سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – صادق رحمانی، شاعر، مدیر و سردبیر مجله ادبی چامه: هشتم آبانماه سالروز درگذشت شاعری آزاده است. او در سال ۱۳۸۶ پس از گذراندن چند بیماری ناشی از تصادف، در ۴۸ سالگی از دنیا رفت. قیصر امینپور شاعری بود که در پشت چهرهی خندان خود، غم غربت و دردی عمیق نهفته داشت؛ شاعری که هرگز از درد جامعهاش جدا و دور نبود. او انسانی قوی و شگفت بود. در دورانی که من در دانشگاه تهران دانشجو بودم و قیصر دانشجوی دورهی دکتری، با همدیگر مراوداتی داشتیم؛ از همان مجموعهی اول ایشان که «در کوچهی آفتاب» بود (آثاری در قلمرو رباعی و دوبیتی) تا «تنفس صبح» و «گلها همه آفتابگردانند»، فعالیتهایش مستمر بود و شعر شاعران بسیاری از جمله مرا از نظر ساختار شعری شکل داد. جدای از همهی ارزشمندیهای بلاغی و ظرفیتها و توانمندی که در زبان فارسی داشت، انصاف و اخلاق بسیار داشت و برای همهی شاعران نوآمد و پیشکسوت ارزش و احترام قائل بود. شعر انقلاب و شعر دفاع مقدس در آن سالها شعری بود که با درد جامعه و مسئولیتهای اجتماعی همراه بود و شاعرانی را میخواست که تعهد اجتماعی داشته باشند و دردی را که در فضای انقلاب حس میشد، در اشعار و هنر خود جلوهگر کنند. در میان هنرمندان انقلاب اسلامی نوعی تعهد شکل گرفته بود که این مسئولیت را در هنرشان و شاعران در اشعارشان بازتاب دهند و قیصر امینپور نیز شاعر آن دوران بود. اما امروز دیگر آن نقطهی عزیمت تاریخی سپری شده است و شاید شاعران هم دیگر دردی در جان و تنشان حس نمیکنند.
با اینهمه، پس از رفتن او، شعر و نام قیصر همچنان در حافظهی جمعی ما زنده ماند. میراث او تنها در چند دفتر شعر خلاصه نمیشود، بلکه در نوع نگاه و نحوهی زیستن شاعرانه ادامه دارد؛ در زبانی که میان سادگی و عمق، میان عاطفه و تعهد، تعادلی بینظیر برقرار کرده است. شعرهایی که سنت فرهنگی- اجتماعی شعرهای محمدرضا شفیعی کدکنی را بهروزتر، ادیبانهتر و دغدغهمندتر پیگرفت.
پس از سال ۱۳۸۶ نسلهای تازهای از شاعران، چه آنان که در قلمرو شعر اجتماعی و انقلابیاند و چه آنان که به دغدغههای انسان معاصر میاندیشند، در زبان و نگاه خویش بیآنکه بخواهند، ردّ قیصر را با خود دارند. در سالهای پس از او، بسیاری از محافل ادبی و دانشگاهی کوشیدند تا شعرش را تحلیل کنند، اما حقیقت آن است که قیصر را نه میتوان در نظریهها محدود کرد و نه در قالبهای انتقادی گنجاند. او شاعری بود که میان مردم زیست، با زبان مردم سخن گفت و با رنج مردم گریست. شاید به همین سبب است که هنوز هرگاه نامش برده میشود، حس فقدان و تداوم، همزمان در جان شنونده زنده میشود؛ گویی صدایی از پسِ سالها ما را به یادآوری، به صداقت و به دروننگری فرامیخواند. میراث قیصر امینپور در شعر امروز یادآور این حقیقت است که شاعر اگر صادق باشد، زمان او را کهنه نمیکند. زبان او همچنان طراوت خود را حفظ کرده و شعرش هنوز در کتابها، در ذهن جوانان و در مجالس شعرخوانی جاری است. او از معدود شاعرانی است که شعرشان تنها خوانده نمیشود، بلکه زیسته میشود.
نظر شما