سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۹:۲۶
امیر نصری در «اکنون»؛ قدرت تصویر و روایت وارونه تاریخ

امیر نصری، پژوهشگر و نویسنده هنر، در تازه‌ترین قسمت «اکنون» با اجرای سروش صحت، از «شمایل شاهانه و قدرت تصویر» تا «پشت قاب‌های پنهان نقاشی اروپایی»، «عقده مومیایی و جاودانگی عکس» و «ماسک‌های روزمره و روایت وارونه تاریخ» سخن گفت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نصری بر این باور است که تصویر نه فقط ابزاری برای بازنمایی، بلکه نیرویی برای قدرت و بقاست؛ نیرویی که تاریخ را وارونه می‌نویسد، ماسک‌ها را کنار می‌زند و سنت تصویری ایران را در پیوندی تازه با ادبیات و تجربه زیسته بازتعریف می‌کند.

امیر نصری، نویسنده و پژوهشگر هنر، در چهل‌وسومین برنامه «اکنون» به موضوع «سیر تصویر» و نسبت آن با زبان، تعقل و روایت پرداخت. او در این گفت‌وگو با اشاره به پیشینه تاریخی تصویر در زندگی بشر گفت: «وقتی به جهان پا گذاشتیم، نخست چشم گشودیم و سپس زبان آموختیم. ما جهان را ابتدا با تصاویر شناختیم و بعدها کلمات به کار آمدند. با افزایش سن، بیشتر به کلمات می‌اندیشیم تا تصاویر، در حالی‌که این تصاویر هستند که جهان ما را می‌سازند.»

او با ذکر نمونه‌ای از نقاشی‌های غار لاسکو توضیح داد: «در این نقاشی‌ها بیش از دو هزار فیگور حیوانی وجود دارد، اما تنها یک فیگور انسانی دیده می‌شود؛ انسانی که کنار یک گاومیش زخمی به تصویر کشیده شده و مرده است. این تصویر، خود نوعی تعقل است. انسان اولیه از طریق تصویرسازی به تعقل می‌پرداخت، نه با گزاره‌های فلسفی.»

نصری با تأکید بر ظرفیت‌های تصویرسازی در تعریف انسان افزود: «در منطق سنتی، انسان حیوان ناطق تعریف شده است. اما وجه دیگری نیز دارد و آن حیوان تصویرساز است. همچنین گفته‌اند انسان حیوان قصه‌گوست و قصه‌گویی نیز به تصویرسازی وابسته است.»

این پژوهشگر درباره نسبت تصویر و روایت خاطرنشان کرد: «نقاشی‌های غار فاقد قاب‌بندی به معنای امروزی‌اند و در ذات خود روایتی متحرک دارند. بعدها با پیدایش سینما ما دوباره به چنین نوعی از تصویر متحرک بازگشتیم.»

به گفته نصری، تصویر تنها در نقاشی و عکاسی خلاصه نمی‌شود، او با تأکید به این موضوع بیان کرد: «وقتی از تصویر سخن می‌گوییم، باید رویای انسان، صور خیال شاعرانه و حتی لباسی را که بر تن می‌کنیم در نظر گرفت. لباس نیز به نوعی تصویر است؛ تصویری که نزد دیگران از ما ساخته می‌شود. تصویر در زندگی روزمره جاری است و بخش عمده‌ای از شناخت ما از جهان را شکل می‌دهد.»

او در ادامه به پیوند میان جزئیات و تصویر اشاره کرد و گفت: «باربک، مورخ هنر آلمانی، می‌گوید خدا و شیطان در جزئیات نهفته‌اند. اما جزئیات برای هر دوره و هر نگاه معنای متفاوتی دارد. آنچه برای انسان امروز جزئی تلقی می‌شود، ممکن است برای انسان پیشاتاریخ اهمیتی اساسی داشته باشد.»

نصری در بخش دیگری از سخنانش بر پیوند میان تصویر و خیال تأکید کرد و افزود: «خواب‌های ما نیز مجموعه‌ای از تصاویرند. ما پس از بیداری برای آن‌ها روایتی می‌سازیم. شعر فارسی نیز پر از صور خیال تصویری است. این نشان می‌دهد که تصویر تنها آنچه می‌بینیم نیست، بلکه تخیل و تجربه‌های ذهنی ما را نیز شامل می‌شود. تصویر نه تنها در هنر که در رویای شبانه، خیال شاعرانه و حتی در روابط اجتماعی ما حضور دارد. ما با تصاویر جهان را می‌شناسیم و روایت می‌کنیم.»

«سنت دیداری» و تاریخ نگاه در ایران

امیر نصری، نویسنده و پژوهشگر هنر، در ادامه گفت‌وگوی خود در برنامه «اکنون» به موضوع «مشاهده‌گری»، روایت‌های فردی از تصویر و شکل‌گیری نگاه فرهنگی پرداخت. او با بیان تجربه‌ای شخصی گفت: «من دوستی نابینا داشتم که گاهی احساس می‌کردم بهتر از ما می‌بیند. چون همه توان خود را روی حواس دیگر متمرکز می‌کرد. لمس برای او راه شناخت جهان بود. در واقع نابینایان جهان را از طریق حواس دیگر می‌شناسند و همین تجربه می‌تواند زاویه دید متفاوتی ایجاد کند. ما وقتی با تصویر مواجه می‌شویم، تنها با چشم نمی‌بینیم. پیش‌فرض‌ها، گذشته و شرایط ما نیز در دیدن نقش دارند. مثلاً وقتی چند نفر یک فیلم را می‌بینند، هرکدام بر اساس تخصص خود جزئیاتی را تشخیص می‌دهند؛ گریمور به چهره‌ها، طراح لباس به پوشش و منشی صحنه به تغییرات جزئی توجه می‌کند. این یعنی هر کسی روایت خاص خود را دارد.»

نصری با اشاره به بُعد فرهنگی نگاه توضیح داد: «دیدن تنها یک فرایند زیستی نیست، یک امر فرهنگی هم هست. ما ایرانی‌ها سنت دیداری خاصی داریم. برای نمونه وقتی تصویری می‌بینیم، فقط اجزای داخل قاب را نمی‌بینیم، بلکه همواره به فضای پشت قاب هم فکر می‌کنیم. من این را "حضور غایب" می‌نامم.»

او با ذکر پژوهش آبوارگ در اوایل قرن بیستم خاطرنشان کرد: «وبورگ میان سرخ‌پوستان آمریکا زیست و متوجه شد علامتی که آنان برای مارگزیدگی به کار می‌برند، شبیه علامت خطر برق‌گرفتگی در آلمان است. این یعنی یک علامت واحد می‌تواند در دو فرهنگ معنای متفاوتی پیدا کند. دیدن فقط یک عمل فیزیولوژیک نیست، بلکه مبتنی بر فرهنگ است.»

این نویسنده در ادامه به پروژه پژوهشی خود و کتاب تازه‌اش با عنوان «نقاش مرده‌ها: سه روایت از تاریخ نگاه در ایران» (نشر چشمه) اشاره کرد و گفت: «پرسش اصلی من این بود که سوژه ایرانی در آستانه تجدد چگونه تصویر را می‌فهمید و تصویر چه کارکردی برای او داشت. برای پاسخ، سه روایت را بررسی کرده‌ام: شاهد گوشی، شاهد عینی و نقاشی. کتاب را با رمان بوف کور آغاز کردم. راوی این رمان نقاش است و تمام متن پر از تصاویر است. اینجا تصویر عاملی روایی دارد. حتی سایه، آینه یا پنجره در بوف کور هرکدام معنا و عاملیت پیدا می‌کنند.»

نصری درباره روایت دوم گفت: «در بخش عکاسی دوره قاجار، به ویژه زمان ناصرالدین‌شاه، با یکی از غنی‌ترین سنت‌های عکاسی مواجهیم. شاه خود عکاس بود و از خودش و زنان حرم عکس می‌گرفت. این تصاویر نشان می‌دهند شاه چگونه به خود و جهان نگاه می‌کرد. نکته مهم این است که عکس‌های شخصی شاه با عکس‌های رسمی تفاوت داشت. در عکس‌های خودش خبری از ژست‌های شاهانه نبود؛ بلکه ژست‌ها ساده و شخصی بودند. اینجا دوربین به نوعی رقیب خاصه‌تراشان سنتی شد و وارد خلوت شاه گردید.»

او با ذکر نمونه‌ای از نامه محرمانه عکاس مخصوص شاه گفت: «در آن نامه آمده بود که جعبه‌های شیشه‌ای حاوی عکس‌های حرم باقی مانده و مصلحت نیست بیرون بماند. این نشان می‌دهد بخشی از تصاویر عمداً پنهان می‌شد. اما امروز ما به آن‌ها دسترسی داریم و می‌توانیم خلوت شاه را ببینیم. چیزی که روزی نامرئی بود، اکنون مرئی شده است.»

نصری درباره روایت سوم افزود: «بخش دیگر کتاب به نقاشی می‌پردازد و این‌که تصویر در نقاشی ایرانی چه جایگاهی داشته است. این تصاویر تنها بازنمایی نیستند، بلکه حامل معنا و روایت‌اند. تمام این نمونه‌ها نشان می‌دهند نگاه ایرانی به تصویر، در طول تاریخ تغییر کرده و دچار تطور شده است. ما باید این تغییرات را بشناسیم تا بتوانیم سنت دیداری خود را بهتر درک کنیم.»

قدرت تصاویر و روایت پنهان قاب‌ها

در ادامه این نویسنده و پژوهشگر به موضوع «قدرت تصاویر» و مفهوم «تاریخ وارونه» در مواجهه با نقاشی و عکس پرداخت.

او با اشاره به جایگاه ویژه تصویر شاه در سنت ایرانی گفت: «تصویر شاه یک تصویر معمولی نبود، بلکه شمایلی از قدرت به شمار می‌رفت. نمونه روشن آن زمانی است که میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی، سفیر فتحعلی‌شاه در بریتانیا، با تصویر شاه روبه‌رو شد و در برابر آن تعظیم کرد؛ رفتاری که برای اروپایی‌ها عجیب بود. این نشان می‌دهد که معنا و قدرت تصویر برای ایرانیان چیزی فراتر از آن بود که در فرهنگ اروپایی دیده می‌شد.»

نصری افزود: «یک ضرب‌المثل آلمانی می‌گوید: "تصویر همه‌چیز است و همه‌چیز تصویر است." تصویری که بی‌قدرت باشد، تصویری ضعیف است. در واقع، قدرت تصاویر گاهی از قدرت فیزیکی هم برتر است. ما با چیزی به نام "عاملیت تصاویر" روبه‌رو هستیم.»

او در ادامه با اشاره به مفهومی که آن را «عقده مومیایی» نامید، توضیح داد: «انسان باستانی برای حفظ مردگان، آن‌ها را مومیایی می‌کرد. امروز ما برای حفظ لحظه‌ها عکس می‌گیریم. این همان تلاش برای ثابت نگه‌داشتن چیزی است که می‌دانیم ناپایدار و فرّار است. عکس در واقع مومیایی لحظه است.»

نصری در پاسخ به پرسشی درباره تجربه شخصی‌اش از مواجهه با تصویر گفت: «وقتی به یک عکس یا نقاشی نگاه می‌کنم، خود فیگور برایم چندان مهم نیست. بیشتر به این فکر می‌کنم که پشت آن فیگور چه چیزی نهفته است؛ همان چیزی که همه نمی‌بینند. برای من آن "پشت قاب" اهمیت بیشتری دارد.»

او سپس به پروژه‌های تازه پژوهشی خود اشاره کرد و درباره کتاب «میان ساعت و بستر: چهار روایت از تاریخ نقاشی اروپایی» (نشر چشمه) گفت: «سال‌ها به این فکر بودم که اگر بخواهم درباره تاریخ تصویر در ایران و اروپا بنویسم، نباید تاریخ را به شکل خطی روایت کنم؛ بلکه باید وارونه نگاه کرد. یعنی ممکن است تاریخ از امروز آغاز شود و خوانش ما از گذشته را تغییر دهد. برای همین تصمیم گرفتم از امروز شروع کنم و به عقب برگردم.»

نصری توضیح داد که در کتاب تازه خود، چهار مؤلفه اصلی در نقاشی اروپایی را بررسی کرده است: نگاه، بدن، قاب و منظره. او گفت: «وقتی از نقاشی اروپایی صحبت می‌کنیم، باید توجه کنیم که نقاشی به معنای مدرن آن پس از رنسانس شکل گرفت؛ زمانی که هنرمند و خلاقیت فردی اهمیت پیدا کرد. بنابراین روایت من بیشتر بر این چهار عنصر متمرکز است.»

او درباره انتخاب تصویر جلد کتاب نیز توضیح داد: «در موزه اشتیدل فرانکفورت، نمایشگاهی دیدم که در آن نقاشی‌ها را از پشت قاب نشان داده بودند. پشت قاب‌ها جهانی پنهان وجود داشت: لیبل‌ها، یادداشت‌ها یا حتی قاب‌هایی خالی. این تجربه به من ایده داد که چرا همیشه فقط روی قاب‌ها را ببینیم؟ پشت قاب‌ها هم می‌توانند جهانی تازه را آشکار کنند.»

نصری با اشاره به خاطره‌ای شخصی گفت: «مثل همان اتاق مهمانخانه در خانه‌های قدیمی است که همیشه تمیز نگه داشته می‌شد و ماسکی از نظم و آراستگی بود. اما واقعیت زندگی در اتاق‌های دیگر جریان داشت. ما هم وقتی صبح‌ها جلوی آینه می‌ایستیم، در واقع خودمان را از منظر دیگران می‌بینیم؛ نه از منظر خودمان. تصویر هم چنین کارکردی دارد: هم واقعیت را نشان می‌دهد و هم نقابی از واقعیت را پنهان می‌کند.»

پشت قاب‌ها، ماسک‌ها و روایت وارونه تاریخ هنر

امیر نصری در ادامه گفت‌وگو، با ذکر خاطره‌ای شیرین از مواجهه با «ظاهر و باطن» آدم‌ها، بحث «پشت قاب» و «ماسک» را به زندگی روزمره پیوند می‌زند. او توضیح می‌دهد که چگونه همان‌طور که در نقاشی‌ها می‌توان پشت قاب را دید و به دنیایی پنهان راه یافت، در زندگی نیز لحظه‌هایی وجود دارد که ماسک‌ها کنار می‌روند و واقعیت نمایان می‌شود.

او سپس به بحث تاریخ‌نگاری هنر بازمی‌گردد و بر این نکته تأکید می‌کند که روایت تاریخ لزوماً از گذشته به امروز نمی‌آید، بلکه می‌توان از امروز آغاز کرد و مسیر وقایع را وارونه به عقب بازخوانی کرد. به باور او، چنین نگاهی به ما امکان می‌دهد با دیدی تازه به گذشته بنگریم و آن را از منظر اکنونیتمان بازتفسیر کنیم.

نصری در جمع‌بندی نگاهش به تاریخ هنر ایران می‌گوید: ما اغلب از منظر «دیگران» به هنر خود نگاه کرده‌ایم، نه از منظر خودمان. آنچه اروپاییان در هنر ما دیده‌اند، بی‌تردید درخشان و ارزشمند است، اما روایت ما از هنر خودمان می‌تواند فصل‌های تازه‌ای بگشاید. او تأکید می‌کند که سنت تصویری ما تنها در نقاشی، کتاب‌آرایی یا خوشنویسی خلاصه نمی‌شود، بلکه در ادبیات، روایت‌های شفاهی و حتی طراحی لباس و اشیا نیز جاری است.

در نهایت، نصری بر اهمیت شناخت ادبیات ایران به‌عنوان کلیدی برای درک ژرف‌تر هنر ایران تأکید می‌کند: «مادام که ما ادبیات خودمان را نشناسیم، برداشت ما از هنر ایران ناقص خواهد بود.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها