سرویس تاریخ خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -آناهید خزیر؛ بهرام بیضایی (۱۴۰۴-۱۳۱۷) هنرمند و ادیب برجسته ایرانی در آثارش سخت متاثر و وامدار تاریخ و اساطیر ایران بود و ضمن اشارات فراوان در آثار نمایشی و ادبی و هنریاش، پژوهشهای عمیق و گستردهای در تاریخ و فرهنگ باستانی ایران داشت. از میان آثار برجسته او در زمینه پژوهش میتوان به «شب هزار و یکم»، «هزار افسان کجاست؟»، «ریشهیابی درخت کهن»، «نمایش در چین» و «نمایش در ایران» و «نمایش در ژاپن» اشاره کرد. آثار هنری و گفتارهای بیضایی آشکارا بیانگر تسلط ژرف او به تاریخ و فرهنگ ایران است. به مناسبت درگذشت این هنرمند پژوهشگر با تورج دریایی، استاد مطالعات ایران و سردبیر دانشنامه ایرانیکا گفتوگو کردیم.
تورج دریایی در این گفتوگو آگاهی بیضایی از تاریخ ایران باستان را ویژگی منحصر به فرد او در میان سایر هنرمندان ایرانی خواند و گفت: آنچه بهرام بیضایی را با دیگر سینماگران درباره اسطوره و تاریخ ایران باستان متمایز میکند دیدگاه خودشان است که یک دید شخصی به اسطورههای ایرانی دارد و نگاه متفاوت او به اسطورها اهمیتش را دوچندان میکند.

دریایی افزود: بیضایی همیشه بر آنچه نوشته شده شک و تردید میکند. برای او این مساله مطرح است که شاید آرش ما در هنگام نبرد ایرانیان و تورانیان دو دل بوده است. ما در روایت داستان آرش در سنت ایرانی بر این باوریم که آرش برای ایران جان خود را با پرتاب نیزه فدا میکند اما بیضایی در نمایشنامه خودش پرسشی چالشبرانگیز مطرح میکند که آیا آرش این ایده را دارد یا نه و سوال میکند که چرا باید میان ایران و توران جنگ شود؟ و چرا باید جان کسی برای جنگ فدا شود؟

او ادامه داد: در نمایشنامه ارداویرافنامه که برحسب یک متن مهم زرتشتی است این مساله مهم است که دوزخیان به خاطر تردید در قوانین به آنجا افکنده شدهاند و کسانی که در جهنم هستند برای پلید بودن نیستند بلکه در قوانین الهی شک و تردید دارد و انسانهای بدی نیستند باید از آنها پرسید که چرا در جهنم جای گرفتهاند؟ خوانش بیضایی از شاهنامه و اسطوره بسیار متفاوت بود و خود «زندی» بر روایتهای ایرانیان است.
دریایی به نمایشنامههای سترگ این نمایشنامهنویش شهیر ایرانی اشاره کرد و گفت: بهرام بیضایی اسطورههای مختلف و داستانها و روایتهای گوناگون و نمایشنامههایی که در تاریخ ایران از یاد رفتهاند کندو و کاو میکند و درباره آنها مینویسد که جایگاه بسیار ارزشمندی در تئاتر ایران دارد.

دریایی ادامه داد: در جهان هند و ایرانی ایدهای وجود دارد که امروزه ما به آن «رسالت» میگوییم، اما در متون فارسی، واژه «خویشکاری» مترادف آن و پُرمعناتر است و در زبان سانسکریت «سوادارما» دانسته میشود. در متون باستانی ما آمده است که هر کس باید خویشکاری و رسالت خود را بیابد و آنگاه است که بهدرستی و با خشنودی زندگی خواهد کرد. بهرام بیضایی به نیکوترین شکل، خویشکاری خود را میدانست. او ساخت، نوشت و سخن گفت و فرهنگ ایرانزمین را پربارتر کرد و به ما «زندآگاهی» خود را آموخت. از همین رو، از او قدردانم، چرا که نمونهای الهامبخش برای زندگی ما در دورانی دوچندان آشفته است.
دریایی همچنین در متنی که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده، درباره سابقه آشنایی خود با بهرام بیضایی چنین نوشته است:
«او به آشنایی خود با بهرام بیضایی نیز پرداخت و گفت: آقای بهرام بیضایی را نخستینبار به لطف آقای علی دهباشی در تهران ملاقات کردم. با آنکه درباره اسطوره و فیلم گفتوگو میکردیم، نگاهم به کتابخانه پشت سر ایشان بود. در آن کتابخانه، اوستا و بندهش، متون باستانی جهان و کتابهای تاریخی فراوانی دیده میشد و با خود گفتم، فارغ از اینکه فیلمسازی مهم هستند، هنرمندی باسواد و کتابخوان نیز به شمار میآیند.
دو دهه بعد، در کالیفرنیا دیدار دوباره میسر شد و این بار نیز سبب شد که بار دیگر به اسطوره بازگردیم و درباره آن گفتوگو کنیم. برنامه، روخوانی «آرش» در دانشگاه استنفورد بود و خانم شمسایی و آقای نامجو یکی از زیباترین روخوانیهایی را که به یاد دارم، اجرا کردند. پس از آن، درباره «آرش» در مجله بخارا نوشتم و آقای بیضایی برایم نوشت که باید این کار ادامه یابد، چرا که اسطورههای ما نادیده گرفته شدهاند.»
عکس از: مهرداد اسکویی
نظر شما