شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۳
مشهد؛ خوانشی نو

خراسان رضوی- صدرا میردامادی در کتاب «شهر در ترازوی فرهنگ»در تلاش است با عبور از سطح توصیفی و رویکردهای مدیریتی، به لایه‌های معنایی و تفسیری شهر مشهد بپردازد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- محمدرضا لبیب، پژوهشگر مطالعات دیالوگ: در این یادداشت تلاش می‌کنم نگاهی به کتاب ِ«شهر در ترازوی فرهنگ» به کوششِ صدرا میردامادی داشته باشم که اخیرا توسط نشرِ گفتمان شهر و بعد از هفت سال انتظار منتشر شده‌است و به نظر می‌رسد در تلاش است با عبور از سطح توصیفی و رویکردهای مدیریتی، به لایه‌های معنایی و تفسیری شهر مشهد بپردازد و امکان نظری تازه‌ای برای تحلیل شهرهای زیارتی ـ فرهنگی ایران، به‌ویژه مشهد، فراهم می‌سازد.

در رویکردهای نظری و غیرمهندسی، شهر نه یک ابژه‌ی بی‌جان، بلکه یک پدیده‌ی زبانی، ارتباطی و تفسیری است و می‌توان آن را نه صرفاً به‌عنوان یک پدیده فیزیکی یا مجموعه‌ای از ساختمان‌ها و خیابان‌ها، بلکه به‌مثابه یک «پیکره‌ی زندهٔ معنا» فهم کرد؛ عرصه‌ای که در آن، زمان، فضا، قدرت، حافظه و زیست روزمره درهم‌تنیده می‌شوند.

بر اساس رویکردهای فلسفی معاصر به ویژه در آثار هانری لوفور، میشل دو سرتو و دیوید هاروی، شهر نتیجه‌ دیالکتیکی میان «فضا» و «تجربهٔ زیسته» است؛ جایی که ساختارهای اقتصادی و سیاسی از بالا به فضا شکل می‌دهند، اما کنش‌های خُرد و روزمرهٔ شهروندان، این فضا را از نو معنا می‌کنند.

لوفور شهر را فضایی سه‌وجهی می‌داند: فضای ادراک‌شده (زیرساخت و برنامه‌ریزی)، فضای تصورشده (طرح‌ها، گفتمان‌ها، ایدئولوژی‌ها)، و فضای زیسته (تجربه‌های بدنی و حسی مردم). به این معنا، شهر یک متن باز است که همواره در حال بازخوانی و بازنویسی است. از دیدگاه پدیدارشناسی نیز، شهر صحنه‌ای برای ظهور معناست؛ جایی که بدن‌ها در حرکت، مکان‌ها را به فضا تبدیل می‌کنند و حافظه‌های جمعی در کالبد فضا رسوب می‌یابد. بنابراین، مطالعهٔ شهر تنها با ابزارهای مهندسی یا جامعه‌شناسی کافی نیست، بلکه نیازمند تأمل فلسفی است تا بتوان لایه‌های معنایی، وجودی و تاریخی آن را آشکار ساخت.

یکی از چارچوب‌های نظری مهم برای فهم شهر، نگاه به آن به‌مثابه‌ یک «متن» است. در سنت هرمنویتیکی معاصر متن نه شیئی ثابت، بلکه بستری برای گفت‌وگویی مداوم میان مفسر و معناست. اگر شهر را همچون یک متن در نظر بگیریم، خیابان‌ها، بناها، نشانه‌ها، نام‌گذاری‌ها، حافظه‌های جمعی و مناسک، همگی عناصر نشانه‌ای این متن هستند که توسط ساکنان، زائران، سیاست‌گذاران و کنشگران اجتماعی خوانده و بازخوانی می‌شوند.

هانری لوفور در اثر بنیادین خود «تولید فضا» بیان می‌کند که فضای شهری صرفاً ساخته نمی‌شود، بلکه «خوانده» و «زیسته» می‌شود؛ یعنی معنا در بستر رابطه میان ساختارهای مادی و کنش‌های انسانی شکل می‌گیرد. به‌همین‌سان، یورگن هابرماس در نظریه کنش ارتباطی بر اهمیت «کنش زبانی در فضاهای عمومی» تأکید می‌کند؛ به این معنا که فضاهای شهری نه فقط محل عبور و سکون، بلکه میدان گفت‌وگو و ارتباط اجتماعی‌اند.

از این دیدگاه، شهر یک «متن تعاملی» است؛ متنی که معانی آن نه در طرح‌های کالبدی تثبیت شده، بلکه در بستر کنش‌های بیناذهنی و تاریخی تولید می‌شوند. از منظر جامعه‌شناسی شهر و اندیشمندانی همچون گافمن شهر بستری است که در آن ساختارهای اجتماعی و کنش‌های خرد به‌طور مداوم با یکدیگر وارد گفت‌وگو می‌شوند. ارنست گافمن با مفهوم «نمایش اجتماعی» نشان داد که زندگی روزمره در فضاهای عمومی شهر، نوعی صحنه‌ی تعاملی است که در آن هویت‌ها، نقش‌ها و نشانه‌ها دائماً بازتولید می‌شوند و البته ریچاردسنت به عنوان کسی که همواره درباره اهمیت رابطه‌ها همواره پرسش می کند و دلنگران ویرانی زندگی عمومی و در نهایت نگران روابط شخصی نیز هست بر این باور است که وقتی حوزه عمومی و خصوصی مطلقا از یکدیگر جدا شوند این جریان فقط به نفع یک طرف و زیان طرف دیگر نیست بلکه هر دو طرف در این فرایند ضرر می بینند و وضعیت ایده آل زمانی است که این دو حوزه در توازن قرار داشته باشند.

در شهر مشهد، این امکان تعاملی به‌ویژه در پیوند میان تجربه دینی (زیارت)، روابط اجتماعی و فضای عمومی برجسته است. از یک سو، ساختارهای رسمی (نهادهای مدیریت شهری، طرح‌های توسعه، گردش اقتصاد زیارت) می‌کوشند معنایی مشخص از شهر را تثبیت کنند؛ از سوی دیگر، جریان‌های زائران و مسافران، تجربه‌های زیسته و حافظه‌های فردی و جمعی، این معنا را مدام دگرگون و بازخوانی می‌کنند.

همین فرآیند، مشهد را به متنی چندلایه و چندصدایی بدل می‌کند که بدون رویکرد تفسیری و ارتباطی، فهم آن ممکن نیست و البته باید دقت داشت که نقطه اتکای اصلی کتاب گذاشتن مشهد در ترازوی «فرهنگ است» و فرهنگ در مشهد الزاما در انحصار فضای زیارت نیست و فضای فرهنگی مشهد ابعاد گوناگونی دارد.

کتاب شهر در ترازوی فرهنگ: تأملات نظری و راهبردی درباره مشهد یکی از آثاری است که با رویکردی میان‌رشته‌ای به تحلیل نسبت میان شهر، فرهنگ، زیارت و سیاست می‌پردازد. این کتاب حاصل مجموعه‌ای از گفت‌وگوها، مقالات و تأملات نظری است که با نظارت و مقدمهٔ مرحوم دکتر سید محمدامین قانعی‌راد سامان یافته و به نوعی تلاشی است برای بازخوانی مسئله‌مندی شهر مشهد فراتر از رویکردهای صرفاً فنی یا مدیریتی.

پدیدآورندۀ اثر سیدصدرا میردامادی از کنشگران فرهنگی شهر مشهد است که خود سال‌هاست در این شهر و در فضاهای مختلف آن حضوری فعال و موثر داشته است به نظر می‌رسد مناظر و اندیشمندانی را مد نظر قرار داده‌است تا مواجهه‌ای چند بعدی با شهر مشهد را سامان دهد. در مقدمه کتاب که به قلم مرحوم قانعی‌راد نگاشته شده است، مسئله‌ مشهد به‌مثابه شهری زیارتی-فرهنگی طرح می‌شود؛ شهری که هم‌زمان در معرض نیروهای اقتصادی، جریان‌های فرهنگی و تجربه‌های زیسته زائران و ساکنان قرار دارد. نویسندگان با الهام از سنت‌های جامعه‌شناسی شهری، ارتباطی و الهیاتی، بر این باورند که فهم شهر بدون در نظر گرفتن پویایی‌های فرهنگی و اجتماعی آن، منجر به تقلیل شهر به ابعاد کالبدی یا مدیریتی می‌شود. به همین دلیل، مشهد در این کتاب نه یک بستر خنثی، بلکه یک «پیکرهٔ معنایی» در حال شکل‌گیری و منازعه تلقی شده است.

ساختار کتاب در چهار فصل تنظیم شده است، فصل نخست به «رویکرد ادغام‌گرای فرهنگی» و پیوند زیارت، شهر و اقتصاد می‌پردازد. در این بخش، نسبت میان معنویت، زیارت و فرآیندهای اقتصادی-تجاری با دقت تحلیلی بررسی شده است.

فصل دوم تحت عنوان «رویکرد تفکیک‌گرای دین، هنر، شهر»، به بررسی روابط و مرزهای میان تجربه دینی در بستر شهر، حیات فرهنگی و نظم شهری می‌پردازد و به‌ویژه به تنش‌های میان زیارت و فرم‌های مدرن شهری اشاره دارد.

فصل سوم با تمرکز بر «رویکرد سودانگارانه، امر قدسی و مصرف»، شهر را به‌عنوان عرصه‌ای از بازتولید فضاهای فرهنگی و اجتماعی تحلیل می‌کند و از پیوند پیچیده میان زیارت، سیاست و اقتصاد سخن می‌گوید.

فصل چهارم به «رویکرد سیاست‌گذارانه، شهروندی و دیدداری» اختصاص دارد و بر نقش دانش، شهروندی و حاکمیت در بازتعریف فضاهای شهری و برنامه‌ریزی تأکید می‌کند.

شهر در این اثر نه صرفاً یک مجموعه کالبدی، بلکه عرصه‌ای برای تلاقی نیروهای اجتماعی، فرهنگی و دینی تلقی می‌شود. تجربه زیارت در مشهد به‌عنوان نیرویی تاریخی، سیاسی و معنوی مورد تحلیل قرار می‌گیرد که در تعامل با اقتصاد زیارت، جریان‌های جمعیتی، فرم‌های فضایی و سیاست‌گذاری‌های شهری، ساختار شهر را شکل می‌دهد.در مجموع، شهر در ترازوی فرهنگ اثری است که با بهره‌گیری از زبان آکادمیک و مفاهیم دقیق، امکان فهم عمیق‌تری از رابطه میان فرهنگ و شهر را فراهم می‌سازد. این کتاب می‌تواند برای پژوهشگران حوزه‌های جامعه‌شناسی شهری، فلسفه فرهنگ، برنامه‌ریزی شهری و مطالعات زیارت، منبعی ارزشمند و الهام‌بخش باشد؛ چراکه به جای پاسخ‌های ساده و آماده، افق‌های متنوعی را برای اندیشیدن به شهر معاصر می‌گشاید.

این ساختار تحلیلی، درواقع نوعی نزدیک شدن به «خوانش چندصدایی» از متن شهر مشهد را نشان می‌دهد می‌دهد که از سویی متکی بر نظریه‌های فلسفی و جامعه‌شناسی فرهنگی است و از سوی دیگر به سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی شهری پیوند می‌خورد. مشهد در این کتاب همچون متنی دیده می‌شود که از خلال مواجهه‌ نیروهای دینی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نوشته و بازنویسی می‌شود. این رویکرد، افق جدیدی را برای مطالعات شهری در ایران می‌گشاید؛ افقی که در آن فهم شهر مستلزم گفت‌وگوی میان فلسفه، هرمنوتیک، نظریه ارتباطات و جامعه‌شناسی است.

آنچه این کتاب را می ‌توانست بیشتر متمایز سازد، نگاه فلسفی به مفهوم «شهر» و حضور رویکردی از منظر «فلسفۀ فرهنگ» به این مقوله است چرا که فلسفهٔ فرهنگ به تحلیل بنیادین چیستی، ساختار، مبانی، کارکردها و نسبت‌های فرهنگ با دیگر ساحات هستی انسانی می‌پردازد و در پی فهم ماهیت و معناداری فرهنگ به‌مثابه امری تاریخی، تفسیری و میان‌ذهنی و تعاملی است.

در این رویکرد، فرهنگ نه صرفاً مجموعه‌ای از محصولات مادی یا نمادین، بلکه نحوه‌ای از «بودنِ انسانی در جهان» تلقی می‌شود که از رهگذر زبان، سنت، حافظه و کنش ارتباطی تکوین می‌یابد و شاید مطالعۀ مشهد از منظر فلسفۀ فرهنگ افق آیندۀ چنین تالیفاتی باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها