سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - حسین شکربیگی، نویسنده و شاعر: شعر کردی ایلام تا حدود ۳۰ سال پیش هنوز بهطور جدی وارد عصر نوزایی خود نشده بود. هرچند تلاشهایی صورت گرفته بود، اما این کوششها هنوز پراکنده و محدود بود. پس از انقلاب، شاعرانی نوجو با الهام از شعر فارسی پس از نیما، کوشیدند جریان تازهای در شعر کردی پدید آورند. تک شعرهایی نیز در این مسیر منتشر شد، اما همچنان فرمانروایی در دست سنتیسرایانی چون ولیمحمد امیدی، عباسی آرام، حشمت منصوری و دیگران بود.
شعر این شاعران با ذائقه مردم سازگار بود. مضامینشان اغلب نوستالژیک بود و مردمی که کمکم تن به شهرنشینی داده بودند، هنوز تلاش میکردند پیوند خود را با طبیعت، آداب محلی و سبک زندگی سنتی حفظ کنند. شعر سنتی برای آنان حلقه وصلی بود میان زندگی شهری جدید و گذشته روستاییشان؛ شعری که زلالی و بیآلایشی آن دوران را بازتاب میداد.
اما کمکم شاعرانی پدید آمدند که از هر جهت با پیشینیان خود تفاوت داشتند. شاعران نئوکلاسیک از راه رسیدند و کوشیدند مفاهیم تازهتری را در قالبهای متنوعتری عرضه کنند. از تکقالبی (مثنویسرایی) جدا شده و به سرودن در وزنهای عروضی روی آوردند، اما هنوز رگههایی پررنگ از سنت ادبی در کارشان وجود داشت.
اغلب این شاعران تجربه سرودن شعر فارسی معاصر را داشتند و این تجربه را به تدریج به شعر کردی منتقل کردند. با این حال تمام پیشاهنگان نوگرایی در شعر کردی ایلام، در اصل کلاسیکسرا و مشخصاً غزلسرا بودند. آنان هرچند جریان تازهای رقم زدند، اما راهی را رفتند که در شعر فارسی پیشتر هموار شده بود.
نکته مهم اینجاست که نوسازی در شعر کردی نباید صرفاً به قالب نیمایی یا سپید محدود شود. در بسیاری موارد، شاعر میتواند در همان قالب کلاسیک اما با زبان و تخیل مدرن، به نوگرایی دست یابد. در واقع، نوسازی بیش از آنکه در «قالب» اتفاق بیفتد، در نگاه و زبان شاعر رخ میدهد.
با این همه، آثار آن دوره، هرچند تازگی داشتند، اما اغلب در محدوده اقلیمی باقی ماندند و کمتر توانستند با مخاطب غیر کُرد زبان ارتباط بگیرند. اگر این اشعار ترجمه میشدند، در بسیاری موارد جز مجموعهای از کلیشهها به نظر نمیآمدند. دلیلش آن بود که شاعران هنوز به عمق زبان و جهانبینی مدرن راه نیافته بودند. بااینحال، همین تجربهها مسیر را برای نسلهای بعدی گشود. نمونه شاخص این گذار، فرهاد شاهمرادیان بود که توانست غزل کردی را از حیث زبان و تصویر یک گام به پیش ببرد.
از آن پس، شعر کردی، بهویژه غزل، پوستاندازی کرد و آثار زیبا و قابلتوجهی سروده شد. با این همه، شعر کردی هنوز در مرحله گذار است. سنتیسرایی همچنان قالب غالب است و شعر سپید، که میتوانست زبان اصلی شعر مدرن کُردی شود، هنوز مهجور مانده است.
اما چرا پس از سه دهه، هنوز شعر سنتی کردی حکمرانی میکند؟ دلایل متعددی میتوان برشمرد:
نخست آنکه شعر فارسی، نیرومندترین جریان شعری در ایران، تأثیر عمیقی بر شعر کردی معاصر داشته است. شاعران کُرد زبان همواره با نگاهی تحسینآمیز به شعر فارسی نگریسته و تلاش کردهاند همپای تحولات آن حرکت کنند از همین رو، تأثیر نیما و شعر نیمایی بر شعر کردی انکارناپذیر است.
اما باید توجه داشت که شعر کردی تنها از شعر فارسی تغذیه نکرده و این شعر ریشه در سنتهای زبانی، موسیقایی و اسطورهای خود دارد و همین هویت بومی، سرچشمه استقلال و تازگی آن است. نوگرایی در شعر کردی زمانی به بار مینشیند که میان «تأثیرپذیری از بیرون» و «اصالت درونزاد» تعادلی ظریف برقرار شود.
شعر سپید کردی، همانند شعر نیمایی در آغاز راه، هنوز درگیر مقاومتهای فرهنگی و ذهنی است. بخش بزرگی از مخاطبان شعر کردی، ذائقه شنیداری دارند و شعر کلاسیک را از طریق موسیقی و آهنگ درمییابند، نه از راه خواندن و تأمل. در مقابل، شعر سپید شعری دیداری است؛ زیبایی آن در فرم، تقطیع و سکوتهای معنا زاست، و درک آن نیاز به مهارت و خوانش دقیق دارد.
در نتیجه، شعر سنتی بهسبب آهنگ عروضی و موسیقی قافیهای، هنوز برای گوش مخاطب جذابتر است. علاوه بر این، رسانههای محلی و انجمنهای ادبی نیز عمدتاً در اختیار سنتیسرایان است و شاعران جوان کمتر فرصت تجربه قالبهای آزاد را مییابند.
از سوی دیگر، بخشی از شاعران نیز بهجای گسترش دانش تئوریک خود، به شعر کلاسیک پناه میبرند، چراکه وزن و قافیه میتواند بسیاری از ضعفهای شعری را بپوشاند. شعر سپید اما چنین پناهی ندارد؛ شاعر باید اندیشه، تصویر و زبان را خود بیافریند.
با این وصف، راه برونرفت از این وضعیت روشن است: برگزاری کارگاههای تخصصی شعر سپید و نیمایی، ایجاد فضاهای نقد و گفتوگو، ترجمه شعرهای نو کردی به زبانهای دیگر و مطالعه نظریههای معاصر شعر میتواند مسیر شعر کردی را به سوی جهانیتر شدن هموار کند.
شاعر امروز باید خود را از یک شاعر محلی به شاعری جهانی ارتقا دهد؛ شاعری که شعرش، حتی پس از ترجمه، معنا، حس و زیبایی خود را حفظ کند در غیر این صورت، شعر صرفاً بر محور قافیه و ردیف میچرخد و در ترجمه، چون طاووسی خواهد بود که پر و بالش را از دست داده است.
در نهایت آنکه شعر کردی ایلام امروز در میانه سنت و نوسازی ایستاده است. آنچه میتواند آن را نجات دهد نه گسستن از گذشته، بلکه درآمیختنِ خلاقانه ریشهها با زبان تازه زمانه است. نوگرایی اگر در فرم متوقف شود، سطحی است؛ اما اگر در زبان، اندیشه و جهانبینی شاعر رخ دهد، ماندگار خواهد شد.
نظر شما