سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ کتاب «پس از زندگی، یک سفر آسمانی به همراه راهنما و شگفتیهای آن» نوشته ایمانوئل سوئیدنبورگ با ترجمه سید محمد نقیب به همت انتشارات فلسفه و فرهنگ منتشر شد.

کتاب(Afterlife) یا " پس از زندگی"، خلاصهای از کتاب بهشت و دوزخ ایمانوئل سوئیدنبورگ دانشمند و عارف بزرگ سوئدی است که با حذف بخشهایی از متن اصلی و آوردن عین عبارات قسمتهایی از کتاب توسط بنیاد سوئیدنبورگ در اختیار علاقهمندان به موضوعات مذهبی، عرفانی و ماوراءالطبیعی قرار گرفته است.
اصل کتاب به زبان لاتین توسط سوئیدنبورگ نگارش یافته و در قرن هیجدهم یعنی سال ۱۷۷۸ برای اولینبار در انگلستان، به زبان انگلیسی ترجمه گردیده است. و سهسال بعد از ترجمه آن به زبان انگلیسی مجلدی از آن به آمریکا برده شد و در مقیاس وسیع مورد استقبال مهاجرین امریکایی قرار گرفت. البته میبایست افزود که این کتاب به غالب زبانهای دنیا ترجمه گردیده و ترجمه حاضر بهروز شدهترین ترجمه این کتاب است که توسط بنیاد سوئیدنبورگ در سال ۲۰۰۲ میلادی صورت گرفته است. اصل ترجمه کتاب در ۷۰۰ صفحه است که جهت استقبال خوانندگان نسخهایی نیز در قطع دستی و قابل حمل در ۴۰۰ صفحه و سپس جهت دسترسی بیشتر و مطالعه عموم مردم، لبابی از آن بدون دخل و تصرف در محتوا در حدود نیمی از حجم کتاب دستی با حذف بخشهای کم اهمیتتر و آوردن بخش عالم ارواح یا برزخ در فصل اول، که در کتاب اصلی توسط سوئیدنبورگ در فصل آخر قرار گرفته بود، تحت نام فوق اقدام به چاپ آن کردهاند.
میتوان اظهار داشت، کتاب «بهشت و دوزخ» یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین آثار ایمانوئل سوئیدنبورگ، فیلسوف، الهیدان و عارف سوئدی سده هجدهم است؛ کسی که پس از سالها فعالیت علمی در حوزههای مهندسی، آناتومی و فیزیک، وارد دورهای از تجربههای معنوی عمیق شد و ادعا کرد که توانایی دیدار با جهان روحانی و گفتگو با فرشتگان و ارواح را یافته است. این کتاب که در سال ۱۷۵۸ منتشر شد، به نوعی مشتمل بر گزارشی مشروح از مشاهدات و تجربههای او از سه قلمرو معنوی یعنی بهشت، دوزخ و «عالم ارواح» است. سوئیدنبورگ در این اثر تلاش میکند نه تنها توصیفی عینی و ساختارمند از آن جهان عرضه کند، بلکه برداشت متفاوتی از زندگی پس از مرگ ارائه دهد که با تصور رایج زمانهاش تفاوت بنیادین داشت.
سوئیدنبورگ در ابتدای کتاب توضیح میدهد که جهان روحانی واقعیتر از جهان مادی است و انسان پس از مرگ نه به شکلی انتزاعی و ناملموس بلکه همچون موجودی با هویت کامل، احساسات روشن و تجربههای فعال به حیات خود ادامه میدهد. او تاکید میکند که مرگ نه پایان، بلکه ادامه طبیعی زندگی است؛ گویی انسان تنها از پوسته جسمانی جدا میشود و به ماهیت اصیل خود وارد میگردد. از نظر او، انسان با تمام خصوصیات درونیاش—عقاید، عواطف، تمایلات و گرایشهای اخلاقی—وارد جهان دیگر میشود و اینهاست که جایگاه روحانی او را مشخص میکند، نه صرفاً اعمال بیرونی که ممکن است در دنیا با ریا یا فشارهای اجتماعی همراه بوده باشد.
بهشت: قلمرو هماهنگی و عشق الهی
یکی از محورهای مهم کتاب، توصیف دقیق سوئیدنبورگ از بهشت است. او بهشت را مکانی نمیداند که انسان در آن به پاداشهای دنیوی برسد، بلکه ساختاری معنوی متشکل از مراتب مختلف است که هر مرتبه با میزان محبت انسان به خیر و حقیقت تناسب دارد. بهشت از نظر سوئیدنبورگ مجموعهای از جوامع هماهنگ فرشتگان است که هر جامعه بر اساس نوع عشق مسلط بر اعضایش شکل گرفته؛ عشقی که باید ذاتاً «نوعدوستانه» و «خدامحور» باشد. به اعتقاد او خوشی بهشتی از این همسویی با نیکی سرچشمه میگیرد، نه از لذتهای جسمانی. سوئیدنبورگ تلاش میکند با زبانی قابلفهم ماهیت وجودی فرشتگان را توضیح دهد. او میگوید فرشتگان همان انسانهاییاند که در دنیا زندگی کرده و پس از مرگ وارد بهشت شدهاند؛ بنابراین فرشتگان موجوداتی انتزاعی یا متفاوت از انسان نیستند. آنان همچنان ویژگیهای فردی خود را دارند، اما این ویژگیها در هماهنگی کامل با خیر و حقیقت قرار گرفته است. او بر این نکته تأکید میکند که فرشتگان از دیدن خداوند به معنای دیدن یک پیکر نورانی یا شخصی مجزا سخن نمیگویند؛ بلکه حضور خدا را در درون عشق و حقیقتی که در همهجا جاری است تجربه میکنند. از نظر سوئیدنبورگ، بهشت همچون جامعهای بزرگ و پویا عمل میکند. افراد با توجه به کیفیت درونیشان در جایگاه مناسب قرار میگیرند و هیچکس به زور یا حکم بیرونی در مرتبهای خاص قرار داده نمیشود. این نظم درونی و خودکار، بهشت را به قلمرو هماهنگی کامل تبدیل میکند—قلمروی که در آن آزادی واقعی با محبت الهی پیوند خورده است.
دوزخ: پیامد طبیعی جدایی از خیر
در بخش مربوط به دوزخ، سوئیدنبورگ تصویری متفاوت از تصور سنتی مسیحیت ارائه میدهد. او دوزخ را مکانی نمیداند که خداوند انسانها را به آن «مجازات» کند؛ بلکه نتیجه طبیعی گرایشهای نفسانی و خودخواهانه انسان است. بهزعم او، موجودات دوزخی کسانیاند که در دنیا نسبت به خیر و حقیقت بیتفاوت یا حتی دشمن بودهاند و درونیترین لذتشان در پیگیری غرایزی همچون سلطهطلبی، شهوتپرستی، فریب، خشونت و نفرت بوده است. چنین انسانهایی پس از مرگ خود بهسوی دوزخ کشیده میشوند، زیرا محیط بهشتی—که محل عشق و هماهنگی است—برای آنها «ناخوشایند» و غیرقابلتحمل است.
دوزخ از نظر او هرجومرجی بیپایان و مبتنی بر تضاد میان ارادههای خودخواهانه است. ارواح دوزخی در جوامعی تاریک سازمان مییابند که هر کدام بازتابی از انگیزههای منفی آنان است. در این جوامع، افراد دائماً در رقابت، فریب یا آزار یکدیگر قرار دارند؛ زیرا عشق به خود و برتریجویی اساس روابط آنان را تشکیل میدهد. سوئیدنبورگ تاکید میکند که این درد و رنج نوعی مجازات بیرونی نیست، بلکه تجربه طبیعی ارواحی است که با ماهیت خود هماهنگ شدهاند.
عالم ارواح یا برزخ: مرحله انتقالی میان دنیا و آخرت
یکی از بخشهای منحصربهفرد کتاب، توصیف عالم ارواح است؛ قلمروی میان بهشت و دوزخ که انسان پس از مرگ ابتدا وارد آن میشود. به باور سوئیدنبورگ، این مرحله یکی از مهمترین فرآیندهای روحانی است، زیرا در آن ماهیت حقیقی انسان آشکار میگردد. در جهان مادی افراد میتوانند با ظاهرسازی، عادتها یا فشارهای اجتماعی خود را بهتر و اخلاقیتر از آنچه هستند نشان دهند، اما در عالم ارواح همهچیز مطابق با درون انسان بهتدریج روشن میشود. در این مرحله، نقابهای ظاهری فرو میریزند و روح، حقیقت وجودی خود را نمایان میسازد. به گفته سوئیدنبورگ، برخی ارواح پس از مدتی کوتاه بهسوی جوامع بهشتی جذب میشوند و برخی دیگر—که درونشان ناسازگار با خیر است—به تدریج به دوزخ متمایل میگردند. این انتقال نه اجباری است و نه ناگهانی، بلکه حاصل طبیعی قانون جذب روحانی است؛ قانونی که بر اساس آن هر روح به محیطی میرود که با گرایشهای درونی او سازگارتر است.
رابطه انسان با جهان روحانی
در بخشهای دیگر کتاب، سوئیدنبورگ درباره ماهیت ارتباط انسانها با جهان روحانی در زمان زندگی نیز سخن میگوید. او معتقد است که انسانها دائماً تحت تأثیر جوامع فرشتگان و ارواح قرار دارند، اما این تأثیرات به شکلی پنهان و غیرآگاهانه عمل میکند. به باور او، افکاری که در ذهن میگذرد و انگیزههایی که انسان را به عمل ترغیب میکند، از جریانهای روحانی سرچشمه میگیرد؛ با این تفاوت که انسان در نهایت دارای اختیار است و میتواند جهت این تأثیرات را انتخاب کند. همین آزادی بود که از نظر سوئیدنبورگ انسان را مسئول سرنوشت روحانی خویش میکرد.
او همچنین توضیح میدهد که خداوند همواره میکوشد انسان را به سمت خیر هدایت کند، اما بدون اجبار؛ زیرا عشق واقعی تنها در آزادی رشد میکند. بنابراین، تمام ساختار بهشت و دوزخ بر اساس اصل آزادی و مسئولیت فردی قرار گرفته است.

اهمیت کتاب و تأثیرگذاری آن
«بهشت و دوزخ» نه تنها در زمان خود اثر مهمی بود، بلکه در سدههای بعد نیز بر اندیشمندان، هنرمندان و جنبشهای روحانی مختلف تأثیر گذاشت. نگاه سوئیدنبورگ به زندگی پس از مرگ، با تاکید بر تجربههای شخصی، ساختارمند بودن جهان روحانی، و آزادی انسان، برای بسیاری جذاب و الهامبخش بوده است. آثار او بر نویسندگانی چون بالزاک، امرسون و ییتس اثر گذاشت و «سوئیدنبورگیان» بهعنوان یک سنت فکری در اروپا و آمریکا گسترش یافت. اهمیت این کتاب در آن است که به زندگی پس از مرگ نه همچون راز دور از دسترس، بلکه بهعنوان حقیقتی قابل فهم و منظم مینگرد. سوئیدنبورگ میکوشد مرز میان علم، فلسفه و عرفان را پیوند دهد و تصویری از جهان روحانی ارائه کند که در عین رمزآلود بودن، منطقی و قانونمند جلوه کند. زبان ساده و ساختار منظم کتاب باعث شده که این اثر همچنان خواننده داشته باشد و در سنتهای معنوی گوناگون الهامبخش باشد.
نظر شما