جمعه ۲۱ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۹
«خرابه‌های این شهر فراموش‌شده»؛ عبدالحسین سپنتا بیرون از سینما

اصفهان - عبدالحسین سپنتا از سینماگران پیشتاز ایران، در قلمرو مطالعه ادبیات و تاریخ نیز شخصیتی درخور اعتنا دارد که با خوانش کتاب «خرابه‌های این شهر فراموش‌شده» می‌توان به جنبه‌هایی از آن پی برد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مونا فاطمی‌نژاد: کتاب «خرابه‌های این شهر فراموش‌شده: مقالات، یادداشت‌ها و سخنرانی‌های عبدالحسین سپنتا درباره اصفهان» ۲۰ نوشتار یا گفتار از آن شخصیت سینمایی است که نامش با نخستین فیلم ناطق ایران، یعنی «دختر لر»، پیوند همیشگی دارد. این کتاب به‌کوشش حامد قصری در ۱۵۲ صفحه و به‌تازگی، یعنی تابستان ۱۴۰۴ شمسی، از سوی ناشر اصفهانی «اُقنوم» به قیمت ۲۵۰ هزار تومان در اختیار کتابخوان‌ها قرار گرفته است. در ادامه، به زوایایی از این اثر نگاه می‌کنم.

قصری، متولد ۱۳۵۸ شمسی، پژوهشگر و مستندساز و عکاس اصفهانی است که پیش‌تر نیز با کتاب‌های «سینما هشت» (انتشارات شهرداری اصفهان ۱۴۰۰) و «تاریخ سینما از ما شروع نمی‌شود» (انتشارات زمان ۱۴۰۰) به گوشه‌هایی از هزارتوی سینما قدم گذاشته است.

این پژوهنده، تازه‌ترین کتابش را با سفر به دنیای مجلات و دست‌نوشته‌های موجود در شماری از کتابخانه‌های شخصی، که در موضوع موردبحث غنی‌تر بوده‌اند و سپس تعدادی از کتابخانه‌های غیرشخصی کشورمان فراهم آورده است. البته قصری به من و شما توضیح نمی‌دهد که دقیقاً کتابخانه‌های چه‌کسانی؟ یا کدام‌کتابخانه‌ها؟ نکته‌ای که ذکرش شاید راهگشای پژوهشگران دیگر و دیگر تأملات بود.

قصری حتی به ما نمی‌گوید که هرکدام از نوشتارهای سپنتا پیش‌تر در کجا، مثلاً در کدام مجله یا روزنامه یا شاید دفتر خاطرات و در چه تاریخی (یا شاید بدون تاریخ) نوشته یا منتشر شده‌اند. مگر نه اینکه بخشی از واکاوی یک اثر با درنگ در بستر مکانی و زمانی آن به سرانجام می‌رسد؟

از «ارمغان» تا «معارف اسلامی»

البته قصری برای آشنایی با زندگی آن سینماگر پیشرو، یادداشتی از محمد وحید دستگردی با عنوان «سپنتا مرد عمل بود» در اختیارمان می‌گذارد؛ بر اساس بخش‌هایی از همین زندگی‌نامه می‌توان حدس زد که شاید شماری از مطالب «خرابه‌های این شهر فراموش‌شده» پیش‌تر در مجله «ارمغان» به چاپ رسیده است. به‌علاوه، مشخص است که مقاله «آنچه را امروز کاشی می‌نامیم» بعد از مرگ سپنتا در فروردین ۱۳۴۸ شمسی و در نشریه «معارف اسلامی» انتشار می‌یابد. همچنین، خود قصری در مقدمه کتاب اشاره‌ای کلی به زمان دارد: «این کتاب شامل مقاله، یادداشت و سخنرانی‌های عبدالحسین سپنتا در هشتاد سال گذشته […] است.»

ذکرنشدن نکته‌های یادشده به آن سبب است که خواننده کتاب بیش از همه بر محتوای اصلی و جان کلام سپنتا تمرکز کند؟ من و شما نمی‌دانیم. به هر روی، قصری در قسمتی دیگر از مقدمه اثرش می‌گوید این مجموعه از میان انبوهی منبع و مرجع به‌دست آمده است و ما پی می‌بریم که «خرابه‌های این شهر فراموش‌شده» حاصل یک جستوجوگری ساده و آسان نیست.

به سوی اصفهان

عنصر تکرارشونده یا فصل مشترک تمامی نوشتارها و گفتارهای این کتاب اصفهان است؛ اصفهانی که سپنتای زاده تهران، اولین بار در ۱۳۰۱ شمسی یا ۱۵ سالگی به چشم می‌بیند. اصفهان سپنتا در «خرابه‌های این شهر فراموش‌شده» گاهی در پیوند با زیست و زمانه شخصیت‌های هنر و صنایع‌دستی عیان می‌شود. گاهی نیز این اصفهان از مسیر تاریخ معماری، موزه‌ها، اشیای باستانی، نسخه‌های خطی، ادبیات و هنر فارغ از هنرمندان معنا می‌یابد.

تأکید بر نام اصفهان به این معنا نیست که از دیگر نقاط کشورمان سخن به میان نمی‌آید. در شماری از نوشته‌های سپنتا ازجمله «کاشی‌کاری در گذشته و حال»، «معماری اسلامی ایران»، «هنر آجرکاری و آجرچینی» پا را اصفهان بیرون می‌گذاریم. و برای نمونه، نکته‌هایی درباره سرگذشت هنر و صنایع دستی در نقاطی چون مشهد، اردبیل، خرگرد، ری، ورامین، سلطانیه و فارس هم می‌توان یافت.

واکاوی روایت‌های سپنتا، مجموعه‌ای جالب‌توجه به‌منظور پژوهش درباب زیست هنرمندان یا استادکاران صنایع دستی و نیز تاریخ هنر و فرهنگ و ادبیات اصفهان است. خصوصاً آنکه شماری از شخصیت‌ها که سپنتا درباره هنرمندی و مهارت یا حتی منش و خلقیاتشان سخن می‌گوید، از نزدیک دیده یا با آن‌ها معاشرت‌ها داشته است. عبدالحسین برازنده، محمدجعفر درویش یا تاج اصفهانی ازجمله آن افرادند. این نکته درخصوص اماکن هم صدق می‌کنند. برای مثال، در جایی که درباره عمارت «هشت‌بهشت» و «تالار اشرف» صحبت می‌کند، به تحولات یا موضوع روز این بناها نظر دارد.

هم سینمادوستان، هم نادوستدارانش

در کنار آنچه گذشت، نباید فراموش کرد که اثر در نگاهی کلی‌تر، بازتابنده گوشه‌هایی از علائق و شخصیت نویسندگی یا پژوهندگی سپنتا است. خصوصاً در پاره‌هایی که خویشتن را بی‌تکلف‌تر در متن آشکار می‌کند و گلایه‌مند است، این موضوع را می‌توان دید.

برای نمونه، سپنتا از وجود هنرمندنماها، شعردزدها و مدعیان نویسندگی در عرصه فرهنگ و ادب ایران بارها ابراز نگرانی می‌کند. به بیانی دیگر، او نمی‌تواند در برابر چنین ضعف‌هایی بی‌اعتنا بگذرد و دَم نزند. «خرابه‌های این شهر فراموش‌شده» نکته‌هایی چنین کم ندارد و واکاوی ۲۰ نوشتار و گفتار از سپنتا به روایت این کتاب می‌تواند سوژه مقاله یا یادداشتی مستقل شود.

«خرابه‌های این شهر فراموش‌شده» انتخاب مناسبی است برای هر دوستدار تاریخ سینما که می‌خواهد بیرون از دنیای سینما تماشاگر این شخصیت باشد. همچنین، کتاب برای کسی است که دلبسته و جوینده تاریخ هنر و فرهنگ و ادبیات ایران و بیش از همه اصفهان است.

در برشی از «خرابه‌های این شهر فراموش‌شده» که سرتاسرش بر کتاب‌دوستی و کتاب‌خوانی سپنتا گواهی می‌دهد، از زبان این سینماگر چنین می‌خوانیم: «جای تأسف است هنوز بر بسیاری حتی بر نویسندگانی نیز این موضوع نامعلوم است که اولین چاپخانه ایران در جلفای اصفهان تحت‌نظر و به‌همت خلیفه خاچاطور کساراتسی تأسیس شده است. اولین کتاب به‌نام «وراک هارانس» یعنی «زندگی مقدسین» _ در تاریخ ۱۶۴۱ میلادی در این چاپخانه چاپ شد.»

گفتنی است؛ تصویری که بر طرح جلد این اثر می‌بینیم، برگرفته از عکس امان‌الله طریقی از عکاسان نامدار اصفهان است. فاطمه نوری نیز در جایگاه ویراستار و پژمان نظرزاده آبکنار به‌عنوان مدیر هنری با قصری همراه بوده‌اند، در کتاب «خرابه‌های این شهر فراموش‌شده» که به خواننده‌اش چشم می‌دوزد و می‌پرسد: «می‌خواهی با من بیایی برویم اصفهان؟!»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها