یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
حقوق کودکان رهاشده، در آینه روایت‌های فرهنگی

انیمه‌ی ژاپنی «وایولت اورگاردن» و رمان کلاسیک «آن شرلی در گرین گیبلز» را می‌توان ذیل مفاد کنوانسیون حقوق کودک ملل متحد و اصول راهنمای سازمان ملل برای جایگزین‌های مراقبت از کودکان تحلیل کرد. حق بر آموزش، حق بر هویت، حق بر حمایت در برابر سوءاستفاده، و حق بر زندگی خانوادگی، نه تنها حقوق بنیادینی‌اند که در این اسناد تصریح شده‌اند، بلکه عناصر مشترک و محوری در هر دو روایت فرهنگی هستند.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدمهدی سیدناصری، حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان: کودکی بدون خانواده، صرفاً یک فقدان عاطفی نیست؛ بلکه تجربه‌ای است که می‌تواند بر مسیر زندگی، فرصت‌های آموزشی، هویت اجتماعی و حتی احساس کرامت فردی تأثیر عمیق بگذارد. در جهان امروز، روایت‌های فرهنگی چه در قالب رمان‌های کلاسیک و چه در هیأت انیمه‌های پرطرفدار به یکی از مهم‌ترین بسترهای بازنمایی این تجربه بدل شده‌اند. این آثار نه تنها آینه‌ای از ارزش‌ها، باورها و هنجارهای فرهنگی هستند، بلکه می‌توانند به میدان آزمون و نقد سیاست‌ها و چارچوب‌های حقوقی مرتبط با حمایت از کودکان بی‌سرپرست نیز تبدیل شوند. انیمه‌ی ژاپنی Violet Evergarden، با لحنی شاعرانه و تصاویری سرشار از جزئیات، داستان دختری را روایت می‌کند که در پس‌زمینه جنگ و بازسازی اجتماعی، با فقدان خانواده و جست و جوی معنای زندگی دست‌وپنجه نرم می‌کند. این اثر، فراتر از یک روایت شخصی، به پرسش‌های بنیادین درباره حق بر مراقبت، به رسمیت شناختن هویت فردی، و جبران زخم‌های ناشی از بی‌پناهی می‌پردازد. در سوی دیگر، رمان Anne of Green Gables در سنت ادبیات کلاسیک غربی، داستان دختر یتیمی را بازگو می‌کند که به‌طور تصادفی به خانه‌ای راه پیدا می‌کند و در فرآیندی تدریجی، جایگاه خود را در خانواده و جامعه پیدا می‌کند. این روایت نیز، هرچند در بستری آرام‌تر و کم‌تنش‌تر از جنگ، اما به مسائلی چون حق بر پذیرش، فرصت‌های برابر، و ساخت هویت اجتماعی می‌پردازد. از منظر حقوق بین‌الملل، هر دو روایت را می‌توان ذیل مفاد کنوانسیون حقوق کودک ملل متحد و اصول راهنمای سازمان ملل برای جایگزین‌های مراقبت از کودکان تحلیل کرد. حق بر آموزش، حق بر هویت، حق بر حمایت در برابر سوءاستفاده، و حق بر زندگی خانوادگی، نه تنها حقوق بنیادینی‌اند که در این اسناد تصریح شده‌اند، بلکه عناصر مشترک و محوری در هر دو روایت فرهنگی هستند. با این حال، تفاوت‌های جغرافیایی و فرهنگی در شیوه مواجهه با این کودکان چه در قالب بازنمایی‌های رسانه‌ای و چه در سطح سیاست‌گذاری نشان می‌دهد که شکاف‌های قابل توجهی در نظام‌های حمایتی مختلف وجود دارد.

تحلیل تطبیقی این دو نمونه، فرصتی فراهم می‌کند تا بپرسیم: آیا چنین بازنمایی‌هایی صرفاً بازتاب هنجارها و سنت‌های فرهنگی‌اند، یا می‌توانند به‌مثابه ابزاری برای شکل‌دهی به افکار عمومی و در نتیجه، پیشبرد اصلاحات حقوقی به کار گرفته شوند؟ در دنیایی که رسانه و ادبیات قدرت ایجاد همدلی و تغییر نگرش دارند، پاسخ به این پرسش، اهمیتی حیاتی پیدا می‌کند. برای بهره‌گیری از ظرفیت فرهنگی در حمایت از کودکان بی‌سرپرست، سه اقدام راهبردی قابل پیشنهاد است:

۱- پیوند سیاست‌گذاری با تولیدات فرهنگی: استفاده هدفمند از آثار ادبی و هنری برای آگاهی‌بخشی عمومی و تأثیرگذاری بر قانون‌گذاران.

۲- ایجاد چارچوب‌های حقوقی منطبق بر معیارهای بین‌المللی: همگرایی قوانین ملی با اسناد بین‌المللی همچون کنوانسیون حقوق کودک و اصول راهنمای سازمان ملل، به‌ویژه در حوزه مراقبت جایگزین.

۳- ترویج روایت‌های چندفرهنگی: بازنمایی تجربه کودکان یتیم در بسترهای فرهنگی متنوع برای ایجاد درک عمیق‌تر و همبستگی فراملی.

در نهایت، چه در جهان خیال‌انگیز انیمه‌های ژاپنی و چه در صفحات آرام و امیدبخش ادبیات کلاسیک غربی، پیام واحدی نهفته است: کودکان بی‌سرپرست بیش و پیش از هر چیز، صاحب حقوقی ذاتی‌اند که می‌بایست بدون تبعیض و با نهایت کرامت انسانی به رسمیت شناخته و حمایت شوند. بهره‌گیری هوشمندانه از این روایت‌ها، می‌تواند پلی میان هنر و حقوق بسازد؛ پلی که بر آن، جامعه‌ای آگاه‌تر و نظامی حقوقی عادلانه‌تر شکل گیرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها