به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمدحسین عباسی: «دیروز آنها به ساختمان کناری حمله کردند. تانکها به ساختمان ما هم شلیک کردند. میتوانید تصور کنید که اینها چقدر سخت و ناراحتکننده است؟ اگر مقابل یکی از این «ماشینهای جهنمی» قرار بگیرید، کارتان ساخته است. من یکی از آنها را دیدم که از یک طرف ساختمان وارد شد و از طرف دیگر آن خارج؛ در حالی که پنجرهها، قابهای عکس و پردهها را به دنبال خود روی زمین میکشید. حالا شما میتوانید یک پنجرۀ تنها را ببینید، که بیست متر دورتر از ساختمان بر روی زمین افتاده…» جملات بالا بخشی از نامه یک دختر بوسنیایی و ساکن شهر سارایوو در زمان محاصره این شهر است. او این نامه را برای دوستش در خارج از بوسنی نوشته بود. متن کامل این نامه به همراه ۸۴ نامه دیگر در کتاب جدید انتشارات ثالث، «نامههایی از سارایوو؛ صداهایی از شهری محاصرهشده» آمده است. کتاب را «صادق عباسی ولدی» ترجمه کرده و نگارنده این سطور ویرایش محتوایی آن را بر عهده داشته است.
نویسنده ایتالیایی کتاب
این کتاب نوشته آنا کاتالدی ( Anna Cataldi) است که اولین بار سال ۱۹۹۳ به زبان ایتالیایی منتشر شد و به دلیل اهمیت فوقالعادهاش، یکسال بعد با نام Letters from Sarajevo. Voices of a Besieged City به زبان انگلیسی ترجمه و روانه بازار شد.
کاتالدی از سال ۱۹۹۲ به عنوان مشاور رسانهای یونیسف در سارایوو مشغول به کار بوده است. او در جریان سفرهای متعددش به بوسنی در سال اول جنگ، نامههای زیادی را از مردم محاصره شدۀ سارایوو میگرفت تا آنها را به دست گیرندگانش برساند. خیلی از این نامهها به دلایل مختلف هیچگاه به مقصد نرسید. کاتالدی تعداد زیادی از این نامهها را گرداوری و منتشر نمود. او در پیشگفتار خود، داستان حضورش در بوسنی و ماجرای انتشار کتاب را شرح داده است.
داستان کتاب
این کتاب مجموعهای از نامههای شهروندان سارایوو از قشرهای مختلف است که برای دوستان و بستگان خود در خارج از بوسنی نوشتهاند؛ هر کدام از زاویه نگاه خود و بیآنکه تصور کنند ممکن است روزی این نامهها در قالب کتاب منتشر شوند. به همین دلیل گزارشها و روایتهای خالص، شفاف و بیپیرایهای از جنگ و محاصره سارایوو در این کتاب عرضه شده است. گاهی این نامهها آنقدر تصویری هستند که خواننده در هنگام مطالعه، خودش را در همان صحنه میبیند: «وقتی مقابل خانه نگهبانی میدادم، یک خمپاره سوتکشان در سه متری من فرود آمد، اما منفجر نشد. بلافاصله پس از آن یک گلوله از کنار گوشم رد شد و به دیوار پشت سرم برخورد کرد. آن روز صبح یک پسربچه در میدان راد کُنچار به شدت زخمی شده بود. یک شهروند که به کمک او شتافته بود، با یک شلیک کشته شد. آنها طوری به ما شلیک میکردند که انگار عروسک خیمهشببازی هستیم. حتی مردانی که آمبولانسها را به سمت بیمارستان میراندند، کشته میشدند. من دو نفر از آنها را در حالی دیدم که پشت یک چراغ قرمز خراب، سرهایشان از داخل پنجرۀ ماشین بیرون افتاده بود.»

یکی از سربازان سارایوو، شرایط سخت زندگی در سرمای زیاد زمستان را در نامهای به همسرش اینطور بیان میکند: «سارایوو حالا متراکمترین اردوگاه اقامت اجباری در جهان است. ماهها بدون نور، آب، غذا و…. جدیداً یک اجاق قدیمی را از زیر شیروانی بیرون آوردم و هرچه قابل سوختن بود، مثل فرشها و تکههایی از اثاث قدیمی و جعبههای مقوایی، برای سوزاندن جمع کردم؛ فقط به این امید که دندانهایم لحظهای از به هم خوردن و لرزیدن بازایستند.»
این سرباز در نامۀ دیگری از دلتنگی خود به همسرش چنین مینویسد: «تمام فکر و ذکرم پیش توست. باز کردن کمد لباسهایت و فشردن پارچههایی که بوی تو را میدهد اما هر روز ضعیف و ضعیفتر، بسیار برایم دردناک است. نگاه کردن به عکست، که در آن روی تخت نشستهای و به من لبخند میزنی، تماشای دمپاییهایت در گوشۀ اتاق که مدتی طولانی است منتظر تو هستند تا آنها را پایت کنی، همگی برایم عذابآور است. خلاصه بگویم؛ تو همه جا هستی، ولی بسیار دور و دستنیافتنی.»
و برخی از نگارندگان نامهها، چنان تیزبینانه به تحلیل جنگ میپردازند که گویا در مقام یک کارشناس سیاسی سخن میگویند: «با تمام تفاسیر، ما یک کشور کوچک در بالکان هستیم که در یک جنگ خونین و نفرتآور گیر افتادهایم. اروپا و آمریکا ذرهای به این جنگ خونین اهمیت نمیدهند. هر چیزی که میگویند باد هواست، و بعد از تمام کمکهایی که وعدهاش را دادند، هیچ غلطی نکردند! تو ممکن است ندانی اینجا چه میگذرد، اما بازیهای کثیفی جریان دارد که در آنها جانهای کوچک و بیاهمیت ما هیچ ارزشی ندارد!»
مقدمه روزنامهنگار معروف آمریکایی
روی گاتمن (Roy Gutman) رونامهنگار معروف آمریکایی، مقدمهای مفصل برای نسخۀ انگلیسی کتاب نوشته که حاوی اطلاعات ارزشمندی دربارۀ وقایع آن روزها از بُعد بینالمللی است. او در بخشی از مقدمه مینویسد: «اگر سارایوو یک پایتخت در هر جای دیگر اروپا بود، حمله به مردم غیرنظامی آن با تانک و آتش توپخانه، آن هم از یک فاصلۀ طولانی و امن برای متجاوزان، به عنوان یک فاجعۀ غیرقابلقبول شناخته میشد. کمیتههای بینالمللی تشکیل میشد که در رأس آنها دینگرایانی همجنس خودشان یا هموطنانشان بودند. مردم هم در اعتراض به این حمله به خیابان میآمدند. این اتفاق اما در مورد سارایوو رخ نداد. و این برای کسانی که این شهر منحصربهفرد را میشناسند یک معماست.»

حضور صربها و کرواتهای میهنپرست در دفاع از کشور
برخلاف تصور رایج، فقط مسلمانان نبودند که برای استقلال بوسنی و هرزگوین در برابر تجاوز صربهای افراطی به دفاع از کشور پرداختند، بلکه مردمان زیادی از اقوام و ادیان دیگر نیز بودند که در کنار مسلمانان به دفاع برخاسته و تعدادی از آنها نیز در این راه کشته شدند. نامههایی که از ساکنان صرب و کروات در این کتاب آمده، این موضوع را تأیید میکند.
ویرایش محتوایی کتاب
ویراستار محتوایی کتاب تلاش کرده تا حد امکان واژههای صحیح بوسنیایی و نیز توضیحات لازم و مستند در خصوص برخی شخصیتها و اتفاقات مهم و تاریخی را به پانویسها اضافه کند. از همین رو خواننده در کنار مطالعۀ نامهها به اطلاعات بیشتری دربارۀ وقایع تاریخی و اتفاقات مهم جنگ دست یافته و نیز با برخی شخصیتهای سیاسی و نظامی تأثیرگذار آن دوره آشنا میشود.
نظر شما