یکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۲
شاعر و انشاء

سال‏‌ها بعد، شعر «خوشا به حالت ای روستایی» وِرد زبان بچه‌‏ها بود و نام شاعرش در اذهان عموم جاودانه شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، پاسداشت یاد و نام بزرگان و مفاخر کشور راهی است برای الگوسازی؛ راهی که کمک می‌‏کند جوانان با زیست علمی و شخصی این عزیزان آشنا شوند و با الگوگیری، راه پُرتلاش و پُرافتخار آنها را ادامه دهند. بنیاد ملی نخبگان از چند سال قبل اقدام به برگزاری مراسم تکریم از نخبگان و مفاخر معاصر ایران‏‌زمین در سراسر کشور کرده است که گزارش آن در بولتنی به نام «طواف شمع» و نشریه­‌ای به نام «هنرنامه» منتشر شده است. بازخوردهای این اتفاق مبارک باعث شد تا خبرگزاری کتاب ایران با همکاری بنیاد ملی نخبگان تصمیم به درج برشی از زندگی شخصی و حرفه‌‏ای این بزرگان زیرِ نام «قاب روایت» کند. این مجموعه به قلم محسن شاه‌رضایی نوشته شده و تقدیم به خوانندگان فرهنگ‏‌مدار خبرگزاری کتاب ایران می‏‌شود.
 
متن این شماره قاب روایت به شرح زیر است:
«موضوع انشا تکراری بود: «می‌خواهید چه کاره شوید؟» و جواب‌ها تکراری‌تر. یک در میان‌شان دکتر و مهندس و چند در میان‌شان خلبان. جواب جعفر اما فرق داشت؛ او دانش‌آموز جدید کلاس بود.
به‏‌تازگی، یازده سالش شده بود و با خانواده به تهران کوچ کرده بود. انشایش را که خواند، شلیک خنده بچه‏‌ها به آسمان رفت. آقای معلّم سعی داشت بچه‌ها را آرام کند، اما موفق نبود. از هر گوشه کلاس صدایی بلند بود و هر کس چیزی می‌گفت. انشای جعفر برای بچه‌ها سنگین آمده بود و باورپذیر نبود. او می‌‏خواست شاعر و نویسنده شود. چند دقیقه گذشت و کلاس اندکی آرام شد. جعفر که هنوز ایستاده و نظاره‌گر شلوغ‌کاری‌ رفقایش بود، گفت: «حالا به حرف‏‌های من بخندید، وقتی بزرگ شدم و شعر‌هایم در کتاب‌های درسی چاپ شد، همین شما باید گوش بچه‌هایتان را بپیچانید تا شعر‌های من را حفظ کنند.»

سال‏‌ها بعد، شعر «خوشا به حالت ای روستایی» وِرد زبان بچه‌‏ها بود و نام جعفر ابراهیمی (شاهد) در اذهان عموم جاودانه.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها