سه‌شنبه ۲ دی ۱۴۰۴ - ۱۳:۲۱
عباس کاظمی در اکنون: ما دیگر قصه‌ای معتبر برای آینده نداریم/ وضعیت امروز ما را از عمق تهی کرده است

در پنجاه‌وهفتمین برنامه «اکنون»، سروش صحت در گفت‌وگویی مفصل با دکتر عباس کاظمی، جامعه‌شناس و پژوهشگر، به کارکرد جامعه‌شناسی، نسبت آن با آرامش فردی، مفهوم عاملیت، نقش مناسک، عقلانیت، خانواده، آموزش رسمی و زندگی شهری پرداخت. این گفت‌وگو بر این ایده محوری استوار بود که جامعه‌شناسی دانشی «آرامش‌بخش» نیست، بلکه با به‌چالش‌کشیدن بدیهیات، فرد را وارد وضعیت بازاندیشی و مسئولیت می‌کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کاظمی در ابتدای بحث، با ارجاع به پیتر برگر، کارآمدی جامعه‌شناسی را مسئله‌دار دانست و گفت: «برگر اساساً این پرسش را مطرح می‌کند که جامعه‌شناسی قرار است به درد چه کسی بخورد؛ فرد، گروه خاص یا طبقه حاکم؟ جامعه‌شناسی اغلب نظم معمول زندگی را به هم می‌ریزد و این به معنای از دست‌رفتن برخی دارایی‌ها، چه مادی و چه نمادین، برای برخی افراد است. از این منظر، جامعه‌شناسی همیشه به نفع همه نیست.»

او با اشاره به دیدگاه پیر بوردیو افزود: «جامعه‌شناسی علمی برآشوبنده است؛ دانشی که به جایگاه‌های اجتماعی حمله می‌کند و آن‌ها را به پرسش می‌کشد. این دانش الزاماً آرامش‌بخش نیست و می‌تواند آزاردهنده باشد، زیرا بدیهیات پذیرفته‌شده زندگی روزمره را زیر سؤال می‌برد.»

جامعه‌شناسی آگاهی می‌دهد

کاظمی در پاسخ به این پرسش که چرا دانشی که آرامش را می‌گیرد ارزشمند است، تأکید کرد: «جامعه‌شناسی به جای آرامش، آگاهی می‌دهد. این آگاهی به فرد نشان می‌دهد که در چه جایگاهی قرار گرفته و چه نیروهای اجتماعی بیرونی بر او اثر می‌گذارند. جامعه آن‌قدر به ما نزدیک است که در درون ماست و به همین دلیل اغلب آن را نمی‌بینیم. جامعه می‌تواند هم بزرگ‌ترین دوست فرد باشد و هم بزرگ‌ترین دشمن او.»

به گفته او، جامعه‌شناسی نظم به‌ظاهر طبیعی زندگی را اجتماعی می‌داند: «وقتی درمی‌یابیم آنچه طبیعی می‌پنداشتیم، ساخته جامعه است، امکان تغییر پدیدار می‌شود. جامعه‌شناسی به ما عاملیت باز می‌گرداند و نشان می‌دهد تا چه حد می‌توانیم، هرچند محدود، در تغییر زندگی و جامعه نقش داشته باشیم.»

کاظمی با اشاره به تمایز میان زندگی روزمره آشکار و لایه‌های پنهان اجتماعی گفت: «بخش مهمی از زندگی اجتماعی در لایه‌هایی رخ می‌دهد که دیده نمی‌شود و در محاسبات رسمی هم به حساب نمی‌آید، اما همان‌جا عمل می‌کند.»

او یکی از آموزه‌های مهم جامعه‌شناسی را نقد تصور انسانِ کاملاً عقلانی دانست و توضیح داد: «انسان موجودی کاملاً عقلانی نیست. بخش عظیمی از کنش‌های ما غیرعقلانی، عاطفی، عادتی یا سنتی‌اند. علم اقتصاد بیشتر کنش‌های عقلانی را بررسی می‌کند، اما جامعه‌شناسی وظیفه دارد آن بخش گسترده غیرعقلانی را توضیح دهد.»

اهمیت مناسک در جامعه

در ادامه، با ارجاع به رندال کالینز، نقش مناسک در حیات اجتماعی برجسته شد. کاظمی گفت: «جامعه نه صرفاً از افراد، بلکه از مناسک ساخته می‌شود. مناسک، حلقه واسط زندگی جمعی‌اند و عنصر عاطفی در آن‌ها بر عنصر عقلانی غلبه دارد. از آیین‌های روزمره مانند نوروز و شب یلدا تا مناسک پیچیده‌تری چون محرم، زندگی اجتماعی در این چارچوب‌ها تمرین و بازتولید می‌شود.»

او انتخاب‌های به‌ظاهر فردی مانند شغل، دوستی، پوشش و حتی عشق را نیز اجتماعی دانست و افزود: «عشق کنشی به ظاهر کاملاً فردی است، اما جامعه‌شناس می‌پرسد این عشق در چه طبقه، سن، مذهب و زمینه‌ای شکل گرفته است. ما گمان می‌کنیم آزادانه انتخاب می‌کنیم، اما این انتخاب‌ها از مسیر ساختارهای اجتماعی عبور می‌کنند.»

کاظمی با اشاره به تجربه انتخاب رشته تحصیلی گفت: «بسیاری از انتخاب‌هایی که عقلانی به نظر می‌رسند، متأثر از خانواده، مد اجتماعی و انتظارات جمعی‌اند. فرد گاه علاقه واقعی خود را بسیار دیر می‌شناسد وبرخی هرگز به آن نمی‌رسند.»

او خانواده را یکی از مهم‌ترین «عاملان اجتماعی» دانست و تصریح کرد: «حتی خود فرد نیز نماینده جامعه است. جامعه تا عمیق‌ترین لایه‌های ذهن ما نفوذ کرده و حتی در رؤیاها و کابوس‌ها قابل ردیابی است. اضطراب‌ها و خواب‌های افراد را می‌توان در نسبت با شرایطی مانند تورم، نابرابری و فشارهای اجتماعی تحلیل کرد.»

به باور او، «عقل سلیم» یا بدیهیات زندگی روزمره، مانع پرسش‌گری می‌شوند: «این بدیهیات آن‌قدر به ما نزدیک‌اند که درباره‌شان فکر نمی‌کنیم. جامعه‌شناسی با به پرسش کشیدن همین بدیهیات، دانشی خطرناک می‌شود، زیرا آزادی با اضطراب و مسئولیت همراه است.»

اتلاف وقت در مدرسه

کاظمی از تجربه شخصی خود در مواجهه با جامعه‌شناسی گفت: «از دوران دانشجویی، مطالعه جامعه‌شناسی برای من به معنای زلزله‌های فکری مداوم بود. گاهی ناچار می‌شوید با عزیزترین داشته‌های فکری خود خداحافظی کنید.»

او خانواده و آموزش رسمی را نمونه‌هایی از نهادهای تاریخی دانست که طبیعی انگاشته می‌شوند: «شکل کنونی خانواده و مدرسه نتیجه اختراع و قرارداد اجتماعی است. بسیاری از این ساختارها کارکرد پیشین خود را از دست داده‌اند، اما به دلیل سنت بودن، همچنان ادامه دارند.»

در نقد نظام آموزشی، کاظمی گفت: «مدرسه پدیده‌ای نسبتاً جدید است، اما چنان طبیعی جلوه داده می‌شود که کمتر کسی می‌پرسد چرا کودک باید ۱۲ سال از بهترین سال‌های عمر خود را در این نظام بگذراند؛ نظامی که بخش بزرگی از آن اتلاف وقت است.»

در بخش پایانی گفت‌وگو، بحث به شهر و زندگی شهری رسید. کاظمی با اشاره به تحولات قرن نوزدهم و بیستم توضیح داد: «برخلاف تصور اولیه که شهر را محل انزوا و فروپاشی همبستگی می‌دانست، تجربه نشان داد که در شهرها نیز اجتماعات خاص شکل می‌گیرند. شکل ارتباطات تغییر می‌کند، نه این‌که لزوماً از میان برود.»

او با ارجاع به گئورگ زیمل نتیجه گرفت: «شهر حیات ذهنی خاص خود را می‌سازد؛ جهانی پیچیده با محرک‌های فراوان و الگوهای تعاملی متفاوت. زندگی شهری نه به سادگی انزواست و نه صرفاً همبستگی، بلکه شکلی نو از تجربه اجتماعی است.»

در ادامه گفت‌وگوی سروش صحت با عباس کاظمی، بحث به وجوه پیچیده‌تری از زندگی شهری، مفهوم آزادی در شهر، پاتوق‌ها، «غریبه»، پرسه‌زنی و در نهایت فقر تجربه زیسته در جامعه معاصر ایران کشیده شد. کاظمی با تکیه بر سنت جامعه‌شناسی کلاسیک، به‌ویژه آرای گئورگ زیمل و والتر بنیامین، کوشید نشان دهد شهر هم‌زمان می‌تواند امکان رهایی و شکل تازه‌ای از زندان اجتماعی را برای انسان فراهم کند.

کاظمی در توضیح مناسبات ارتباطی در شهر گفت: «انسان ناگزیر از انتخاب است و نمی‌تواند با همه ارتباطی یکسان داشته باشد. در شهر، لایه‌های متفاوتی از ارتباط شکل می‌گیرد؛ از ارتباط رودررو تا ارتباط با واسطه رسانه و حتی صرفاً شناختن بدون تعامل. همین انتخاب‌ها لایه‌های اجتماعی شهر را می‌سازند.»

او با اشاره به تحلیل زیمل از شهر افزود: «زیمل نکته مهمی را مطرح می‌کند؛ این‌که شهر انسان را آزاد می‌کند. شهرهای اروپایی بر پایه شهر بورژوایی شکل گرفتند و برای کشاورزانی که به زمین وابسته بودند، امکان رهایی فراهم می‌کردند. آزادی در شهر، هم معنای نمادین دارد و هم معنای واقعی.»

گمنامی و آزادی

به گفته او، گمنامی یکی از عناصر بنیادین این آزادی است: «شهر به دلیل ناشناسی، امکان انجام فعالیت‌هایی را می‌دهد که در بافت روستایی یا سنتی ممکن نیست. هرچه شهر بزرگ‌تر باشد، احساس گمنامی و رهایی بیشتر می‌شود. این گمنامی به فرد اجازه می‌دهد خودش باشد.»

کاظمی تأکید کرد که این آزادی، هم‌زمان با محدودیت همراه است: «زندگی شهری در عین حال یک زندان جدید هم می‌سازد. زمان، ترافیک، نظم صنعتی و ساعت دقیق، زندگی فرد را محدود می‌کند. در زندگی روستایی، زمان فصلی بود؛ اما در شهر، زمان خطی و سخت‌گیرانه است.»

در ادامه، بحث به مفهوم «پاتوق» کشیده شد. کاظمی توضیح داد: «محفل‌ها و حلقه‌های اجتماعی در زندگی پیشامدرن وجود داشتند، اما مبتنی بر آشنایی و خویشاوندی بودند. پاتوق‌های شهری امروز، بر پایه غریبی شکل می‌گیرند؛ افرادی که از یکدیگر نیستند، اما کنار هم قرار می‌گیرند.»

او مفهوم «غریبه» را مفهومی کلیدی در جامعه‌شناسی شهری دانست و گفت: «غریبه کسی نیست که او را نمی‌شناسیم؛ بلکه کسی است که می‌شناسیم، اما از ما نیست. در زندگی شهری، ما اساساً با غریبه‌ها سروکار داریم. این وضعیت، هم فاصله ایجاد می‌کند و هم آزادی انتخاب در تعامل.»

کاظمی سپس به مفهوم «پرسه‌زنی» پرداخت؛ مفهومی که محور پژوهش دکترای او بوده است: «پرسه‌زنی را در دهه ۱۳۸۰ در ایران مطرح کردم، در پژوهشی درباره زندگی روزمره در مراکز خرید. پرسش من این بود که آیا تیپ پرسه‌زن، آن‌گونه که والتر بنیامین در پاریس توصیف می‌کند، در شهرهای ایران هم وجود دارد یا نه.»

او با اشاره به شرایط آن دوره گفت: «در دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰، فضای عمومی در شهرهای ایران بسیار محدود بود. مراکز خرید به مکان‌هایی تبدیل شدند که افراد، به‌ویژه جوانان، بدون قصد خرید در آن‌ها پرسه می‌زدند. این افراد به‌دنبال دیده‌شدن و تجربه آزادی بودند.»

به گفته کاظمی، پرسه‌زنی راهی برای حضور اجتماعی طبقه متوسط بود: «طبقه متوسط جای درخوری برای بیان خود نداشت و ناگزیر بود در قالب پرسه‌زن وارد شهر شود. امروز اما شهر به‌طور کلی به فضایی برای پرسه‌زنی تبدیل شده است.»

او با ارجاع به بنیامین توضیح داد: «پرسه‌زن مانند لاک‌پشتی است که آرام، بی‌هدف و بدون عجله در شهر حرکت می‌کند. این بی‌هدفی و کندی، نوعی مقاومت در برابر شتاب زندگی مدرن است.»

کاظمی در ادامه، با روایت تجربه‌های شخصی از پرسه‌زنی در اصفهان و کرمان، تأکید کرد که یادگیری زندگی اجتماعی برای او در همین فضاها شکل گرفته است؛ تجربه‌ای که نه توریستی، بلکه زیسته و عاطفی بوده است. به گفته او، فضاهایی مانند پل خواجو و سی‌وسه پل، بیش از مسیر عبور، مکان پیوند اجتماعی بودند.

تضعیف توان روایت‌سازی

در بخشی از گفت‌وگو، بحث به وضعیت امروز زندگی اجتماعی در ایران رسید. کاظمی با ارجاع به تئودور آدورنو فیلسوف معاصر گفت: «آدورنو از “زندگی آسیب‌دیده” سخن می‌گوید؛ وضعیتی که زندگی هست، اما زنده نیست. امروز می‌توان نشانه‌های این فرسودگی روانی و تهی‌شدن زندگی را به‌وضوح دید.»

او دلیل این وضعیت را فقر تجربه زیسته دانست و افزود: «اکنونِ ما نه گذشته دارد و نه آینده. مردم ناچارند در لحظه اضطراری زندگی کنند، نه در لحظه آگاهانه. این وضعیت، تجربه را فقیر و زندگی را تعلیقی می‌کند.»

کاظمی تأکید کرد که جامعه در وضعیت «انتظار دائمی» قرار گرفته است: «ما دیگر قصه‌ای معتبر برای آینده نداریم. در گذشته، روایت‌هایی وجود داشت که جامعه را به حرکت وامی‌داشت، اما امروز این توان روایت‌سازی تضعیف شده است.»

با این حال، او بر ضرورت بازسازی روایت تأکید کرد و گفت: «جامعه برای نجات خود به قصه‌های تازه نیاز دارد؛ روایت‌هایی که بتوانند اعتماد ایجاد کنند و کنش جمعی بسازند. قصه قدرت شفابخشی دارد و بدون آن، تغییر اجتماعی ممکن نیست.»

در بخشی از گفت‌وگوی سروش صحت با دکتر عباس کاظمی، بحث از شیوه آغاز مطالعه جامعه‌شناسی آغاز شد و به مفاهیم بنیادینی چون «تخیل جامعه‌شناختی»، مسئله نسل، ویژگی‌های نسل Z، ملال در

زندگی مدرن و دگرگونی تجربه زمان در عصر شبکه‌های اجتماعی رسید. این بخش بیش از آن‌که بر کتاب و آموزش رسمی متمرکز باشد، بر شیوه دیدن، زیستن و فهم اجتماعی تأکید داشت.

کاظمی در پاسخ به این پرسش که چگونه می‌توان مطالعه جامعه‌شناسی را آغاز کرد، گفت: «همیشه راه فهم جامعه‌شناسی کتاب نیست. جامعه‌شناسی پیش از آن‌که دانشی کتاب‌محور باشد، به بینش و تخیل جامعه‌شناختی نیاز دارد. این تخیل از مشاهده، گفت‌وگو، دیدن فیلم، خواندن رمان، سفر رفتن و پرسه‌زدن شکل می‌گیرد.»

او کنجکاوی را شرط نخست جامعه‌شناس شدن دانست و افزود: «برای فهم جامعه، باید کنجکاوی کودکانه داشت؛ هیچ چیز را بدیهی ندانست و از کنار پدیده‌های روزمره بی‌تفاوت عبور نکرد. کتاب‌ها زمانی معنا پیدا می‌کنند که این کنجکاوی از پیش وجود داشته باشد.»

کاظمی تأکید کرد که تخیل جامعه‌شناختی بر سه پایه استوار است: «نخست، تجربه شخصی؛ دوم، پیوند دادن این تجربه به تاریخ و گذشته؛ و سوم، اندیشیدن به ساختارهای اجتماعی. جامعه‌شناسی به ما می‌آموزد مسئله‌ای که شخصی به نظر می‌رسد، اغلب مسئله‌ای اجتماعی است و نباید آن را صرفاً روان‌شناختی تفسیر کرد.»

در ادامه، بحث به مفهوم «نسل» کشیده شد. کاظمی با احتیاط نسبت به کاربرد این مفهوم گفت: «نسل، برخلاف مفاهیمی مانند طبقه، ذات ثابت و ویژگی درونی مشخصی ندارد. این‌که بگوییم یک نسل به‌طور ذاتی چنین یا چنان است، تحلیل دقیقی نیست. نسل باید در پیوند با مفاهیمی مانند طبقه، جنسیت، مذهب و ساختارهای اجتماعی فهم شود.»

او افزود: «نسل‌ها بیشتر محصول شرایط تاریخی و ابژه‌های نسلی‌اند؛ ابزارها، فناوری‌ها و رسانه‌هایی که با آن‌ها رشد کرده‌اند. ذهنیتی که با شبکه‌های اجتماعی و تلفن هوشمند شکل گرفته، با ذهنیتی که با رادیو، تلویزیون یا محله و پاتوق بزرگ شده، تفاوت اساسی دارد.»

ویژگی‌های نسل Z

کاظمی با اشاره به پژوهش‌های انجام‌شده درباره نسل Z در ایران توضیح داد: «نسل Z یکدست نیست. در پژوهش‌ها می‌توان دست‌کم سه تیپ را تشخیص داد: فردگرایانی که به دنبال نجات شخصی و مهاجرت‌اند، خانواده‌گرایانی که پیوندهای عاطفی و خانوادگی برایشان اولویت دارد، و جامعه‌گرایانی که به تغییر اجتماعی می‌اندیشند و در فضاهایی مانند شرکت‌های نوآور و استارتاپ‌ها فعال‌اند.»

به گفته او، یکی از ویژگی‌های مشترک این نسل، مقاومت در برابر قواعد تحمیلی است: «این نسل کمتر تابع نظم‌های از پیش تعیین شده است و می‌کوشد قواعد خاص خود را بسازد؛ از ساعت کاری شناور تا تعریف تازه‌ای از کار، فراغت، تحصیل و رفاقت.»

کاظمی تجربه خود از مواجهه با فضاهای کاری جدید را چنین توصیف کرد: «در شرکت‌های جدید، ساعت کار سیال است و افراد متناسب با ریتم زیستی خود کار می‌کنند. این تغییر نشان می‌دهد نسل جدید نه تنها سبک زندگی، بلکه ساختارهای کاری متناسب با خود را نیز خلق کرده است.»

او این تحولات را نشانه بازاندیشی درونی جامعه دانست و گفت: «جامعه برای حفظ این نسل و بهره‌گیری از نوآوری‌های آن، ناگزیر فضاهای تازه‌ای تولید می‌کند. تغییرات از پایین آغاز می‌شود و به تدریج ساختارهای قدیمی را فرسوده می‌کند.»

در بخش پایانی، گفت‌وگو به ملال و تجربه زمان در زندگی مدرن رسید. کاظمی توضیح داد: «ملال یکی از ویژگی‌های بنیادین زندگی مدرن است. با گذار از زمان چرخه‌ای به زمان خطی و صنعتی، تکرارهای فرساینده‌ای شکل گرفته که تجربه زیسته را تهی می‌کند و به ازخودبیگانگی می‌انجامد.»

او تفاوت نسل جدید با نسل‌های پیشین را در مواجهه با این ملال چنین بیان کرد: «نسل‌های پیشین یک شغل را تا بازنشستگی ادامه می‌دادند و به تدریج از کار خود بیگانه می‌شدند. نسل جدید با جابه‌جایی مداوم، در برابر این کسالت مقاومت می‌کند، هرچند این نظم تازه نیز قواعد خاص خود را دارد.»

کاظمی در ادامه به تأثیر شبکه‌های اجتماعی اشاره کرد و گفت: «ذهنیت شبکه‌ای، سرعت، تکه تکه شدن و وایرال شدن را تقویت کرده است. این وضعیت می‌تواند ما را از عمق تهی کند؛ همه‌چیز فست‌فودی، کوتاه و فوری می‌شود.»

او در عین حال هشدار داد: «انسان فقط مصرف‌کننده اطلاعات نیست. ما به مکث، توقف و داستان نیاز داریم. روایت، برخلاف بمباران اطلاعاتی، به زمان و تأمل احتیاج دارد.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها