چهارشنبه ۳ دی ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۱
بدون شناخت هدایت، فهم سیر داستان‌نویسی فارسی ناقص می‌ماند

محمد راغب، منتقد و پژوهشگر ادبی، گفت: هدایت کسی است که شکل مدرن داستان فارسی را می‌سازد. بدون شناخت هدایت، فهم سیر داستان‌نویسی فارسی ناقص می‌ماند و تقریباً هیچ اثر مهمی در ادبیات داستانی معاصر نیست که از هدایت تأثیر نگرفته باشد.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: محمد راغب، استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی، اخیراً با انتشار پستی، توجه جامعه ادبی و فرهنگی کشور را به مسئله حساس حذف و ممیزی آثار ادبی جلب کرده است. او در این پست توضیح می‌دهد که پس از استعفای خود از ریاست کمیته المپیاد ادبی در سال ۱۳۹۹، به لطف دوستی که رئیس کمیته شد، دوباره به عضویت کمیته بازگشته بود. با این حال، تصمیم باشگاه برای حذف کتاب «بوف کور» صادق هدایت از منابع مرحله اول المپیاد، او را مجبور به خروج دوباره از کمیته کرد.

راغب به صراحت به انتقاد از برخی اهالی ادبیات پرداخته است که آثار بزرگان ادبیات معاصر ایران، از جمله هدایت، ساعدی، براهنی و پارسی‌پور را کم‌اهمیت یا نامناسب دانسته‌اند. او تأکید می‌کند که ادبیات معاصر بازیچه نیست و انتخاب اثری میان‌مایه برای دانش‌آموزان، نه تنها به زیان ادبیات، بلکه به زیان فهم فرهنگی و اجتماعی نسل جوان است.

محمد راغب در ادامه، نقش دانشگاه‌ها و دانشکده‌های ادبیات را نقد می‌کند که به جای دوری از سیاست‌زدگی ایدئولوژیک بیش از هر نهاد دیگری عمل سیاسی انجام داده و با طرد ادبیات معاصر، به حذف رویکردهای انتقادی یاری می‌رسانند. او ادبیات را فراتر از گذشته تاریخی می‌داند و می‌گوید هر متن در پرتو زمانه خود معنا پیدا می‌کند. نقد ادبی، به باور او، نباید محدود به قضاوت ایدئولوژیک یا حذف متون شود؛ بلکه باید امکان گفت‌وگو و بازخوانی آثار گذشته و حال را فراهم آورد.

با انتشار این پست، محمد راغب نه تنها مخالفت خود با حذف «بوف کور» را اعلام کرده، بلکه به طور کل انتقادی جدی از روند گزینش و ممیزی ادبیات در فضای رسمی و آموزشی کشور ارائه داده است.

انتشار این پست باعث شد تا به سراغ محمد راغب برویم. او در گفت‌وگو با ایبنا با اشاره به وضعیت آموزش ادبیات فارسی در مدارس و دانشگاه‌ها، تأکید کرد که محتوای کتاب‌های درسی ادبیات فارسی عملاً هیچ تناسبی با نیازهای امروز و علایق نسل جدید دانش‌آموزان ندارد.

راغب با تقسیم مسئله به دو حوزه «ادبیات سنتی» و «ادبیات معاصر» توضیح داد: در بخش ادبیات معاصر، نگاه ایدئولوژیک و گاه بی‌مایگی نویسندگان کتب درسی باعث شده تصویری واقعی از ادبیات معاصر در کتاب‌های درسی ارائه نشود. در حوزه ادبیات سنتی نیز این بخش سال‌به‌سال ضعیف‌تر شده و نتیجه آن را می‌توان در افت شدید سواد نوشتاری و بی‌سوادی عمومی جامعه مشاهده کرد.

فقر تنوع ژانری و ناکارآمدی کتاب‌های درسی

راغب با انتقاد از فقر شدید تنوع ژانری در کتاب‌های درسی گفت: «وقتی به ادبیات معاصر می‌رسیم، عملاً اتفاق پرت و بی‌ربطی می‌افتد و هیچ معرفی درستی از اشکال متنوع ادبیات داستانی، شعر، نمایشنامه و نقد صورت نمی‌گیرد.» او تأکید کرد که با وجود بیش از یک قرن سابقه ادبیات معاصر فارسی، کتاب‌های درسی تنها به چند نمونه محدود و بی‌خطر بسنده کرده‌اند.

به گفته او، ناکارآمدی این کتاب‌ها در دانشگاه کاملاً آشکار می‌شود؛ جایی که ضعف دانشجویان تازه‌وارد در شناخت متون کلاسیک و ناآگاهی تقریباً کامل آن‌ها از ادبیات معاصر به‌وضوح دیده می‌شود. او افزود: «از همه بدتر اینکه این نظام آموزشی به دانشجو اجازه تفکر انتقادی نمی‌دهد؛ نه در ادبیات، نه در نقد ادبی و نه حتی در نسبت ادبیات و سیاست.»

دانشگاه‌ها؛ گرفتار برنامه‌های کهنه و استادان ناآماده

این مدرس ادبیات با اشاره به وضعیت دانشگاه‌ها گفت: «حتی در دانشگاه‌های بزرگ و قدیمی، سرفصل‌های درسی سال‌هاست به‌روزرسانی نشده‌اند و در دانشگاه‌هایی که تغییراتی انجام شده نیز این تغییرات مبتنی بر نیاز روز نیست.» از نظر او، مشکل عمیق‌تر از عناوین درسی است؛ چراکه نه استادِ آموزش‌دیده کافی وجود دارد و نه منابع مناسب.

او وضعیت دانشگاه‌های فرهنگیان را «فاجعه‌بار» توصیف کرد و هشدار داد که ضعف آموزشی این مراکز مستقیماً به مدارس منتقل می‌شود و چرخه‌ای معیوب ایجاد می‌کند.

ماجرای حذف «بوف کور» از منابع المپیاد ادبی

او در ادامه به توضیح ماجرای انتشار پست جنجالی خود درباره حذف «بوف کور» از منابع المپیاد ادبی پرداخت. به گفته راغب، در دوره‌ای که دوباره به‌عنوان عضو کمیته فعالیت می‌کرد، «بوف کور» صادق هدایت به‌عنوان منبع معرفی شد اما این منبع حذف شد. راغب اعلام کرد که در چنین شرایطی امکان ادامه همکاری برایش وجود ندارد.

او همچنین به انتقادهایی اشاره کرد که از سوی برخی اهالی ادبیات مطرح شده بود؛ از جمله اینکه «بوف کور» برای دانش‌آموزان مناسب نیست یا اعضای کمیته خودشان کتاب را نخوانده‌اند.

راغب در دفاع از هدایت گفت: «هدایت نه چپ بود و نه راست؛ نه شاه‌دوست بود و نه ایدئولوژیک. نویسنده‌ای مستقل بود و دقیقاً به همین دلیل مهم است.» او افزود که «اهمیت یک متن ادبی مستقل از باورها و زندگی شخصی نویسنده است، همان‌طور که آثار فردوسی، حافظ و مولوی نیز فارغ از قضاوت‌های اخلاقی یا اعتقادی ارزشمندند.»

او درباره ایرادهای اخلاقی واردشده به «بوف کور» گفت: «اگر قرار باشد به‌دلیل وجود عناصر به‌اصطلاح غیراخلاقی ادبیات معاصر را کنار بگذاریم، باید کل ادبیات داستانی را حذف کنیم. به باور راغب، آنچه منتقدان غیراخلاقی می‌دانند، بازتاب واقعیت زندگی است؛ واقعیتی که نوجوانان امروز به‌مراتب بی‌پرده‌تر از طریق اینترنت با آن مواجه می‌شوند.»

نوجوان ۱۷ ساله «بچه» نیست

این پژوهشگر ادبی با رد نگاه قیم‌مآبانه به نوجوانان گفت: «دانش‌آموز ۱۷ ساله نه کودک است و نه ناتوان از مواجهه با متون پیچیده. او تأکید کرد که حتی اگر "بوف کور" متنی دشوار باشد، همین مواجهه با نفهمی یا بدفهمی بخشی از فرآیند یادگیری ادبیات است.

چرا هدایت نقطه شروع ادبیات داستانی است؟

راغب یکی از خطاهای بنیادین آموزش ادبیات داستانی را شروع آن با جمالزاده دانست و گفت: «جمالزاده با همه اهمیتش، در کنار دهخدا قرار می‌گیرد، نه هدایت. هدایت کسی است که شکل مدرن داستان فارسی را می‌سازد.» به گفته او، «بدون شناخت هدایت، فهم سیر داستان‌نویسی فارسی ناقص می‌ماند و تقریباً هیچ اثر مهمی در ادبیات داستانی معاصر نیست که از هدایت تأثیر نگرفته باشد.»

ادبیات معاصر؛ ضرورتی هم‌سنگ ادبیات کلاسیک

راغب بر اهمیت ادبیات معاصر تأکید کرد و گفت: «در هر دوره، ادبیات معاصر خودش اهمیت بیشتری دارد، زیرا مسائل همان زمان را بازتاب می‌دهد.» او با اشاره به اینکه حتی خوانش ما از شاهنامه نیز در هر دوره تغییر می‌کند، تصریح کرد: «اینکه بگویم بوف کور به‌اندازه شاهنامه اهمیت دارد شاید جنجالی باشد، اما حرفی است که باید زده شود.»

او نتیجه گرفت که «بی‌اعتنایی به ادبیات معاصر، نه‌تنها فهم ادبی جامعه را مختل می‌کند، بلکه مانع شکل‌گیری نویسندگان و خوانندگان جدی در آینده می‌شود.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها