یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۱
شب رهایی مهر از سیاهی‌های اهریمنی

بنا بر باور پیشینیان، در پایان این دراز شب، که اهریمنی و گجسته‌اش می‌دانستند و می‌دانند، تاریکی شکست می‌خورد، روشنایی پیروز و خورشید زاده می‌شود و روزها رو به بلندی می‌نهد. زایش خورشید و آغاز دی را، آیین‌ها و فرهنگ‌های بسیاری از سرزمین‌های کهن آغاز سال قرار دادند، به شگون روزی که خورشید از چنگ شب‌های اهریمنی رهایی می‌یافت و روزی سپند برای مهرپرستان بود.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - آناهید خزیر: شب یلدا در فرهنگ ایرانی به‌نام شب چله شناخته شده است. در آغاز پاییز درازای شب و روز یکسان می‌شود و سپس شب بر روز چیرگی می‌گیرد. درازترین شب سال، آخرین شب پاییز است که یلدا نام دارد. یلدا واژه سریانی و به معنی میلاد است و با ولادت هم‌ریشه است. از دوازده شب به بعد، در هر بیست و چهار ساعت اندکی از درازای شب کاسته و به درازای روز افزوده می‌شود تا در آغاز بهار شب و روز دوباره یکسان شوند. در نخستین روز دی خورشید زاده می‌شود و باید آن شب را جشن گرفت. چهل روز که از چله گذشت جشن سده از راه می‌رسد و صد روز به نوروز می‌ماند. اینکه شب یلدا به راستی زاد شب مسیح بوده است از روزگاران پیش روشن بوده و به ویژه در برخی از اشعار شاعران پارسی‌گوی بدان اشاره شده است.

به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی

که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا (سنایی)

صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست

نور ز خورشید جوی بو که برآید (حافظ)

سخنم بلند نام از سخن تو گشت و شاید

که دراز نامی از نام مسیح یافت یلدا (سیف اسفرنگی)

برآی ای صبح مشتاقان دگر هنگام روز آمد

که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم (سعدی)

آری که آفتاب مجرد به یک شعاع

بیخ کواکب شب یلدا برافکند (خاقانی)

شب رهایی مهر از سیاهی‌های اهریمنی
در سفره شب‌چله میوه‌هایی به رنگ سرخ (قرمز) مثل هندوانه و انار و خرمالو و انگور قرمز به چشم می‌خورد

«چله» لحظه زایش خورشید است

شب یلدا به زمانی برمی‌گردد که ایرانیانِ مهر نور خورشید را ستایش می‌کردند و هر بامداد به نشان پیش‌باز از روشنایی خورشید، نیایش می‌کردند و غروب آفتاب نیز با نیایش مهر به بدرقه می‌نشستند که نمونه این نیایش‌ها به زبان اوستایی به‌نام مهریشت و کوتاه شده آن به نام مهرنیایش همچنان در ادبیات اوستایی موجود است. آنان دریافته بودند که بزرگترین شب سال، پایان ماه آذر است و از فردای آن شب، روزها کمی طولانی‌تر خواهد شد بنابراین آن روز را هنگام زایش مهر و روشنایی نام نهادند. به باور ایرانیان باستان، «چله» زادروز خورشید است.

مهریشت یکی از بلندترین یشت‌های اوستاست

می‌ستاییم مهرِ دارنده دشت‌های پهناور را که به همه سرزمین‌های ایرانی، خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی می‌بخشد.

بشود که مهر برای یاری ما آید

بشود که مهر برای به‌کامی ما آید

بشود که مهر برای شادمانی ما آید

بشود که مهر برای تندرستی ما آید

بشود که مهر برای نیرومندی ما آید

بشود که مهر برای آسودگی ما آید

بشود که مهر برای پاکی ما آید

بشود که مهر برای اشویی ما آید...

تاریکی نماد اهریمن و روشنایی نماد اهورایی

این آیین شیرین ایرانی‌ها هر سال با گرمی ویژه‌ای برگزار می‌شود و روزی به یادماندنی را رقم می‌زند. نمی‌توان با اطمینان گواهی داد که در آغاز رسم برگزاری شب چله چگونه به وجود آمد اما دلایل زیادی برای آن گفته شده است. در زمان‌های باستان، ایرانی‌ها از راه کشاورزی روزگار می‌گذراندند و با تغییر فصل‌های سال کارهای آنها هم رنگ و بوی متفاوت به خود می‌گرفت. ایرانی‌های باستان به تجربه فهمیدند که همین که شب اول زمستان فرامی‌رسد، به دیرپاترین شب سال می‌رسیم و پس از آن روزها بلندتر می‌شود. برای همین هم این شب را شب زایش خورشید می‌دانستند. آنها بر این باور بودند که تاریکی نماد اهریمن و روشنایی نماد اهورایی است. برای همین هم در دیرپاترین شب سال، برای از میان رفتن اهریمن جشن می‌گرفتند و شادی می‌کردند. آنها در این شب سفره‌ای بزرگ پر از میوه و آجیل پهن می‌کردند و می‌کوشیدند شب را با قصه‌گویی بگذرانند. اینکه بعد از شب چله روزها بلندتر از روزهای قبل می‌شود، یعنی اینکه خورشید توانسته بر تاریکی پیروز شود. جالب است بدانید که رومی‌های باستان هم به همانندسازی از ایرانیان این شب را جشن می‌گرفتند و حتی شماری از آنها زایش حضرت عیسی را در همین شب می‌دانسته‌اند.

هنداوانه نشان‌دارترین آیین شب چله

نشان‌دارترین آیین شب چله خوردن هندوانه است. با توجه به اینکه زمستان فصل هندوانه نیست و این میوه را با دشواری تا آن هنگام نگاه می‌دارند و از سوی دیگر خوردن هندوانه سرد و گاه غیر شیرین چندان دلچسب نیست، بی گمان باید در آن معنایی رمزی نهفته باشد. به گمان ما هندوانه گرد و سرخ در اینجا همان رمز خورشید است که در شب سرد آغاز زمستان زاده شده است و برخی نیز بر این باورند که با خوردن هندوانه در شب چله باعث می‌شود زمستان که پیش روی آن‌هاست از بیماری‌ها و سرما در امان بمانند. میوه‌هایی به رنگ سرخ مانند انار، سیب سرخ و خرمالو نیز سر سفره چله جای می‌گیرد زیرا مردمان باستان بر این باورند که آسمان به هنگام سپیده‌دم و غروب خورشید به رنگ سرخ درمی‌آید.

شب رهایی مهر از سیاهی‌های اهریمنی
انار یکی از میوه‌های سر سفره شب چله

پردانگی انار، نماینده برکت و باروری و نمادی

میوه انار نیز به دلیل این‌که دانه‌های فراوان و همین‌طور رنگ قرمزی دارد یکی از بایسته‌های سفره چله است. انار، در اساطیر یونان، مظهر باروری و فرآوانی است و آفرودیت، الهه عشق به دست خود درخت انار را در جزیره قبرس کاشت. انار را نماد آبستنی دانسته‌اند بنابراین ربط آن با الهه باروری روشن است. وصف انار، در متون پهلوی و از جمله بُندهش، چند بار آمده و در فرگرد ۲۷ از میوه‌های نیک نامیده شده است. پردانگی انار، نماینده برکت و باروری و نمادی است از باروری آناهید. شکل‌های امروزین، نماد انار با توجه به جنبه باروری الهه آناهیتا، در فرهنگ ایران و فرهنگ‌های مشابه، نمودهایی دارد از جمله در فرهنگ مردم جنوب خراسان. در این خطه، انار که یکی از مهمترین محصولات محّلی است، میوه بهشتی تلقی می‌شود. از این رو وقتی کسی انار می‌خورد، می‌کوشد حتی یک دانه از آن بر زمین نیفتد، چرا که معتقدند تنها یک دانه آن متعلق به بهشت و خوردن آن موجب سعادت است و از کجا که همین یک دانه، آن دانه بهشتی نباشد.

انار به عنوان رمز باروری هم استفاده می‌شود، به این معنی که در اوایل پاییز، در فصل رها کردن بزهای نر (تکّه‌ها) در میان بزهای ماده برای جفت‌گیری، بر سر شاخ‌های هر یک از بزهای نر ابتدا یک انار می‌زنند و یک دختربچه را سوار یک بز نر می‌کنند تا چند دور بگردد و بعد از آن پس از مدت‌ها جدایی ماده، به میان بزها برود. به باور مردم جنوب خراسان با این همه‌ی بزها آبستن می‌شوند و بزغاله‌ی ماده هم می‌زایند و در نتیجه برکت گلّه و زاد و ولد آنها بیشتر می‌شود. طبق یک سنت ترکی، انار را به خاطر دانه‌های متعددش نماد باروری می‌دانند و در شب عروسی، عروس اناری بر زمین می‌اندازد تا بترکد و دانه‌هایش روی زمین پخش شود. تعداد دانه‌های پخش شده نمایانگر این است که او چند فرزند خواهد آورد.

شب چله در «آثارالباقیه» ابوریحان بیرونی

در میان منابع تاریخی کهن «آثارالباقیه» ابوریحان بیرونی یکی از برجسته‌ترین آثاری است که اشاره مستقیم به شب یلدا دارد. او درباره این آیین چنین می‌نویسد: «روز اول دی ماه را که آن را خورماه نیز می‌گویند خرم روز می‌خواند و می‌گوید که در این روز پادشاه با جامه سپید به میان مردم می‌آمد و بدون هیچ نگهبان و دربانی با گروه‌های مختلف مردم گفت‌وگو می‌کرد و با دهقانان و برزیگران در یک سفره غذا می‌خورد.» ابوریحان در ادامه گزارش خود اولین روز دی ماه را به دلیل اینکه ۹۰ روز تا نوروز و سال نو باقی مانده «نود روز» می‌خواند.

استاد دهخدا در لغت نامه درباره چله‌های زمستان و تابستان این گونه می‌نویسد: «چله بزرگ (زمستان و تابستان) چهل روز از موسم زمستان که آغاز آن برابر با نخستین روز دی ماه (هفتم دی ماه جلالی) و پایانش دهم بهمن ماه (شانزدهم بهمن ماه جلالی) است. چهل روز از موسم تابستان که آغاز آن برابر است با نخستین روز تیرماه (پنجم تیر ماه جلالی) و آخر آن دهم مرداد ماه (شانزدهم مرداد ماه جلالی) است. چله زمستان همان چله بزرگ است و گاه در تداول عامه، کنایه از سرمای سخت باشد.

شب رهایی مهر از سیاهی‌های اهریمنی

در کتاب «جشن‌ها و آداب و معتقدات زمستان» گردآوری و تألیف ابوالقاسم انجوی شیرازی فرهنگ‌پژوه گرانمایه درباره شب چله و آیین‌های آن در ایران چنین یاد کرده شده است: «چله بزرگ از نخستین شب زمستان برابر یکم دی ماه خورشیدی آغاز و مدت آن چهل روز است و چله کوچک از دهم بهمن ماه است تا آخر بهمن و مدت آن بیست شب و بیست روز است و به همین سبب چله کوچک نامیده شده است. مردم در ایران در شب اول چله بزرگ وآغاز زمستان مراسمی دارند که نمونه‌هایی از آن آورده می‌شود.»

پوران فرخزاد در کتاب «نامه مهره‌ی مهر» چنین می‌گوید: «روح آریاییان گذشته سرشار از شور و شادمانی و به دور از افسردگی و غمبارگی بوده است. در بیشترین نوشته‌های کهن به‌جز آیین سوگ سیاوش در گاه شماری ایرانیان باستان، از روزهای سوگواری نشان دیگری یافت نمی‌شود، چنان که گویی مردمی که در آغازه این دوره از تاریخ انسانی به نام آریایی در این بخش از گیتی می‌زیستند با آنکه از فاجعه‌ای سهمناک جان به در برده و درد کشیده و رنج آزما بودند، به زندگانی بیشتر به چشم جشن‌گاهی پایا می‌نگریستند که باید از هر دم آن بهره‌ای به فراخور برداشت و آن را به شادمانی و سرخوشی ستایش کرد.»

در کتاب «آیین‌ها و جشن‌های کهن در ایران امروز» اثر سترگ زنده‌یاد محمود روح‌الامینی می‌خوانیم: «بنا بر باور پیشینیان، در پایان این دراز شب، که اهریمنی و گجسته‌اش می‌دانستند و می‌دانند، تاریکی شکست می‌خورد، روشنایی پیروز و خورشید زاده می‌شود و روزها رو به بلندی می‌نهد. زایش خورشید و آغاز دی را، آیین‌ها و فرهنگ‌های بسیاری از سرزمین‌های کهن آغاز سال قرار دادند، به شگون روزی که خورشید از چنگ شب‌های اهریمنی رهایی می‌یافت و روزی سپند برای مهرپرستان بود.»

شب رهایی مهر از سیاهی‌های اهریمنی
از چپ به راست: میترا (مهر)، شاپور دوم، اهورا مزدا. پایین: ژولیان امپراطور روم.

انگیزه‌های پایدار ماندن این جشن را می‌توان بدین گونه شمرد: شب زایش خورشید (مهر) است از باورهای دینی کهن. بلندترین شب سال، یعنی طولانی‌ترین تاریکی است، نشانه اهریمنی شبی شوم و ناخوشایند که از فردا به کوتاهی می‌گراید. پایان برداشت فرآورده‌های کشاورزی و آغاز آسایش و آرامش در جامعه کشاورزی است. همه گروه‌هایی که از دسترنج و تلاش کشاورزان بهره‌مندند، در جشن نخستین روز دی ماه و برداشت این دسترنج‌ها در شگون و شادی کشاورزان شرکت می‌کنند.

آهنگ‌های موسیقایی نیز همواره با ایرانیان در هر جشنی همراه بوده است و با نام‌های بسیار پر معنا، همچون سی لحن باربد، گنج بادآورد، تخت تاقدیس- اورنگ، مشک دانه- آرایش خورشید، سبز در سبز، نوشین باده، ناز نوروز، مشکویه، مهرگانی، شب فرخ، کین سیاوش، کین ایرج، باغ شیرین و… که از آن دوران‌ها باقی مانده شاهدی بر این مدعاست. افزون بر رقص‌هایی که هنوز نمایه‌هایی از آن‌ها در میان ایل‌نشینان ایرانی دیده می‌شود، نام ماه‌ها و روزها که به ترتیب، ماه اول سال را ماه نو، دوم را نوبهار، سوم را گرمافزون، چهارم را روزافزون، پنجم را جهان تاب، ششم را جهان آرای، هفتم را مهرگان، هشتم را خزان، نهم را شب افزون، دهم را سرمافزا، یازدهم را آتش افروز و دوازدهم را سال افزون می‌خواندند که باز به گونه‌ای دیگر از سلیقه هنری این مردم حکایت می‌کند؛ مردمی که به رغم برنامه‌های آیینی- دینی روزهای هر ماه را به خواست خود نامگذاری کرده و آن‌ها را با نام‌هایی شادی‌آفرین آذین کرده بودند. این روزها به ترتیب، جشن ساز، بزم نِه، سرافراز، کش نشین، خوش خور، غم زدای، روح افروز، حال بخش، زرافشان، نامجوی، رزم گیر، کینه کش، تیغ زن، داد ده، دین پرور، دیومند، رهگشای، اسب تاز، گوی باز، پایدار، مهرکار، دوست بین، جهان افزا، بت فریب، کامران، شادباش، دیرزی، شیرگیر، کامیاب و ای شهریار می‌خواندند.

شب رهایی مهر از سیاهی‌های اهریمنی
برگی از نسخه‌ای ۵۰۰ ساله از دیوان حافظ- محل نگهداری: موزه آستان قدس رضوی

یکی از بایسته‌هایی سفره شب یلدا تفال به حافظ شیرازی است و این دیوان سترگ که بهترین و زیباترین آثار ادب پارسی به‌شمار می‌رود در سفره شب یلدای هر ایرانی حضور دارد و ناشران می‌کوشند که این اثر ارزشمند به بهترین و زیباترین شکل ممکن به چاپ برسد و صدرنشین سفره‌های چله شوند. «چَک و دوله»، «فال کوزه»، «فال مُهره» و «قره آفتابه مسی» نیز عناوین مختلف از یک رسم کهن هستند که در نقاط مختلف ایران، در شب چله اجرا می‌شوند. البته واژه‌ی «دوله» در اصل از گویش دری زرتشتیان گرفته شده است که در ترجمه فارسی، معادل کوزه است. البته همچنان واژه دوله در فرهنگ‌های فارسی کاربرد دارد منتهی در معانی پیاله، ساغر و… ارتباط چک و دوله در عنوان فال کوزه مشهود است که به دلیل تعابیر و معنای دوله در فارسی امروز، گاهی با آفتابه مسی جایگزین شده است. واژه چَک نیز همان چکامه است که تخفیف یافته و بخش اول آن استفاده می‌شود. گاهی وجه تسمیه آن را چکه آب یا قطرات آب و یا آبی که در درون کوزه است مرتبط دانسته‌اند. به هر روی، وجود عناصر و آیین‌های باستانی ایران و امتدادشان تا به امروز وجه مهمی از غرور و فرهنگ ملی ایرانیان را نشان می‌دهد و پایه‌های صلح و دوستی را در فرهنگ ایرانیان استحکام می‌بخشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها