پنجشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۴
داود رشیدی دریچه تئاتر مدرن را به روی مخاطب ایرانی گشود

داود رشیدی با نمایشنامه «در انتظار گودو» اتفاق مهمی را در تئاتر ایران رقم زد؛ برای نخستین بار در ایران اجرای این تئاتر بحث‌برانگیز از ساموئل بکت را از اروپای آن زمان به ایران آورد و در آن سال‌ها بسیار جریان‌ساز شد.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بهاره گل‌پرور؛ پنجم شهریور سالروز درگذشت داود رشیدی، بازیگری است که با بیش از ۶ دهه فعالیت هنری، یکی از موثرترین افراد در شکل‌گیری تئاتر مدرن ایران بود. او با تسلط بر متون کلاسیک جهانی همچون نمایشنامه‌های شکسپیر، ساموئل بکت و همچنین نمایشنامه‌های نویسندگان ایرانی مانند غلامحسین ساعدی توانست تئاتر ملی ایران را با استانداردهای روز جهانی پیوند دهد. منصور خلج، پژوهشگر و نویسنده در کتاب شماره ۴ «ماندگاران صحنه» سراغ زندگینامه این هنرمند رفته است که به همین بهانه با او به گفت‌وگو نشستیم.

چطور شد در این کتاب سراغ زنده‌یاد داود رشیدی رفتید؟

زنده‌یاد داود رشیدی در سال ۱۳۵۱ که وارد دانشکده شدم استاد بازیگری ما بود. همواره دوست داشتم در این سال‌ها ادای دینی به ایشان داشته باشم. پیش از دانشکده اجراهایی نظیر «پرواربندان» را از او دیده بودم، کارهای ایشان را دوست داشتم و به بازیگری او علاقه‌مند بودم.

همچنین خانم احترام برومند، همسر او نیز مرا در نگارش کتاب تشویق کرد و این کتاب را شروع کردم. استاد رشیدی را از سال ۱۳۴۷ می‌شناختم و کم و بیش در مسیر دانشجویی و بعد از آن ایشان را دنبال می‌کردم. اگر جایی اجرا داشت حتماً می‌رفتم و با او دیدار می‌کردم. در این کتاب روی زندگی‌نامه او کار کردم. البته بیشتر اجراهای او را دیده بودم، اجراهای تاثیرگذاری بودند. او در فرانسه و سوئیس درس خوانده بود و تجربیات خوبی از تئاتر آن زمان اروپا با خود آورده بود. آن زمان به تازگی اداره تئاتر راه افتاده بود، تالار سنگلج را به اجرای نمایش‌های ایرانی اختصاص داده بودند و از لاله‌زار فاصله گرفته بودند. در اداره تئاتر کارگردانان تئاتری مثل داود رشیدی، جعفر والی، عباس جوانمرد، بهرام بیضایی و رکن‌الدین خسروی گروهی داشتند که کارهایشان را در ماه‌هایی در سال در تئاتر سنگلج روی صحنه می‌بردند؛ این نمایش‌ها را در جشن‌های فرهنگ و هنر به شهرها می‌بردند و شهرستان‌ها هم از دیدن این نمایش‌ها نیز بی‌نصیب نمی‌ماندند.

آقای رشیدی با نمایشنامه «در انتظار گودو» اتفاق مهمی را در تئاتر رقم زد؛ برای نخستین بار در ایران اجرای این تئاتر بحث‌برانگیز از ساموئل بکت را از اروپای آن زمان به ایران آورد و با بازیگری خودش، پرویز صیاد، سیروس افهمی و پرویز کاردان اجرا کرد و در آن سال‌ها بسیار جریان‌ساز شد. داود رشیدی در ادامه وارد عرصه بازیگری سینما شد. در تئاتر هم همواره کارهای بکری را روی صحنه می‌آرود. مثلاً «پیروزی در شیکاگو»، «ریچارد سوم» از ویلیام شکسپیر، «هنر» از یاسمینا رضا یا «آقای اشمیت کیه» و تئاترهای دیگری که کار کرد. در تلویزیون هم حضور درخشانی داشت؛ دوره‌ای مسئول واحد نمایش تلویزیون ملی را بر عهده گرفت که در آن تئاترهای مختلفی ضبط شد و تئاترها تجهیز شدند. این‌ها مباحثی بود که در این کتاب آورده شده است. همچنین از افرادی که با استاد رشیدی آشنایی نزدیکی داشتند مقالاتی را در این کتاب آوردم که به نظرم موارد جدیدی از زنده‌یاد رشیدی را مطرح کردند؛ علی نصیریان، احترام برومند، رضا بابک، داریوش شایگان و… از کسانی بودند که با داود رشیدی در ارتباط بودند و یادداشت‌هایی از ایشان در کتاب آمد. خوشحالم با این کتاب ادای دینی به استاد رشیدی داشتم.

شما نقطه اوج کار داود رشیدی را در کدام دوره می‌دانید؟

به نظر من ایشان در هر دوره‌ای کارهای متفاوت و خوبی ارائه داده ااست. به ویژه «در انتظار گودو» که کار بسیار متفاوتی بود که دو نقد از جلال آل‌احمد و رضا براهنی درباره این کتاب از آن زمان به دستم رسید و در کتاب آورده‌ام. این نمایش جزو اولین کارهای رشیدی بود. در دوره‌ای نمایشنامه‌های متفاوتی ارائه داد، مثلاً «پیروزی در شیکاگو» و «ریچارد سوم» بسیار موفق بود. معرفی یک نمایشنامه‌نویس مثل یاسمینا رضا برای مخاطب ایرانی بسیار جالب بود. فیلم‌های سینمایی خوبی هم کار کرد مثل «فرار از تله» ساخته جلال مقدم. سریال‌های او نیز بسیار مخاطب داشت مثل «هزار دستان» که در آنجا نقش مفتش شش انگشتی را داشت. همچنین تئاترهای تلویزیونی که در جای خود قابل بحث هستند.

به نظر شما داود رشیدی چه تاثیری بر هویت تئاتر مدرن ایران گذاشت؟

او یکی از کسانی بود که دریچه تئاتر مدرن دنیا (که در آن زمان در حال شکل‌گیری بود) را روی مخاطب ایرانی گشود. داود رشیدی از ژنو برگشته بود و به خوبی با تئاتر اروپا آشنا بود؛ سال‌ها در آنجا کار کرده بود و در نمایش‌های مختلفی به عنوان بازیگر حضور داشت و با افراد مهم تئاتر اروپا حشر و نشر داشت. او این تجربیات از تئاتر مدرن اروپا را با خود به ایران آورد.

شما حضور داود رشیدی در تلویزیون و آثار تلویزیونی مثل «هزاردستان» را چقدر موجب غنای آثار تلویزیونی می‌دانید؟

آن سال‌ها در دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ هنوز تئاتر به شکل امروزی گسترده و پرمخاطب نبود. تعداد اندکی از افراد بودند که در این زمینه کار می‌کردند. مثلاً زنده‌یاد علی حاتمی، تیم خودش را داشت؛ خودش به عنوان نویسنده، بازیگرانی مثل عزت‌الله انتظامی، علی نصیریان، داود رشیدی، پرویز فنی‌زاده کسانی بودند که در کارهای آن زمان حضور داشتند و این افراد کسانی هستند که با پشتوانه قوی تئاتری در تلویزیون حضور پیدا کردند. تیم از هر نظر که به آن نگاه کنید تیم قوی و محکمی بود توسط آنها کارهای موفق و پرمخاطب و خاطره‌انگیزی شکل گرفت. تعداد نمایشنامه‌نویسان در آن زمان مانند بهرام بیضایی، غلامحسین ساعدی و اکبر رادی بودند که در تئاتر سنگلج اجرا می‌شدند و جزو نمایشنامه‌های ملی ما محسوب می‌شوند. آن تیمی که کاملاً توانا بود و به قضایا اشراف داشت کارهای خوبی ارائه داد.

منصور خلج

داود رشیدی علاوه بر بازیگری در مدیریت اداره تئاتر و پرورش نسل جوان چقدر موثر بود؟

او در این حوزه‌ها حضور مستمر داشت. استاد بازیگری خوبی بود؛ زمانی که وارد ایران شد تدریس را شروع کرد. در دهه ۵۰ نیز در دانشکده هنرهای زیبا بازیگری تدریس می‌کرد و پس از آن به دلیل مشغله بابت حضور در فیلم‌ها و بازی در تئاترها در شهرستان‌ها نتوانست به صورت مستمر تدریس کند. در واحد نمایش تلویزیون و همچنین واحد فیلم و سریال تولیدات خوبی داشت. گروه خودش را داشت و اجراهای خوبی ارائه داد. زمانی که در دانشکده تدریس می‌کرد نمایشی از ژان آنوی را در تئاترشهر به صحنه برد. در حوزه مدیریت هم بسیار تاثیرگذار بود. دورانی هم در خانه سینما عهده‌دار مسئولیت بود که کارهای بسیار مثبتی اتفاق افتاد.

اوایل انقلاب فعالیت‌های سینمایی او کمتر شد ولی سریال «هزاردستان» را داشت. در آن سال‌ها هنوز فیلم‌های مشخصی نمی‌شد در سینما کار کرد و کسانی که مسئول امور سینمای آن دوران بودند نمی‌دانستند سینمای اسلامی بر چه ریلی حرکت کند. برای همین او هم کم کار شده بود.

میراث داود رشیدی برای تئاتر و سینمای ایران و برای نسل امروز را در چه می‌دانید؟

زمانی که افراد تحصیل‌کرده‌ای مانند داود رشیدی وارد سینمای ایران می‌شوند در کنار بهروز وثوقی و سایر بایگران، تشخصی به سینما می‌دهند و حضور این افراد سطح آثار سینما را ارتقا می‌دهد و سینمای حرفه‌ای‌تری را عرضه می‌کند. او با تئاتر روز اروپا آشنا بود، زبان می‌دانست و نمایشنامه ترجمه می‌کرد، جریانات روز دنیا را وارد عرصه تئاتر آن زمان کرد. آن زمان اداره تئاتر بود که تئاترهای کلاسیک ارائه می‌داد و بخش تئاتر اداره فرهنگ و هنر، نمایشنامه‌هایی را کار می‌کرد که تئاتر ملی و ایرانی بودند؛ مثل متن‌های بهرام بیضایی، اکبر رادی، غلامحسین ساعدی، علی نصیریان. با آمدن داود رشیدی کم‌کم پای کارهای مدرن اروپایی هم به مملکت ما باز شد. کارگردان‌ها آن متن‌ها را برای تماشاگران ایرانی اجرا می‌کردند و مخاطبان ایرانی با تئاتر و اندیشه‌های نوی آن زمان آشنا می‌شدند. داود رشیدی از یک سو، استاد سمندریان نیز از آلمان برگشته بود و تجربیات خود را ارائه می‌دادند. به علاوه نسل جوان ما آن زمان کم‌کم به تئاتر علاقه‌مند می‌شد، دانشکده تئاتر راه افتاده بود و از دانشکده هنرهای دراماتیک و هنرهای زیبا فارغ‌التحصلان زیادی بیرون می‌آمد. این جریان روز به روز در گسترش تئاتر و جذب مخاطب تاثیر به‌سزایی داشت.

اگر بخواهیم به نقاط ضعف یا کمتر موفق داود رشیدی بپردازیم چه مواردی به ذهنتان می‌رسد؟

به نظرم زندگی حرفه‌ای داود رشیدی جنبه‌های مثبت بیشتری دارد. او انسانی است که با کوله‌باری از تجربه به کشورش بازمی‌گردد و در حوزه تئاتر همواره فعال بود. در سال‌های اولیه انقلاب که تئاتر به نوعی مسکوت بود و امکان فعالیت نبود ولی او تا سال‌هایی که آلزایمر برایش مشکلی ایجاد نکرده بود گروه خود را داشت و فعالیت خود را ادامه می‌داد.

او اوایل انقلاب نمایشنامه‌ای با نام «پوست یک میوه روی یک درخت خشکیده» نوشته ویکتور هائیم را کار کرد که به دلیل فضای اجتماعی آن زمان خوب دیده نشد، چون اویل انقلاب بود و این نمایش در سالن شماره دو تئاترشهر روی صحنه رفت. ولی بقیه کارهای او مثل «پیروزی در شیکاگو» معمولاً با سالن‌های پر از جمعیت روی صحنه می‌رفت. به هر حال او یک کارگردان شناخته شده بود و مخاطب خود را داشت.

بازخوردهای خانواده داود رشیدی و سایر هنرمندان نسبت به این کتاب چه بود؟

خانم احترام برومند در نگارش این کتاب همکاری کردند و مشوق من بودند؛ گاهی مجبور بودم به خانه ایشان مراجعه کنم و از اسناد و عکس‌های مرحوم رشیدی استفاده کنم که ایشان با من همکاری کرد و امکانات را در اختیار من گذاشت و از طرف خانواده‌شان استقبال شد. به نظر من تلاش‌های خود خانم برومند در به ثمر رسیدن این کتاب قابل تأمل است.

پنج بازیگر پیشکسوت (علی نصیریان، زنده یاد جمشید مشایخی، داود رشیدی، عزت‌الله انتظامی و محمدعلی کشاورز) که جزو فعال‌ترین‌های این حوزه بودند، چقدر در رونق و پیشرفت تئاتر مدرن و سینمای کشورمان نقش داشتند؟

در دهه ۴۰ شهر تهران جمعیت محدودی داشت و آنقدرها تئاتر گسترده نبود؛ اداره تئاتر به تازگی شکل گرفته بود و چند گروه کار می‌کردند و نمایشنامه‌هایی روی صحنه می‌بردند. تئاتر سنگلج در جذب و ساختن مخاطب تئاتر بسیار موثر بود، به طوری که از ثمره آن امروز می‌بینیم در تهران چندصد تئاتر کار می‌شود و مخاطبان روزانه از آنها استقبال می‌کنند. آن زمان تعداد افرادی که تئاتر حرفه‌ای کار می‌کردند انگشت‌شمار بود و تئاتر چندان برای مردم شناخته شده نبود. بعدها کم‌کم تئاترشهر افتتاح شد که به مرور سبک و سیاق خودش را پیدا کرد؛ پس از آن تالار مولوی افتتاح شد که محل فوق‌برنامه دانشگاه بود و اساتید دانشگاهی مانند حمید سمندریان، محمد کوثر، علی رفیعی و دیگران با گروه‌های دانشجویی در آن تالارها نمایش اجرا می‌کردند. تئاتر ایرانی و کلاسیک جایگاه خودش را داشت و عده‌ای تئاتر مدرن کار می‌کردند. تئاتر دانشجویی نیز با حضور استادان جست‌وجوگر و نوآور کار خود را انجام می‌داد.

هنوز هم با گذشت سال‌ها نقش‌های ماندگار این افراد در ذهن‌ها یادآور خاطرات آن زمان است. مثلاً علی نصیریان نقش‌های ماندگار «آقای هالو»، «پستچی» و نمایش «بلبل سرگشته» یا آقابزرگ سریال «شهرزاد» را در کارنامه خود دارد. جمشید مشایخی نقش‌های ماندگارش در «کمال‌الملک»، «هزاردستان» و «سوته‌دلان» علی حاتمی را دارد که در هر کدام بسیار خوش درخشید. داود رشیدی در عرصه تئاتر، جعفر والی در کارگردانی نمایشنامه‌های ساعدی مثل «آی بی‌کلاه، آی باکلاه» هر کدام چهره‌های ماندگاری هستند که برای نسل‌های بعد تبدیل به الگو شدند.

به نظر من جا دارد اتفاقاتی نظیر نگارش کتاب درباره استادان عرصه هنر بیشتر شود. متأسفانه از بسیاری از استادانی که در این حوزه طی سال‌ها تجربیاتی داشتند، اطلاعاتی در دسترس نداریم. مثلاً همواره دلم می‌سوزد که چرا درباره پرویز فنی‌زاده کتابی نگارش نشده است. این کتاب‌ها به ارتقای فرهنگ و اطلاعات نسل جوانی که به گذشته هنر ایران علاقه‌مند هستند کمک می‌کند. شاید نسل جدید اجرای تئاتری از استاد داود رشیدی به جز سریال‌هایی که در تلویزیون نشان داده است، ندیده باشد؛ ولی باید بداند که او از کجا شروع کرد، چه تجربیاتی داشت، دستاوردش چه بود و در دوره‌ای که کار می‌کرد چه محدودیت‌ها و امکاناتی وجود داشت؛ در این صورت، گذشته چراغ راه نسل آینده می‌شود.

کتاب داود رشیدی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها