله. من این کار را تحت تاثیر شاهنامه نوشتم. در واقع می‌خواستم یک شاهنامه مدرن باشد. شاهنامه فردوسی حماسی است اما این شاهنامه دکادانس (فروپاشی) است.

                  
 
شما جزو شاعران مطرح جریان «موج نو» هستید و مخاطبان شعر شما را با ویژگی‌های شعری این جریان می‌شناسند؛ با این حال زبان شعری شما در این مجموعه تا حدودی تغییر کرده است. کمی درباره ویژگی‌های این زبان توضیح دهید.
زبان این مجموعه کمی سخت است. این زبان نسبت به زبان سایر آثارم پیچیده‌تر و مدرن‌تر شده و این پیچیدگی به این دلیل است که در این مجموعه به مساله پیچیده‌ای پرداخته‌ام.
 
پس تغییر زبان داشته‌اید؟
به یک بنده‌ خدایی گفتند «چند سالته؟» گفت «40 سال»، بعد از چند سال دوباره از او سوال کردند و مجددا گفت «40 سال.» به او گفتند «بابا تو چند سال پیش گفتی 40 سال.» گفت «حرف مرد یکی است.» این موضوع خنده‌دار است؛ اما کلی نکته دارد. یک نفر نمی‌تواند 50 سال در جایگاهی که داشته درجا بزند. انسان متحول می‌شود و تحول یعنی مدرن شدن.
 
این یعنی نگاه شما به زبان تغییر کرده است؟
من مخالف زبان ساده نیستم؛ من هنوز هم همان زبان را دارم، اما کمی پالایش شده و فرم مدرن‌تری گرفته است. زبان باید ادبی، رسیده و نو شود. زبان در تکرار خودش از کار می‌افتد. حافظ زبان سعدی را نو کرد. او سعدی را خیلی دوست داشت و می‌توانست به زبان او شعر بگوید؛ اما او زبان پیچیده‌‌تر و چند لایه دارد. زبان حافظ همان زبان سعدی است و اتفاقا استقبال می‌کند،‌ اما آن سادگی را ندارد و به عبارتی زبان نو شده است.
 
این روزها عده‌ای تصور می‌کنند که نو شدن زبان به معنی ساده‌تر شدن آن است، شما این نگاه را تصدیق می‌کنید؟
این اشتباه است. نو شدن زبان به معنی ساده‌تر شدن زبان نیست. این ساده‌لوحی است. ساده شدن با ساده‌لوحی خیلی فرق دارد. این چیزهای که ما امروز می‌بینیم زبان مستعمل است. شعر مستعمل نیست؛ شعر زبان را می‌شکند و دوباره می‌سازد و پیشنهاد خودش را دارد. هر شعر باید پیشنهاد زبانی خودش را داشته باشد. هر شعری که پیشنهاد نداشته باشد، شعر نیست. امروز زیاد می‌شنویم که فلان نفر می‌گوید زبان شعر من سهل و ممتنع است. من می‌گویم سهل است اما ممتنع نیست.
 
پس شما معتقدید که عده‌ای از شاعران دچار ساده‌انگاری شده‌اند؟
یک شب ملانصرالدین خواب دید که گنجی پیدا کرده و از فرط شادی خودش را خراب کرد. صبح بیدار شد و به دوستان گفت که من خوابی دیدم که نصف آن هست و نصف آن نیست. بعد خواب را تعریف کرد و گفت، بیدار شدم دیدم که گنج نیست اما زردی شلوار هست. حال دوستان چنین کاری می‌کنند. این داستانی که تعریف کردم جوک نیست و نگاه فلسفی دارد. دوستان فکر می‌کنند ساده شعر گفتن، ممتنع گفتن است. الان با این نگاه و این سبک‌هایی که مد شده است، می‌بینیم که فردی در یک شب یک مجموعه هایکو می‌نویسد.
 
شما هم از آن دست شاعرانی هستید که مخالف قالب‌هایی مثل هایکو (به دلیل بسترهای زبانی) هستید؟
این گونه شعرها مختص زبان ما نیست. مگر ما رباعی، ذکر و قطعه نداریم. هایکو یعنی چه؟‌ هایکو برای ذنیست‌هاست. یعنی اگر در زبان عادی کسی هایکو بگوید او را مسخره می‌کنند. این برای ذنیستی‌ است که سال‌ها فکر می‌کند تا یک کلمه در او زاینده شود. هایکو حاصل یک لحظه اشراق نهایی است. بستر زبانی این گونه از شعر در فارسی فراهم نیست. شاعران جوان باید این نکته را متوجه شوند که هر شعر کوتاهی هایکو نیست. ما گونه‌های شعری خودمان را فراموش کرده‌ایم و به سراغ هایکو رفته‌ایم. متاسفانه ما با کارهای عجیب و غریب‌مان در حال تخریب مفهوم زبان هستیم و اصلا به این موضوع اهمیت نمی‌دهیم.
 
اگر چنین استدلالی را برای شاعرانی که هایکو می‌نویسند مطرح کنید، به شما خواهند گفت که شاعر نباید خودش را محدود کند.
شاعر کسی است که شعور دارد و این به معنی poet یاpoem نیست. این دو با هم فرق می‌کنند. Poem در یونانی به معنی «من می‌سازم» است. ما اینجا صاحب شعور هستیم و شعور متعالی‌تر از سازش است. ما نقاد جهان هستیم. در کلمه شاعر یک معنا و رسالتی وجود دارد که در poet نیست.  
 
این روزها چقدر برای شعر وقت می‌گذارید؟ آیا مجموعه جدیدی برای انتشار دارید؟
من همیشه شعر جدید دارم. شعر بخشی از زندگی شاعر است. شعر حرفه نیست که آدم از آن بازنشسته شود. من نمی‌توانم شعر ننویسم و اگر روزی شعر ننویسم، قطعا می‌میرم. من هر روز صبح می‌نشینم و شعر می‌نویسم. کار این روزهای من خواندن و نوشتن است. بیهوده شدن زمان دردناک و خطرناک است و من نمی‌توانم به این موضوع تن دهم.
 
کتاب شاعران جوان را هم می‌خوانید؟
بله. اگر کار شاعران جوان به دستم برسد، حتما آن را می‌خوانم.
 
نظر شما درباره این آثار چیست؟
کار خوب خیلی کم است؛ اما در میان همین افراد چهر‌ه‌های ماندگار هم دیده می‌شوند. شاعری مثل سمیرا یحیایی خیلی خوب می‌نویسد و راه را برای خودش باز می‌کند. هیچ جای دنیا سالی چند هزار مجموعه شعر منتشر نمی‌شود؛ اما این اتفاق در کشور ما می‌افتد. البته این موضوع به این معنا نیست که ما این تعداد شاعر داریم. این اتفاق یک نوع اعتراض است. جامعه بیکار اعتراض دارد. این جوانان با این کتاب‌ها می‌خواهند بگویند که ما هستیم. ما باید به این اتفاق به عنوان یک نهضت نگاه کنیم. با این حال به نظر من از این نهضت قطعا اسامی بیرون خواهد آمد. کمیت کیفیت نیز ایجاد می‌کند. شک نکنید.
 
پس چرا اتفاقات دهه طلایی شعر دیگر رخ نمی‌دهد؟
این شاعران باید حمایت شوند. این بچه‌ها تامین ندارند. این عدم تامین جلوی خلاقیت و تفکر را می‌گیرد. چرا ما 400 سال است که خلاقیت نداریم؟ چرا در تاریخ حضور نداریم. نداریم چراکه تامین وجود ندارد. تا در این کشور قرار است اتفاقی رخ دهد یا جنگ یا کودتا یا تغییر حکومت می‌شود. این اتفاقات زندگی ما را مختل کرده است. ما تامین اخلاقی، تامین مالی و تامین جانی نداریم. گفتید مثال بزنم و من سمیرا یحیایی را گفتم. عماد گلستانی هم از شاعران جوان و خوب است. متاسفانه این روزها فضا به قدری آشفته است و به قدری کتاب چاپ می‌شود که نام‌ها گم شده‌اند و ما این‌ها را نمی‌بینیم.  نسل امروز نسل هوشمندی است. این نسل هوش خوبی از خودش بروز می‌دهد؛ بنابراین نباید از این نسل غافل و ناامید شد. این نسل از نسل دهه  60، 50 و 40 خیلی جالب‌تر و توانمندتر است. شک نکنید که اتفاقات مهمی را این نسل رقم خواهد زد؛ اتفاقات مهم‌تری از نسل طلایی شعر معاصر. ما در زمان رودکی یا حافظ هم تعداد زیادی شاعر داشتیم اما آنان که نام‌شان مانده بسیار اندک هستند. خود حافظ افتخار می‌کند و می‌گوید: «دارد سخن حافظ لحن سخن خواجو» با این حال امروز حافظ مانده و کسی بیتی از خواجو به یاد دارد.
 
این روزها بحث ورود هنرمندان مطرح یا به اصطلاح سلبریتی‌ها در حوزه شعر و ادبیات بسیار داغ است، شما درباره این اتفاق چه نظری دارید؟
ورود هنرمندان به شعر و ادبیات بیانگر جریان ابتذال است. این کار مصادره کردن تمام ساحت‌هاست. این کار تمامیت‌طلبی است و جزو اخلاقیات توتالیتاریسم است. این‌ها به دنبال معتبر کردن نام خود می‌گردند؛ چراکه در حوزه‌ای که کار می‌کنند معتبر نیستند. این روزها فیلم‌های لودگی بسیار مد شده است و شاید هم مورد استقبال مردم قرار گیرد اما معتبر نیستند. در نتیجه بازیگر آن نیز معتبر نیست. سینمایی دوره موسیلینی هم بسیار فروش می‌کرد اما شما یک فیلم معتبر از این دوره نام ببرید. تاریخ سینمای ایتالیا از «شهر بی‌دفاع» شروع می‌شود. این را گفتم تا بگویم تاریخ وقتی است که سخن جدیدی گفته شود یا حادثه جدیدی اتفاق بیفتد یا چیزی متحول شود. تاریخ همین‌ جوری شکل نمی‌گیرد. تاریخ اتفاقات نیست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها