چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۶
سروده‌های پدر امیرالمومنین در مدح پیامبر(ص)

ابوطالب شخصیتی برجسته میان خاندان هاشمی بود و برای مدتی طولانی، سرپرست پیامبر اسلام(ص) به شمار می‌رفت. از او سروده‌های در پیامبر(ص) نقل شده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمدجواد گودینی در تازه‌ترین مطلب ارسالی خود به ایبنا درباره فضائل حضرت ابوطالب (ع) به عنوان سرپرست پیامبر پرداخته و برخی از اشعار این شخصیت یگانه در مدح و منقبت پیامبر مکرم اسلام را ترجمه کرده است. این نوشتار را در ادامه بخوانید:

ابوطالب (عبدمناف) بن عبدالمطلب (۱) عموی گرامی پیامبر اکرم(ص) و از بزرگان مکه و ناموران قریش بود که در سال ۳۵ پیش از عام الفیل (سال میلاد پیامبر اکرم) به دنیا آمد. او بزرگترین حامی رسول خدا(ص) در شهر مکه و پدر امیر مومنان علی(ع) بوده و شخصیتی ستودنی و نامدار در تاریخ صدر اسلام به شمار می‌رود.

ابوطالب پس از رحلت پدرش عبدالمطلب بن هاشم (جد پیامبر اسلام)، زمانی که پیامبر(ص) تنها هشت سال داشت، سرپرستی رسول خدا(ص) را طبق وصیت عبدالمطلب به عهده گرفت و تا هنگامی که پیامبر اکرم(ص) به رسالت مبعوث شد و پس از دوران بعثت تا هنگامی که در قید حیات بود، با قاطعیت و جدیت از رسول خدا(ص) محافظت می‌کرد و اجازه نمی‌داد صنادید و گردنکشان قریش که رسالت پیامبر(ص) و دعوت آسمانی اسلام را با منافع خویش در تضاد می‌دیدند، آزاری به جان مبارک خاتم پیامبران(ص) وارد آورند. (۲)

ابوطالب، برادر زاده‌اش را که به سرپرستی وی(ص) نائل آمده بود، بسیار دوست می‌داشت و او (ص) را همچون امانتی گرانسنگ نگاه داشته و حراست می‌کرد و حتی بیش از فرزندانش به او (ص) توجه داشت و از حمایت خویش برخوردار می‌ساخت. (۳) نقل است هنگامی که ابوطالب برادرزاده‌اش را می‌دید، گاهی اشک دیدگانش را تر می‌کرد و می‌گفت: هنگامی که او (ص) را می‌بینم، به یاد برادرم (عبدالله؛ پدر پیامبر خدا) می‌افتم. (۴)

ابوطالب بن عبدالمطلب از چنان جایگاه برجسته و گرانمایه‌ای در قریش برخوردار بود که او را «سید البطحاء» به معنای سرور مکه می‌نامیدند که نشان بزرگداشت مقام و جایگاه وی از سوی دیگر تیره‌ها و شخصیت‌های قریش است؛ از این رو حمایت وی از رسول خدا (ص) در آن شرایط که دوران آغازین اسلام بود و هنوز نهال اسلام به درختی تنومند تبدیل نشده ببود، برای بزرگان قریش بسیار گران آمده و کوشیدند به نحوی ابوطالب را قانع کنند که از حمایت برادر زاده‌اش(ص) دست بردارد. (۵) ابوطالب را همچنین «شیخ قریش» و «رئیس مکه» نیز می‌خواندند.

پس از آنکه رسول خدا(ص) ماموریت یافت دعوت آسمانی خویش را آشکار ساخته و مردم را به آیین توحید فرا خواند و از شرک، بت پرستی، رسوم خرافی و جاهلی بازدارد، این مساله برای بزرگان، شخصیت‌ها و زورمداران قریش که امور مکه را مدیریت کرده و از راه بت پرستی مردم و نذورات دیگر قبایل عرب، به ثروت‌های کلانی دست یافته بودند و از این رو بت پرستی و در جهالت ماندن مردم را به نفع خویش می‌یافتند، گران آمد. گروهی از بزرگان قریش نزد ابوطالب رفته و به او چنین گفتند:

«پسر برادرت به خدایان ما ناسزا گفته و اندیشه ما را نابخردانه توصیف می‌کند و پدرانمان را گمراه می‌خواند؛ یا او را به ما تحویل ده و تسلیم ما کن و یا آنکه میانمان جنگ و پیکار در خواهد گرفت.»

ابوطالب نیز با کمال شجاعت این پیشنهاد را رد کرد و خطاب به بزرگان قریش فرمود: «خاک بر دهانتان باد، به خدا سوگند که هرگز او (ص) را تسلیم شما نخواهم کرد.»
بزرگان قریش که پاسخ قاطع سرور مکه برایشان سخت بود، پیشنهاد کردند در برابر پیامبر اکرم(ص)، «عمارة بن ولید بن مغیرة» را که از زیباترین جوانان قریش بود، حاضرند به ابوطالب دهند تا او سرپرستی عمارة را به عهده گیرد و در برابر آن، رسول خدا(ص) را به مشرکان تحویل دهد.

اما ابوطالب باز هم با این پیشنهاد خیانت آمیز مخالفت ورزید و با صراحت چنین پاسخ گفت: «خداوند این چهره‌ها را زشت گرداند؛ وای بر شما باد، به خدا که سخن ناروایی بر زبان جاری ساختید. آیا فرزند خود را به من می‌دهید تا آن را برای شما تربیت کنم و من فرزندم را به شما تحویل دهم تا او را به قتل رسانید؟ در این صورت (با پذیرش این پیشنهاد ناعادلانه) من مرد بدکرداری خواهم بود (و این پیشنهاد را نخواهم پذیرفت.) (۶)

بار دیگر نیز اشراف و بزرگان قریش نزد ابوطالب آمده و کوشیدند او را قانع کنند تا با رسول خدا (ص) صحبت کرده و پیامبر(ص) را از انجام تکلیف هدایت مردم به خداپرستی و نفی پرستش بت‌ها، منصرف سازد. پیامبر اسلام(ص) نیز این پاسخ کوبنده را فرمود: «ای عمو، به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راست من قرار دهند و ماه را در دست چپم نهند، تا این امر [رسالت و امر الهی] را رها کنم، هرگز چنین نخواهم  کرد تا زمانی که خدا آن را آشکار نماید یا در این راه جان سپارم.»

ابوطالب نیز با قبلی سرشار از ایمان به رسالت برادرزاده‌اش (ص)، به پیامبر خدا(ص) اظهار کرد: «هر آنچه می‌خواهی بگو و در راه تبلیغ خدا به انجام رسان، به خدا سوگند هرگز تو را در برابر چیزی تسلیم نخواهم کرد.» (۷)

سرانجام شیخ مکه و برجسته‌ترین یاور پیامبر اکرم(ص) جناب ابوطالب بن عبدالمطلب در حالی که بیش از هشتاد سال از عمرش گذشته بود، در ماه شوال سال دهم بعثت در شهر مکه وفات یافت. این رویداد تلخ، هشت ماه و بیست و یک روز پس از خروج بنی‌هاشم از شِعب أبی‌طالب (۸) روی داد. (۹)

پس از وفات ابوطالب، رسول گرامی اسلام(ص) چند روزی را در خانه حضور داشت و از منزل بیرون نمی‌آمد؛ چرا که مشغول استغفار برای عمویش ابوطالب بود و از وفات وی، بسیار غمگین و ناراحت بود. (۱۰)

از هشام بن عروة در ستایش فداکاری بی مانند ابوطالب در دفاع از رسول خدا(ص) چنین روایت است: قریش تا زمانی که ابوطالب زنده بود، از آزار رسول خدا(ص) خودداری می‌کردند. (۱۱)

ابوطالب که شخصیتی برجسته در میان خاندان هاشمی بود و برای مدتی طولانی، سرپرست پیامبر اسلام(ص) به شمار می‌رفت و پس از دوران رسالت نیز مهمترین مدافع و حامی پیامبر(ص) بود، شاعری توانا نیز به شمار می‌رفت و از او سروده‌های زیبایی در حمایت از رسول خدا(ص)، بیان ویژگی‌های اخلاقی پیامبر(ص) و... نقل شده که در دیوان وی جمع آوری شده است. در ادامه، به برخی از سروده‌های ابوطالب در ستایش رسول خدا(ص) به اختصار خواهیم پرداخت.

ابوطالب در بیتی رسول خدا(ص) را این گونه توصیف کرده است:

أنتَ الرَّسُولُ رَسُولُ اللهِ نَعلَمُه * عَلَیکَ نُزِّلَ مِن ذِی العِزَّةِ الکُتُبُ (۱۱) ترجمه بیت چنین است: «تو پیامبر خدا هستی و می‌دانیم که از جانب خداوند عزیز، کتاب [و نوشته‌هایی] نازل می‌شود.»

هنگامی که اشراف قریش به ابوطالب اصرار می‌ورزیدند تا او از یاری پیامبر(ص) دست برداشته و در برابر پیامبر(ص)، فرزندی از فرزندانشان را به ابوطالب واگذار کنند، عموی پیامبر(ص) در سروده‌ای چنین پاسخ گفت:

یَقُولُونَ لِی دَع نَصرَ مَن جَاءَ بِالهُدَی*وَ غالِب لَنَا غِلابَ کُلِّ مُغَالِبِ
وَ سَلِّم الینَا أحمَداً وَ اکفَلَن لَنَا*بُنَیاً وَ لاتَحمل بِقَولِ المُعَاتِبِ
فَقُلتُ لَهُم اللهُ رَبِّی وَ نَاصِرِی*عَلَی کُلِّ بَاغٍ مِن لُؤیِّ بنِ غَالِبِ (۱۲)

ترجمه این ابیات چنین است: «به من می‌گویند دست از یاری کسی که هدایت [و با هدف رستگاری مردم و دعوتشان به سوی راه خداوند و نفی طاغوت] را آورده، دست بردار و او (ص) را که پیروز هر میدانی است به ما تحویل ده.

[آنان می گویند] بیا و احمد (ص) را به ما تسلیم نما و یکی از پسران ما را سرپرستی کن و به سخن سرزنشگران نیز توجهی مکن.

من نیز گفتم: خداوند پروردگار و یاور من است در برابر هر ستمگری از (نسل) لؤی بن غالب (یکی از اجداد قبیله قریش)»

ابوطالب در سروده‌ای دیگر، پیامبر اسلام (ص) را مدح گفته و به قریش درباره فرجام دشمنی‌شان هشدار می‌دهد. وی در ابیاتی از این سروده چنین گفته است:

ألا أبلِغَا عَنِّی عَلَی ذَاتِ بَینِنَا*لُؤیّا وَ خُصّاً مِن لُؤیِّ بنِ غَالِبِ
ألَم تَعلَمُوا أنَّا وَجَدنَا مُحَمَّدا*نَبِیاً کَمُوسَی خُطَّ فِی أوَّلِ الکُتبِ؟
وَ أنَّ عَلَیهِ فِی العِبَادِ مَحَبَّةً*وَ لاحَیفَ مِمَّن خَصَّهُ اللهُ بِالحُبِّ
وَ أنَّ الذی الصَقتُمُوا مِن کِتَابِکُم*لَکم کائنا نَحساً کَرَاغِیَةِ السَّقبِ
وَ لاتَتبَعُوا أمرَ الوُشَاةِ وَ تَقطَعُوا*أواصِرَنا بَعدَ المَوَدَّةِ وَ القُربِ... (۱۳)

ترجمه ابیات: «آگاه باشید و به [فرزندان و دودمان] لؤی و خص از قبیله قریش برسانید [و به آنان که با ما نسبتی خویشاوندی دارند، چنین بگویید]

آیا نمی‌دانید ما محمد (ص) را پیامبری همچون موسی (ع) یافتیم که این چنین در کتب پیامبران پیشین آمده و ثبت شده است؟

و او در میان بندگان از محبت و دوست برخوردار است و آن کس را که خداوند به دوستی مخصوص گرداند، ستمی نخواهد داشت [و همگان از ستم او در امان خواهند بود.]
و آنچه در صحیفه‌تان نوشتید، شوم و نحس است همانند نحسی ناله شتر قوم صالح [پس از آنکه پی شد و در ادامه عذاب الهی فرود آمد] است.

خواسته سخن چینان را پیروی مکنید و روابط و پیوند میانمان را پس از سابقه دوستی و نزدیکی، نشکنید و این پیوند خویشاوندی و نزدیکی را نادیده نگیرید.»

ابوطالب در ستایش پیغمبر اکرم(ص) قصیده‌ای زیبا و مشهوری سروده است که در آن، به فضیلت و جایگاه بی بدیل رسول خدا(ص) در میان بنی هاشم اشاره شده و اخلاق والا و بویژه یتیم نوازی و دستگیری پیامبر(ص) از ضعیفان و نیازمندان ستوده شده است. بخشی از این قصیده زیبا (که از معروفترین سروده‌های ابوطالب به شمار می‌رود) به شرح ذیل است:

وَ أبیَضُ یُستَسقَی الغَمَامُ بِوَجهِهِ*رَبیِعُ الیَتَامَی عِصمَةٌ للأرَامِلِ
یَلُوذُ بِهِ الهُلَّاكُ مِن آلِ هَاشِمٍ* فَهُم عِندَهُ فِی نِعمَةٍ وَ فَواضِلِ
فَأصبَحَ مِنَّا أحمَدٌ فِی أرُومَةٍ * تُقصِّرِ مِنهَا سُورَةُ المُتَطاوِلِ
وَ جُدتُ بِنَفسِی دُونَهُ وَ حَمَیتُهُ *وَ دَافَعتُ عَنهُ بِالطَّلی وَ الکَلاکِلِ
وَ لاشَكَّ أنَّ اللهَ رَافِعُ أمرِهِ*وَ مُعلِیهِ فِی الدُّنیَا وَ یَومَ التَّجادُلِ (۱۴)

ترجمه ابیات چنین است: او (یعنی پیامبر اکرم (ص) از چنان لطف و بخششی برخوردار است که ابرها از چهره او طلب باران می‌کنند. او که بهار یتیمان، نگاهبان و پناهگاه بیوه زنان است.

ستم دیدگان و ضعیفان از تبار هاشم [و هاشمیانی که در آستانه هلاکت و نیستی قرار دارند] به او پناهند می‌شوند و نزد او از نعمت، لطف و بخشش برخوردار می‌شوند.

احمد (ص) در میان ما از جایگاه رفیع و بلندی برخوردار است که گردن کشان بدان دست نخواهند یازید.

من جان خویش را برای او فدا کرده و از او حمایت کرده‌ام و از او با گردن‌ها و سرهایمان، دفاع کرده‌ام.

تردیدی نیست که خداوند کار او [نبوت و رسالت] را به سرانجام رسانده و در دنیا [برای مردم دنیا] و روز مجادله [روز رستاخیز] آشکار می‌سازد.»

به هر روی ابوطالب عموی پیامبر اسلام(ص) که بزگترین مدافع خاتم پیامبران(ص) در مکه به شمار می‌رفت، با شعر نیز به حمایت و جانبداری از رسول اکرم(ص) می‌پرداخت و سروده‌های زیبا و تاثیرگذاری از وی (که بخش قابل توجهی از آن در ستایش پیامبر اسلام (ص) و ذکر فضیلت‌ها و منقبت‌های رفتاری و اخلاقی والای پیامبر (ص) است) برجای مانده و بازخوانی این اشعار، بیش از گذشته میزان محبت ابوطالب به رسول خدا(ص) و باور عمیق او به ارزش‌های دینی و اسلامی را آشکار نموده و عمق فداکاری عموی والامقام پیامبر(ص) را که بانفوذترین و استوارترین پشتیبان پیامبر اسلام(ص) بود، روشن می‌سازد.

پی‌نوشت‌ها
۱. نام أبی طالب، عبدمناف است و کنیه ابوطالب از آن جهت بوده که بزرگترین پسر ابوطالب، طالب نام داشته است. طالب در روز نبرد بدر، با کراهت با مشرکان رهسپار شد؛ اما پس از شکست مشرکان در نبرد بدر، او را نیافتند. طالب نه در میان کشته شدگان بود و نه در میان اسیران دیده شد و نه به شهر مکه بازگشت. از او فرزندی نیز بر جای نمانده است (ر.ک: أخبار الدول و آثار الأول، ج۱ ص۳۰۴؛ تذکرة الخواص، ج۱ ص۱۵۸)
۲. الفصول فی اختصار سیرة الرسول(ص)، ص۴۵
۳. أعلام الهدایة الامام علی بن أبی طالب(ع)، ص۴۵- ۴۴
۴. دیوان أبی طالب، ص۱۰
۵. اسوه‌ی رادمردی، ص۲۳
۶. تذکرة الخواص، ج۱ ص۱۴۰
۷. دیوان أبی طالب، ص۱۱
۸. پس از آنکه قریش مشاهده کردند گروهی از مسلمانان به منطقه حبشه رفته و در آنجا به آسودگی زندگی می‌کنند و قریش در بازگرداندن آنان به مکه ناکام بوده، بزرگان قریش با یکدیگر جلسه‌ای گذاردند و قرار شد با بنی هاشم و بنی مطلب، هیچگونه داد و ستدی به انجام نرسانند، ازدواج نکنند و چیزی هم به آنان نفروشند و آنان را که از پیامبر(ص) حمایت می‌کردند، در تنگنا قرار دهند. پس از این رویداد، خویشاوندان پیامبر(ص) به منطقه‌ای به نام «شِعب أبی طالب» نزدیک مکه رفته و مدت سه سال در آنجا گرفتار بودند تا آنکه خداوند گشایشی برای آنان قرار داد و پیمان‌نامه قریش در هم شکسته شد. (ر.ک: حیاة أم المؤمنین خدیجة، ص۱۰۴)
۹. دائرة المعارف الاسلامیة الکبری، ج۴ ص۷۳۵
۱۰. اسوه‌ی رادمردی، ص۳۱
۱۱. تذکرة الخواص، ج۱ ص۱۴۷
۱۲. دیوان أبی طالب، ص۲۱
۱۳. همان، ص۲۳
۱۴. همان، ص۲۸- ۲۷
۱۵. السیرة النبویة، ج۱ ص۳۱۸

فهرست منابع
۱- ابن کثیر دمشقی شافعی، الفصول فی اختصار سیرة الرسول(ص)، کویت، دار النوادر ۲۰۱۰
۲- ابن هشام، عبدالملك، السیرة النبویة، بیروت، دار احیاء التراث العربی ۲۰۰۰
۳- أعلام الهدایة الامام علی بن أبی طالب(ع)، گروهی از مولفان، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، قم ۱۴۲۲ق
۴- تونجی، محمد، دیوان أبی طالب، بیروت، دارالکتاب العربی ۱۹۹۴
۵- سبط بن جوزی، تذکرة الخواص من الأمة بذکر خصائص الأئمة، به کوشش: حسین تقی زاده، مجمع جهانی اهل بیت(ع) ۱۴۲۶ق
۶- شلبی، محمود، حیاة أم المؤمنین خدیجة، بیروت، دار الجیل ۱۹۹۲
۷- گودینی، محمد جواد، اسوه‌ی رادمردی، تهران، انتشارات نظری ۱۳۹۹
۸- قرمانی، أحمد بن یوسف، أخبار الدول و آثار الأول، بیروت، عالم الکتاب ۱۹۹۲
۹- موسوی بجنوردی، کاظم (زیر نظر)، دائرة المعارف الاسلامیة الکبری، مرکز دائرة المعارف الاسلامیة الکبری ۱۴۲۰ق

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها