به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «هملت به روایت تارکوفسکی؛ بداهه گویی در مورد هملت و سینمای تارکوفسکی»، نه صرفاً تحلیل یک اقتباس سینمایی، بلکه واکاوی پیوندی عمیق میان جهانبینی آندری تارکوفسکی و روح تردیدآلودِ شاهزاده دانمارکی است.
مخاطب در این کتاب با روایتی متفاوت از هملت مواجه میشود؛ روایتی که نه بر صحنه تئاتر و نه روی پرده سینما، بلکه در ذهن و ضمیر هنرمندی شرقی شکل گرفته که فلسفه، ایمان و هستی را در میزانسنِ سکوت و آینه و نور جستوجو میکند.
پیدایش این کتاب از دل یک پایاننامه دانشگاهی آغاز شده، اما بهتدریج شکل اثری مستقل، پژوهشمحور و تأملبرانگیز به خود گرفته است.
نویسنده، در مقدمه چاپ دوم که حالوهوایی شخصیتر دارد، به انگیزههای اولیه نگارش اشاره میکند: دلتنگی برای دوستانی که در پی مهاجرتی ناخواسته از او جدا شدند و شوقی که در مواجهه با گزارهای از چنین گفت زرتشت درباره «دوست» در وجودش شعلهور شد.
در واقع این کتاب نه تنها یک متن تحلیلی، بلکه اثری برآمده از زیستجهان نویسنده و مواجهه عاطفی او با سینمای تارکوفسکی است؛ سینمایی که خود، ترکیبی است از فلسفه، ایمان، تردید، و میل به معنا در دل جهانی بیقرار.
نویسنده در این کتاب تلاش کرده تا نه فقط شباهتهای شخصیتی میان تارکوفسکی و هملت را برجسته کند، بلکه نشان دهد چگونه سینمای تارکوفسکی از نظر روانشناختی و فلسفی با زیست جهان انسان ایرانی همپوشانی دارد.
او از این منظر، هملت را نه تنها یک شخصیت، بلکه یک آینه میبیند؛ آینهای که مخاطب در آن تمایلات، هراسها، و گریز از کنش خویش را بازمییابد. پرسشهای بنیادینی که هملت در طول نمایشنامه مطرح میکند، بهویژه پرسش مشهور «بودن یا نبودن؟» در این کتاب به عنوان نشانهای از بحران تصمیمگیری، ترس از اقدام، و درگیری با وجدان اخلاقی انسان مدرن تحلیل میشود؛ و تارکوفسکی، با جهانبینی خاص خود، این کشمکش را به زبان سینما ترجمه کرده است.
از منظر نویسنده، آنچه هملت را به تارکوفسکی نزدیک میکند، نه فقط مضمون یا روایت، بلکه ساختار و ریتم است. سینمای تارکوفسکی از جنس تعلیق و درنگ است؛ از جنس تماشای باران، شنیدن صدای باد و عبور آهسته از مرز میان خیال و واقعیت.
در این سینما، هملت دیگر فقط شخصیتی نمایشی نیست، بلکه بدل به روح سرگردانی میشود که میان یقین و تردید، ایمان و شک، عمل و انتظار معلق مانده است. کتاب همچنین با نگاهی انتقادی به شرایط روانی و فرهنگی جامعه ایرانی نیز میپردازد و از منظر روانکاوانه این پرسش را مطرح میکند که چرا ما نیز همچون هملت، از کنش میهراسیم؟ چرا ذهنگرایی و تعلیق عملی، جزئی از روان جمعی ما شده است؟
نویسنده، این هراس را نه ضعف، بلکه نتیجه نوعی وسواس شاعرانه و تبختر عارفانه میداند که در فرهنگ ما ریشه دارد. این تحلیل، کتاب را فراتر از یک متن سینمایی میبرد و به سطحی فلسفیتر و روانشناختیتر ارتقا میدهد. یکی دیگر از ویژگیهای مهم کتاب، آن است که نویسنده صرفاً به تحلیل محتوا اکتفا نمیکند، بلکه ساختار روایت در سینمای تارکوفسکی، زبان بصری او، و استفاده از استعارههای تصویری را نیز بررسی میکند.
در این مسیر، مفاهیمی چون سکوت، فضا، زمان، و حضور غایب (absence-presence) در فیلمهای تارکوفسکی از جمله «ایوان کودکی»، «استاکر»، و «نوستالژیا» در نسبت با شخصیت هملت بازخوانی میشوند.
همچنین، نویسنده این فرصت را مغتنم شمرده تا دربارهی تأثیرات متقابل ادبیات و سینما، و بهویژه اقتباسهای خلاقانه، بحث کند. او با اشاره به تفاوت اقتباس صرف و اقتباس خلاقانه، تارکوفسکی را در زمره هنرمندانی میداند که از دل یک متن کلاسیک، اثری مستقل با منطق بیانی خاص خود میسازد. چنین رویکردی میتواند برای دانشجویان سینما، ادبیات، فلسفه و همچنین هنرمندان الهامبخش باشد.
در نهایت، «هملت به روایت تارکوفسکی» کتابی است برای آنان که هم با تارکوفسکی آشنا هستند و هم دغدغه فهم هستی، معنا، و تصمیم را دارند. برای آنان که هملت را نه یک نمایشنامه، بلکه شخصیتی زنده و همیشه درگیر میدانند و برای آنان که در دل سکوت و تردید به دنبال نشانهای از حقیقت میگردند. این کتاب را میتوان همزمان یک متن بینارشتهای، یک مواجهه شخصی، و یک سفر درونی دانست؛ سفری از زبان به تصویر، از روایت به بازنمایی، و از هملتِ شکسپیر به تارکوفسکی و دوباره به خودمان.
کتاب «هملت به روایت تارکوفسکی؛ بداهه گویی در مورد هملت و سینمای تارکوفسکی» نوشته محمود صباحی در نوبت دوم ۱۴۰۴ با ۱۱۲ صفحه به قیمت ۲۰۰ هزار تومان به همت انتشارات افراز منتشر شده است.
نظر شما