پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۵
ادبیات مقاومت ایران؛ تولد جهانی تازه از نگاه نویسنده آمریکایی

محسن مومنی شریف گفت: به اعتقاد یکی از نویسندگان و مترجمان آمریکایی که کارنامه پر و پیمانی از ترجمه و معرفی ادبیات فارسی به انگلیسی دارد، ادبیات پایداری ایران معرف انسان جدید و جهان جدید برای دنیاست.

سرویس میهن و مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مائده مرویان حسینی: ادبیات مقاومت، شاخه‌ای مهم از ادبیات معاصر فارسی است که پس از هشت سال جنگ ایران و عراق شکل گرفت و به تدریج در فضای فرهنگی کشور جایگاه ویژه‌ای یافت. این جریان ادبی با بهره‌گیری از ظرفیت‌ها و سنت‌های ادبیات فارسی توانست ارتباط خوبی با مخاطبان برقرار کرده و بازتاب‌دهنده ارزش‌ها و تجربه‌های تاریخی جامعه ایرانی باشد. پس از جنگ‌های اخیر نیز ادبیات مقاومت دوباره مورد توجه قرار گرفته و نویسندگان و پژوهشگران آن را ابزاری مؤثر در تقویت روحیه جمعی و یادآوری مفاهیم ایثار و پایمردی می‌دانند. استقبال از این آثار نشان می‌دهد که ادبیات مقاومت برای نسل‌های جدید نیز جذابیت دارد و می‌تواند پلی میان گذشته و حال باشد. با این حال، نقدهایی همچون شعارزدگی و تکرار کلیشه‌ها نیز مطرح است، اما نمونه‌های موفق بسیاری وجود دارند که با نگاه هنری و تسلط بر زبان و روایت، آثاری ماندگار و تأثیرگذار خلق کرده‌اند. به این ترتیب، ادبیات مقاومت نه تنها به عنوان ثبت و روایت تاریخ جنگ، بلکه به عنوان جریانی فرهنگی-هنری با اهمیت در جامعه ایرانی شناخته می‌شود.

درباره نقش و کارکرد ادبیات مقاومت در فضای پس از جنگ اخیر و نسبت آن با مخاطبان امروز، با محسن مومنی شریف، نویسنده و پژوهشگر ادبیات مقاومتو رئیس سابق حوزه هنری به گفت‌وگو نشستیم.

به نظر شما ادبیات مقاومت چه تأثیری در حفظ هویت ایرانی و ترویج ارزش‌های ایستادگی و پایداری دارد؟

ادبیات مقاومت ایران که با انتشار آثار دفاع مقدس هشت ساله، شهرت پیدا کرده است، یکی از اصیل‌ترین و بومی‌ترین گونه‌های ادبیات فارسی است؛ زیرا از سرچشمه‌های اصیل ادبیات فارسی نشأت گرفته و بر مدار حکمت و سنت‌های ادبی و هنری ایرانی می‌چرخد و به همین دلیل، توانایی ارتباط با انسان ایرانی و بیان ارزش‌ها و منویات او را دارد. بنابراین، در روزگار بحران هویت‌ها توانسته است مخاطبان خودش را با هویت اصیل‌شان مرتبط بسازد. به نظرم اکنون که جنگ دیگری را پشت سر گذاشت‌ایم و ملت ایران در آن پایداری شگفت و بروز و ظهور خیره کننده‌ای تمدنی داشته اند، نقش مؤلفان و مروجان آثار حوزه ادبیات مقاومت در این میدان شکوه مند غیر قابل انکار است.

نسل‌های جدید ایران چگونه و تا چه حد توانسته‌اند با ادبیات مقاومت ارتباط برقرار کنند و نقش نویسندگان و هنرمندان در انتقال این ارزش‌ها چه میزان بوده است؟

بدون شک کارزار هشت سال دفاع مقدس فرصت مهمی بود برای به نمایش درآمدن همه عناصر و ارزش‌های هویت ایرانی مسلمان که با انقلاب اسلامی ضریب گرفته بود. بعد از پایان جنگ خوشبختانه به همت عده‌ای از هنرمندان و نویسندگان متعهد و مسئول این ارزش‌ها در جامه هنر ماندگار شد و به زعم بدبین‌ها و همیشه ناامیدان، نسل‌های بعدی با این فرهنگ پیوند خوردند و از این ارزش‌ها استقبال کردند طوری که کتاب‌های معتبر مربوط به دفاع مقدس به ویژه در حوزه تاریخ شفاهی که واجد ارائه هنرمندانه هستند، از اقبال کم‌نظیری برخوردارند. به عنوان مثال حدود ده سال پیش پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت ارشاد، پژوهشی راجع به کتاب "دا" انجام داد که یکی از داده‌هایش این بود که تا آن روز بیش از دو میلیون نفر این کتاب را خوانده بودند در حالی که مجموعه شمارگان چاپی آن حدود ۵۰۰ هزار نسخه بود و این نشان می‌دهد بخش مهمی از خوانندگان این کتاب اعضای کتابخانه‌های عمومی بودند و نیز در بعضی از خانه‌ها این کتاب دست به دست گشته بود. این تنها یک نمونه از ارتباط مردم با فرهنگ دفاع مقدس است وگرنه بنده که سالیان نسبتاً طولانی در این حوزه دستی بر آتش داشته‌ام شواهد فراوانی از این پیوند و علاقه‌مندی دارم. بنابراین تأکید می‌کنم بخش مهمی ازایستادگی و پایداری مردم و روحیه حماسی و ایثارگری آنان در جنگ اخیر مرهون آن فرهنگ است.

چه راهکارهایی وجود دارد تا ادبیات مقاومت از خطر شعارزدگی دور شده و به روایت‌ها و آثار ماندگار تبدیل شود؟

شعار به معنی بیان غیر هنری یک مفهوم ارزشی، هنگامی اتفاق می‌افتد که مؤلف و پدیده آورنده، توانمندی‌های لازم حرفه‌ای را نداشته باشد. منکر نیستم این اتفاق در آثار اولیه دفاع مقدس چشمگیر بود و این دلایلی واضحی دارد که متذکر نمی‌شوم اما به مرور از آن ضعف کاسته شد و امروز آثار ارجمند و درخشان در این حوزه آن قدر هست که دیگر کارهای ضعیف از این دست به چشم نیاید. اما در نگاه ادبیات مدرن و وارداتی که با باورها و تفکر جامعه ایرانی بیگانه است و در تعریفش از انسان، دارای ملاحظاتی است که مغایر با ارزش‌های این جامعه است، ورود به هر حیطه مقدس و آرمانی شعار محسوب می‌شود و در این دیدگاه اصولاً مفاهیمی مانند امدادهای غیبی، ایثار و شهادت‌طلبی و ارجاعات به فرهنگ عاشورایی که فرهنگ غالب جبهه‌های ما بود، همگی غیر واقعی و طبعاً شعاری است! لذا این بهترین حربه برای نادیده گرفتن این نوع از ادبیات پر مخاطب و ملی است. لذا هنرمند دفاع مقدس و هر هنرمندی باید به هوش باشد به این دام نیفتد. با این حال، من به تجربه شهید آوینی اشاره می کنم. در مستندهای روایت فتح حتماً بار شعار و رجز و امثال آن بسیار بالاست، با این حال نه در آن زمان که هنگامه جنگ بود و نه الان که ده ها سال از آن گذشته است، کسی او را متهم به شعارزدگی نکرده و از دیدن و شنیدن آن دچار اکراه نمی شود، بلکه انسان ایرانی دارای ذوق و فطرت سالم با آن ارتباط پیدا می‌کند. این توفیق به هنر آوینی بر می‌گردد.

او به خاطر تسلطش به ادبیات، عرفان و حکمت اسلامی، با قلم و گفتارش جهانی را ترسیم می‌کرد که مخاطب ایرانی با آن آشنا بود و لذا در فضای آن جهان بود که این شعارها معنا پیدا می‌کردند و مورد پذیرش قرار می‌گرفتند. بنابر این قدرت نویسنده و هنرمند در جهانی است که ایجاد می‌کند اگر در خلق موفق باشد هر حرفی بزند مخاطب می‌پذیرد، این همان چیزیی است که گابریل گارسیا مارکز هم به آن، به عنوان یکی از مقومات رئالیسم جادویی تأکید دارد.

برای توسعه و گسترش ادبیات مقاومت چه اقداماتی لازم است؟ چه نقش هایی را نویسندگان، نهادهای فرهنگی و رسانه ها باید ایفا کنند؟

پاسخ درست و سنجیده به این سئوال وظیفه اندیشکده‌ها و پژوهشکده‌هاست. خوشبختانه امروز ادبیات دفاع مقدس خودش را به اثبات رسانده و بلکه وجود و تأثیر گذاریش را تحمیل کرده است. من از جان سختی ادبیات دفاع مقدس در این حدود سی سال بعد از پایان جنگ در شگفتم. در این زمان طولانی همواره مورد تهاجم بوده و در این راه کم نبوده اند کسانی که این رنج ها و نامهربانی‌ها را تاب نیاوردند و از این مسیر باز ماندند و راه دیگری را پیش گرفتند. از سوی دیگر در این سال ها، انبوهی از مفاهیم و پیام توسط فیلم‌ها و سریال‌ها، داستان‌ها و مستندها و نشریات و رسانه‌ها علیه ارزش‌هایی تولیده شده و بازتاب یافته که این نوع ادبیات و هنر متولی ترویج آن بوده‌اند، با این همه این نهال در برابر همه حوادث و طوفان‌ها مقاومت کرده و امروز به درخت تناوری تبدیل شده است که انکار نشدنی است. ناسپاسی است از نقش رهبر معظم انقلاب اسلامی در هدایت و پشتیبانی معنوی و تشویق هنرمندان این عرصه یاد نکنم. اگر دیروز که گمان می‌شد دیگر روزگار موشک گذشته است؛ اما ایشان با درایت و هوشمندی از صنعت نوپای موشک بومی حمایت کردند، همان وقت نیز برای مرزبانی از هویت ملی با همان انگیزه بلکه بیشتر از ادبیات نوپای پایداری هم پشتیبانی کردند. خداوند را برای برکت وجود شریفشان سپاسگزاریم.

ترجمه آثار ادبی مقاومت ایران به زبان‌های دیگر را تا چه حد در معرفی تاریخ و هویت ملی ایران مؤثر می‌دانید؟ به نظرتان چه چالش‌ها و فرصت‌هایی در این مسیر وجود دارد؟

ترجمه آثار ادبیات مقاومت را به زبان‌های دیگر بسیار لازم می‌دانم و شاید مهم‌ترین امید برای ورود ادبیات معاصر ایران به جهان را معرفی این گونه ادبی می‌دانم وگرنه ادبیات داستانی متأثر از ترجمه اگر چیزی برای گفتن به دیگران داشت الان جایگاهش در جهان این نبود. برعکس به اعتقاد یکی از نویسندگان و مترجمان آمریکایی که کارنامه پر و پیمانی از ترجمه و معرفی ادبیات فارسی به انگلیسی دارد، ادبیات پایداری ایران معرف انسان جدید و جهان جدید برای دنیاست. این سخن را پاول اسپراکمن حدود بیست سال پیش زمانی گفت به تازگی رمانی از یکی از نویسندگان جوان دفاع مقدس را در آمریکا منتشر کرده بود. به گفته او نسخه پیش از انتشار این رمان در میان همکارانش در دانشگاه راتگرز دست به دست می‌گشت چون برخلاف دیگر آثار ایرانی در این کتاب جهان جدید و انسان جدید می‌دیدند و برایشان شگفت بود.

ادبیات دفاع مقدس یکی از اصیل‌ترین و بومی‌ترین گونه‌های ادبی ایرانی است که با تکیه بر سنت‌های ادبی و هنری کشور، توانسته ارتباط خوبی با انسان ایرانی برقرار کرده و تصویر روشنی از او به دیگران ارائه دهد. اما بررسی فرصت‌ها و چالش‌های ترجمه این آثار، موضوعی گسترده است که در این گفت‌وگوی کوتاه نمی‌گنجد. بیش از دو دهه پیش، در حوزه هنری قدمی حرفه‌ای در این مسیر برداشتیم که تا حد زیادی مرهون تجربیات مترجم فقید کشورمان، محسن سلیمانی بود. او که سال‌ها در آمریکا زندگی کرده و با مترجمان و علاقه‌مندان به ادبیات فارسی در آنجا آشنا بود، برخی از آنها را به همکاری دعوت کرد و در نتیجه حدود ده جلد از آثار ارزشمند منتشر شد. اما با وجود این موفقیت اولیه، به دلیل فشارهای نهادهای امنیتی آمریکا، همکاری ناشران متوقف شد و برخی آثار، مانند رمان «آنک آن یتیم نظر کرده» که درباره زندگی پیامبر اکرم (ص) بود، اجازه انتشار نیافت.

علاوه بر مشکلات کشورهای غربی، در کشورهای دیگر مانند کشورهای عربی، شرق آسیا و ترکیه، توفیقات قابل توجهی در انتشار این ادبیات داشتیم. به نظر من، سه عامل اصلی در این موفقیت‌ها نقش داشتند: اول، انتخاب آثار متناسب با فرهنگ کشور مقصد و تطبیق آن با آن فرهنگ؛ دوم، همکاری با مترجمانی که علاوه بر تسلط کامل بر زبان فارسی، زبان مقصد زبان مادری‌شان بود یا سال‌ها در آن فرهنگ زیسته و به ظرایف آن آشنا بودند؛ و سوم، انتشار آثار توسط ناشران معتبر همان کشورها که بدون توجه به ملاحظات طرف ایرانی، حرفه‌ایانه عمل کردند—همان روشی که هر ناشر حرفه‌ای دنبال می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها