یکشنبه ۶ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۲
پس از شهادت سید حسن نصرالله؛ امید به آینده حزب‌الله همچنان زنده است

محمدحسین عظیمی ،مولف گفت:مشاهدات میدانی از لبنان نشان می‌دهد که با وجود شهادت سید حسن نصرالله، فضای عمومی جامعه همچنان سرشار از امید نسبت به آینده حزب‌الله است. ساختار منسجم این جریان و برنامه‌ریزی دقیق در مواجهه با بحران‌ها، موجب شده تا اعتماد و اطمینان مردم به تداوم مسیر مقاومت حفظ شود.

‌سرویس میهن و مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا بی‌مقدمه پرسید: «راسته که دیروز ایران آزمایش اتمی انجام داده؟»

«نمی‌دانم.» فکر کرد می‌خواهم امنیتی بازی دربیارم و اطلاعات را لو ندم.پوزخندی زد و گفت: «استحفاظی…» توضیح دادم که اطلاعی ندارم و مثل بقیه، این خبر را فقط در رسانه‌ها خوانده‌ام و برعکس شما، اصلاً برایم مهم نبوده که بخواهم پیگیر صحتش باشم.باور نمی‌کرد. جوری برخورد می‌کرد انگار من دست راست آقام و تا برگردم ایران، ماشین می‌گیرم و یک راست می‌روم بیت رهبری تا گزارشم را به ایشان بدهم.

«راسته که سیدنا القائد فتوایش را برای ساخت سلاح هسته‌ای تغییر داده؟»

دیدم هر چه بگویم باور نمی‌کند. با لحن امام و به شوخی گفتم: «نمی‌دانم! اطلاعی ندارم!»

«یه رسانه ارمنستانی گفته.»

«نمی‌دانم! اطلاعی ندارم!»

«اگه ارمنی نبود، منم باور نمی‌کردم. ولی چون ارمنستان رابطه ش با ایران خوبه، فکر کنم واقعی باشه.»

«نمی‌دانم! اطلاعی ندارم!»در نهایت، با خنده و شوخی خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدیم.

کتاب «در بازداشت حزب‌الله» از تاریخ ۷ مهر ۱۴۰۳، هم‌زمان با شهادت سید حسن نصرالله، آغاز می‌شود و در ادامه، وقایع گوناگون در قالب روایت روزانه، با ترتیب زمانی و مشاهدات میدانی نویسنده دنبال می‌شود.در متن کتاب، علاوه بر توصیف فضای عمومی لبنان و تجربه زیسته نویسنده، به موضوعاتی چون سرگذشت امام موسی صدر، روند شکل‌گیری حزب امل، جنگ ۳۳ روزه حزب‌الله و رژیم صهیونیستی، وضعیت نشر کتاب‌های ایرانی در لبنان، انفجار بندر بیروت و برخی شهدای حزب‌الله در جنگ‌های اخیر پرداخته شده است. درباره جزئیات و نگارش این کتاب با محمدحسین عظیمی به گفت‌وگو پرداختیم.

ایده نگارش «در بازداشت حزب‌الله» دقیقاً از کجا شکل گرفت و چرا تصمیم گرفتید پس از چند سال فاصله از نویسندگی، با این موضوع به عرصه بازگردید؟

ایده نگارش این اثر پس از بازگشت از سفر به لبنان در ذهنم شکل گرفت. در آن دوره، به دعوت نهادها و مجموعه‌های مختلف در نشست‌ها و محافل گوناگون برای روایتگری حضور می‌یافتم. در جریان این جلسات متوجه شدم که آگاهی عمومی نسبت به لبنان، تاریخ معاصر آن و شرایط سیاسی و اجتماعی‌اش بسیار محدود است. حتی در میان جریان‌های حزب‌اللهی و انقلابی داخل کشور، اطلاعات دقیق و جامع درباره این کشور و نقش آن در معادلات منطقه‌ای وجود نداشت.

این کمبود آگاهی مرا به این فکر رساند که سفرنامه لبنان خود را به رشته تحریر درآورم. هدف از نگارش این سفرنامه آن بود که ضمن ارائه تجربه‌های شخصی از سفر، بتواند به شناخت عمیق‌تر لبنان کمک کرده و بخشی از زوایای کمتر شناخته‌شده این سرزمین را برای مخاطبان روشن سازد. در واقع، این اثر علاوه بر روایت مشاهدات فردی، تلاشی است برای ارتقای سطح شناخت عمومی نسبت به کشوری که در معادلات سیاسی و فرهنگی منطقه جایگاه ویژه‌ای دارد.

چرا قالب سفرنامه مستند را برای روایت انتخاب کردید و این انتخاب چه تاثیری بر انتقال تجربه‌ها به مخاطب داشت؟

یکی از مهم‌ترین کارکردهای مستندنویسی و نگارش سفرنامه در چارچوب ادبیات واقع‌گرا، ایجاد اعتماد در مخاطب است. در چنین شیوه‌ای، خواننده از همان ابتدا اطمینان می‌یابد که آنچه پیش روی او قرار دارد، بر پایه تجربه‌های واقعی و مشاهدات عینی نوشته شده است و هیچ عنصر تخیلی یا افزوده ذهنی مولف در آن دخالت ندارد. همین ویژگی باعث می‌شود مخاطب با آرامش خاطر به متن رجوع کند و به روایت‌ها به چشم گزارشی مستند از یک موقعیت تاریخی، اجتماعی یا فرهنگی نگاه کند.

این شیوه نگارش به‌ویژه در موقعیت‌هایی که هدف اصلی، انتقال مفاهیم و واقعیت‌های پیچیده به جامعه است، اهمیت دوچندان پیدا می‌کند. استفاده از ادبیات واقع‌گرا و قالب سفرنامه به مولف این امکان را می‌دهد که ضمن حفظ دقت در روایت، تجربه‌های شخصی و جزئیات ملموس را نیز به شکلی مستند در اختیار خواننده بگذارد. چنین ترکیبی هم محبوبیت متن را افزایش می‌دهد و هم زمینه‌ای فراهم می‌سازد تا مخاطب با ماجراها همراه شود و ابعاد تازه‌ای از موضوع را درک کند.

عنوان کتاب «در بازداشت حزب‌الله» در نگاه نخست پرسش‌برانگیز است. چه انگیزه‌ای از انتخاب این عنوان داشتید؟

انتخاب عنوان کتاب اهمیت ویژه‌ای دارد و از جهاتی شبیه به انتخاب تیتر اول روزنامه است. عنوان باید در عین اختصار، حامل محبوبیت و پرسش‌برانگیزی باشد تا توجه خواننده را جلب کند و او را به دنبال کردن محتوا ترغیب سازد. نام کتاب زمانی موفق خواهد بود که در ذهن مخاطب ایجاد ابهام کند و به محلی برای طرح پرسش تبدیل شود؛ درست همانند یک تیتر رسانه‌ای که مخاطب را وادار به توقف و تأمل می‌کند.

در فرآیند نام‌گذاری، چندین عنوان در نظر گرفته بودم و پس از بررسی و مقایسه، گزینه‌ای را برگزیدم که بیشترین ظرفیت رسانه‌ای و قابلیت برانگیختن کنجکاوی مخاطب را دارا بود.

روایت کتاب از روز شهادت سید حسن نصرالله آغاز می‌شود. این واقعه چگونه بر شکل‌گیری ساختار و محتوای کتاب تاثیر گذاشت؟

پس از وقایع هفتم اکتبر، همواره تمایل جدی برای حضور میدانی در غزه یا مناطق نزدیک به آن وجود داشت تا ضمن کمک‌رسانی، از نزدیک شرایط انسانی و میدانی این منطقه مشاهده شود. با این حال، به دلیل شرایط ژئوپلیتیک خاص و محاصره همه‌جانبه غزه، این حضور عملی نشد.

با آغاز تجاوز زمینی رژیم اسرائیل به خاک لبنان، زمینه تازه‌ای برای حضور فراهم شد. علاقه‌مندی پیشین به یاری‌رسانی، در این مقطع با امکان حضور میدانی گره خورد و شرایط متفاوتی را ایجاد کرد. علاوه بر این، شهادت سید حسن نصرالله و صدور پیام رهبر انقلاب مبنی بر ضرورت کمک به مردم لبنان، انگیزه‌ای مضاعف برای حضور در این کشور به وجود آورد.

بر همین اساس، سفر به لبنان نه تنها به‌عنوان اقدامی در راستای ایفای نقش میدانی و همدلی با مردم این کشور تلقی شد، بلکه به فرصتی برای ثبت و ارائه روایت مستقیم از وضعیت میدانی و شرایط زندگی مردم لبنان در خلال تجاوز نظامی تبدیل گشت.

پس از شهادت سید حسن نصرالله؛ امید به آینده حزب‌الله همچنان زنده است

در متن کتاب به موضوعاتی مانند امام موسی صدر، حزب امل و جنگ ۳۳ روزه پرداخته‌اید. چرا تصمیم گرفتید این موضوعات را در دل یک سفرنامه وارد کنید؟

زمانی که شروع به نوشتن سفرنامه کردم، ابتدا تصورم این بود که صرفاً یادداشت‌هایی شخصی ثبت می‌کنم. اما وقتی متن‌ها را برای دوستان و اطرافیان می‌فرستادم تا نظر بدهند، متوجه نکته‌ای شدم که بعدها برای ادامه کار بسیار تعیین‌کننده بود. بسیاری از خوانندگان، به‌ویژه متولدان دهه هشتاد، در مواجهه با بخش‌هایی از نوشته با ابهام روبه‌رو می‌شدند. برای آنان برخی نام‌ها، وقایع و حتی اشاره‌های ساده به حوادث تاریخی اخیر، کاملاً ناآشنا بود.

این تجربه برای من یادآور شکاف نسلی در حافظه جمعی شد. ما که متولد دهه شصت هستیم، با اتفاقاتی مانند جنگ ۳۳ روزه لبنان در سال ۱۳۸۵، به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم درگیر بودیم؛ این رویدادها در ذهن‌مان ثبت شده و حتی بار عاطفی و سیاسی آن را لمس کرده‌ایم. اما دهه هشتادی‌ها در آن زمان یا کودک بودند یا هنوز به سن درکی از رویدادهای جهانی نرسیده بودند. بنابراین، برای آنان جنگ ۳۳ روزه چیزی بیشتر از یک عبارت مبهم در کتاب‌ها یا خبرها نیست.

نمونه‌های مشابه دیگری هم وجود داشت. مثلاً انفجار بندر بیروت در سال ۱۳۹۹ که یکی از بزرگ‌ترین فجایع انسانی و اقتصادی لبنان به شمار می‌آید، در ذهن بخش زیادی از جامعه ایرانی هم به‌سرعت کمرنگ شد. یا موضوع امام موسی صدر که دهه‌هاست برای مردم لبنان و حتی ایرانیان مسئله‌ای مهم است، در میان نسل جدید کمتر شناخته شده و در بسیاری مواقع تنها نامی از او شنیده‌اند، بدون آن‌که تصویری روشن از نقش و جایگاهش داشته باشند.

به همین دلیل، هنگام بازنویسی و تکمیل سفرنامه، تصمیم گرفتم هر جا که نام یا نشانه‌ای از این اتفاقات و شخصیت‌ها آورده می‌شود، توضیحی مختصر و زمینه‌ساز هم ارائه کنم. هدفم این بود که مخاطب، به‌ویژه جوان‌ترها، با ابهام رها نشود و بتواند حداقل تصویری کلی از موضوع در ذهن خود بسازد. در واقع، تلاش کردم متن فقط برای هم‌نسلان من قابل فهم نباشد، بلکه خوانندگان دهه هشتادی و حتی نسل‌های بعدی هم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.

این رویکرد، سفرنامه را از صرف یک گزارش شخصی فراتر برد و آن را به متنی تبدیل کرد که ضمن روایت تجربه فردی، به بازخوانی بخشی از حافظه تاریخی و اجتماعی هم می‌پردازد. به بیان دیگر، سفرنامه کوشید هم تجربه زیسته من را منتقل کند و هم به مخاطب کمک کند تصویری روشن‌تر از حوادث مهم منطقه و جهان در سال‌های اخیر به دست آورد.

پس از شهادت سید حسن نصرالله؛ امید به آینده حزب‌الله همچنان زنده است

تجربه شما از مواجهه مستقیم با مردم لبنان پس از شهادت سید حسن نصرالله چه تفاوتی با روایت‌های رسانه‌ای داشت؟

یکی از نکات قابل توجه در تجربه میدانی از لبنان، مشاهده مستقیم امیدواری مردم این کشور نسبت به آینده لبنان و حزب‌الله بود. برخلاف نگرانی‌هایی که در فضای رسانه‌ای و سیاسی مطرح می‌شود مبنی بر اینکه شیعیان لبنان و جریان مقاومت در وضعیت دشواری قرار دارند، آنچه از نزدیک قابل مشاهده بود، امید و اعتماد بالای مردم به توانایی حزب‌الله در عبور از بحران‌هاست.

مشاهده ساختار تشکیلاتی حزب‌الله از نزدیک، این امیدواری را تقویت می‌کرد. این جریان سیاسی نظامی، برای کوچک‌ترین رخدادها و بحران‌ها برنامه‌ریزی دقیق و راهکارهای مشخص دارد و همین امر موجب دلگرمی و اطمینان خاطر می‌شود. در شرایطی که تصور می‌شد پس از شهادت سید حسن نصرالله، آینده حزب‌الله با ابهام روبه‌رو خواهد شد، حضور در لبنان نشان داد که این جریان نه‌تنها دچار خلأ رهبری نمی‌شود، بلکه با انسجام و سازمان‌دهی دقیق، مسیر خود را ادامه می‌دهد.

در ابتدا، تصور غالب این بود که با شهادت سید حسن نصرالله، موجودیت حزب‌الله و کارکرد آن دچار وقفه جدی خواهد شد. حتی این تصور وجود داشت که حزب‌الله پس از این واقعه امکان ادامه فعالیت‌های خود را به همان میزان گذشته نخواهد داشت. اما با مشاهده میدانی در لبنان، به‌ویژه پس از شهادت سید هاشم صفی‌الدین و برخی فرماندهان ارشد گردان‌های حزب‌الله، روشن شد که این جریان برای ادامه راه، ساختار منسجم و طرح‌های عملی دارد.

در این شرایط، پیام رهبر انقلاب اسلامی مبنی بر اینکه «حزب‌الله پس از سید حسن نصرالله نیز با قدرت مسیر خود را ادامه خواهد داد»، معنای عینی‌تری پیدا کرد. آنچه در لبنان مشاهده شد، مؤید این نگاه بود؛ اینکه حزب‌الله نه بر پایه یک فرد، بلکه بر اساس یک سازمان‌دهی منسجم، تشکیلات قدرتمند و پشتوانه مردمی گسترده بنا شده است. همین ویژگی، آینده‌ای باثبات‌تر را برای جریان مقاومت در لبنان ترسیم می‌کند.

در کتاب از زبان عربی در کنار فارسی استفاده کرده‌اید. چرا این انتخاب را ضروری دیدید و واکنش مخاطب فارسی‌زبان را چگونه پیش‌بینی کردید؟

یکی از نکاتی که در جریان روایتگری سفر به لبنان مورد توجه قرار گرفت، مسئله زبان و ضعف موجود در این زمینه در میان نیروهای جبهه مقاومت داخل کشور بود. با وجود اینکه برای فعالان این عرصه ضروری است که زبان عربی را به‌عنوان زبان ارتباطی اصلی و کلیدی در منطقه بهتر از هر زبان دیگری فرا بگیرند، در عمل مشاهده می‌شود که گرایش عمومی به سمت یادگیری زبان انگلیسی بیشتر است. این امر موجب شده تا زبان عربی، که می‌تواند پل ارتباطی مستقیم با مردم منطقه و نیروهای مقاومت باشد، کمتر مورد توجه قرار گیرد.

در طول مدت حضور در لبنان، این کمبود به شکل ملموسی احساس شد و به یک دغدغه جدی تبدیل گردید. نبود تسلط کافی بر زبان عربی، مانع از ایجاد ارتباط عمیق‌تر با مردم و درک بهتر فضای فرهنگی و اجتماعی آنان می‌شود. همین موضوع موجب شد تا تجربه لبنان به فرصتی برای بازنگری در این زمینه تبدیل شود.

در همین راستا تلاش شد تا در متن سفرنامه، یادگیری زبان عربی برای مخاطبان جذاب‌تر و کاربردی‌تر مطرح شود. استفاده از اصطلاحات محلی، جملات روزمره مردم لبنان و بازنمایی فرهنگ زبانی آنان، بخشی از این رویکرد بود؛ تلاشی برای آنکه مخاطب فارسی‌زبان نیز احساس کند یادگیری زبان عربی صرفاً یک مهارت زبانی نیست، بلکه ابزاری برای شناخت عمیق‌تر از جغرافیای مقاومت و پیوند نزدیک‌تر با مردمی است که در خط مقدم تحولات منطقه قرار دارند.

شما در مقدمه گفته‌اید که نمی‌خواستید تجربه‌هایتان فقط در قالب جلسات روایتگری باقی بماند. چه چیزی باعث شد ثبت مکتوب را «ضرورت» بدانید؟

ضبط و ثبت مکتوب رویدادها و خاطرات، در مقایسه با بیان شفاهی، از ماندگاری و اثرگذاری بسیار بیشتری برخوردار است. خاطراتی که به صورت شفاهی و در همان جلسات یا محافل محدود مطرح می‌شوند، معمولاً تنها در همان جمع باقی می‌مانند و پس از پایان جلسه، به تدریج فراموش می‌شوند یا تنها بین همان افراد دست‌به‌دست می‌گردند.

اما هنگامی که این خاطرات و رویدادها به شکل مکتوب ثبت می‌شوند، امکان انتشار و دیده شدن آن‌ها بسیار افزایش می‌یابد و علاوه بر آن، به‌عنوان یک سند معتبر برای تاریخ و نسل‌های آینده باقی می‌ماند. ثبت مکتوب، نه تنها به حفظ دقیق جزئیات کمک می‌کند، بلکه اطمینان می‌دهد که روایت‌ها و تجربیات افراد، فراتر از محدودیت‌های زمانی و مکانی، قابل دسترسی و استفاده برای پژوهش‌ها، مطالعات تاریخی و تحلیل‌های آینده خواهد بود.

به این ترتیب، مستندسازی مکتوب به عنوان یک ابزار اصلی برای حفظ حافظه جمعی و تقویت جریان روایتگری در طول زمان اهمیت بسزایی دارد.

آیا قصد دارید این سفرنامه را ادامه دهید یا موضوعات دیگری از تحولات منطقه را نیز به‌صورت مستند روایت کنید؟

برنامه‌ای مشخص برای ادامه سفرنامه‌ها و روایتگری میدانی مشابه آنچه در لبنان تجربه شد، در حال حاضر ندارم. این امکان، لطف و فرصت ویژه‌ای بود که به واسطه حوزه هنری و دفتر کلمه برای حضور در لبنان فراهم شد و توانستم از نزدیک با جریان‌ها و وقایع آشنا شوم.

با وجود اینکه برنامه‌ای برای سفرهای میدانی آینده در دست نیست، اما علاقه و انگیزه من برای ادامه مطالعات و پژوهش‌ها در زمینه جبهه مقاومت همچنان پابرجاست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها