سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – نیلوفر شهسواریان: در چند کتابی که برای کودک و نوجوان منتشر کرده خودش هم نویسندگی را بر عهده داشته و هم تصویرگری؛ از جمله کتابهای «دوست باغچه من» و «یک چیز سیاه». همچنین تصویرگری کتابهای سایر نویسندگان همچون «تک خال» از پیام ابراهیمی، «تُرنجون» نوشته زهره پریرخ و «ماشین لباسشویی شکمو» نوشته هاجر بهاری سعدی را بر عهده داشته است. در کتاب جدید او، «اگر سیبها قهر کنند» از نشر طوطی، نام رضا دالوند را به عنوان نویسنده و تصویرگر میبینیم. دالوند تلاش کرده امضای خاص خودش را داشته باشد و با خلاقیت، بتواند پا به پای نویسندگان ایرانی و خارجی حرکت کند. او برنده جوایز معتبری در حوزه کودک و نوجوان شده که از آن جملهاند جایزه دوسالانه تصویرسازی قلم طلایی بلگراد ۲۰۱۳ و جایزه تشویقی دوسالانه تصویرسازی کنکور نامی ۲۰۱۳ کره جنوبی. با این فعال حوزه کودک و نوجوان به مناسبت انتشار کتاب جدیدش به گفتوگو نشستیم.
چه شد که به فکر نوشتن این اثر افتادید؟
یک چک لیست از ایدههایی که به ذهنم میرسد دارم. خیلی وقتها وقتی در مورد چیزی فکر میکنم مثل یک رویداد، وقتی صحنهای در بیرون از خانه میبینم یا یک جمله میشنوم آن را در چک لیست یادداشت میکنم. اینها جرقهی اولیهای میشود که برای نوشتن کتاب استفاده میکنم. یک چک لیست مثل این داشتم که یکسری ایده بود و چند تا از آنها مربوط به مسائل تربیتی کودکان میشد. ایده «اگر سیبها قهر کنند» تربیتی بود و دیدم به آن فضا میخورد. به همین خاطر داستان را به آن فضا بردم. در واقع جرقه اولیه را داشتم، رویش تمرکز کردم و داستانش را نوشتم و سر و سامان دادم و در ادامه کاری که قبلاً هم در کتاب «خوراک زرافه با سالاد لاکپشت» انجام داده بودم، با همان شخصیت دختربچه، طراحیاش کردم. قبلاً میدانستم چه کتابی را میخواهم چاپ کنم اما در مورد زمانش اطلاعی نداشتم و منتظر یک فرصت بودم که خوشبختانه پیش آمد.
شخصیت اصلی این کتاب در اثر دیگری از شما هم پیش از این حضور داشته. آیا او را در واقعیت دیده بودید یا صفر تا صد آن را خودتان خلق کردید؟
دختر کوچولو، شخصیت مورد علاقهام در بین داستانهایم است. رد پا یا حتی حضور مستقیم او را نه به عنوان شخصیت اصلی بلکه به عنوان یکی از شخصیتهای حاشیهای میتوانید در کتابهایم که با سایر ناشران جز طوطی کار کردهام ببینید. فکر میکنم به عنوان یک امضا در بسیاری از داستانهایم او را داشته باشم؛ حالا ممکن است یک کار با تصویرگری رنگی باشد یا مانند همین اثر به شکل خطی باشد. او شخصیت اصلی داستان «خوراک زرافه با سالاد لاکپشت» است که توسط نشر طوطی چند سال پیش به چاپ رسید. کتاب «اگر سیبها قهر کنند» جلد دوم این مجموعه محسوب میشود که به مسائل تربیتی، رشدی و آموزشی کودک و والد میپردازد. شخصیت در داستان قبلی را خودم ساختم. بخشی از شکلگیری ایده از اینجا شروع شد که در بچگی بدغذا بودم. اما این داستان را بر اساس تخیلم ساختم و بازخوردی که از اطرافیانم گرفتم، چون ۷ تا خواهرزاده و برادرزاده دارم و رفتارهایشان را میبینم که چطوری با غذا خوردن و نخوردن بازی میکنند، چگونه با مسائل برخورد میکنند و احساساتشان را برای چیزهایی که ما به آنها فکر نمیکنیم خرج میکنند. اینها همگی تاثیر داشته اما اینکه مستقیم بخواهم داستان را از روی شخصیت یک فرد واقعی بسازم، اینطور نبوده.
در کتاب «اگر سیبها قهر کنند» به مفاهیمی مانند تشویق کودکان به خوردن غذا و سبزیجات و قهر کردن پرداختهاید. به نظرتان این کتاب چقدر برای کودکان جنبه آموزشی دارد؟ آیا هدفتان آموزش هم بوده؟
واقعاً هدف اصلی برای خلق یک کتاب، فکر میکنم لذت بردن کودک است. فکر میکنم کتاب یک نماد لذت سالم و رشد فکری و تفریح سالم است. ما همه تلاشمان را برای حفظ کیفیت بالای چاپ و قطع استاندارد و پرینت و تصویرسازی و متن باکیفیت بهکار میبریم. حتی بررسی میکنیم که والد و مربی بتوانند کتاب را خوب تعریف کنند تا یک کودک لذت ناب از مطالعه داشته باشد. در کنار این هدف چیزی که میبینم آموزش در حین لذت ناب است. وقتی کودک این کتاب را میبیند و میخواند دلم میخواهد یک اثر ناخودآگاه بر او و حتی والدین بگذارد. پروژه پایاننامهام فلسفه برای کودک بود و متوجه شدم بسیاری از والدین نحوه تعامل با فرزند را بلد نیستند و تلاش میکنم به آنها هم یاد بدهم اگر کودکشان رفتاری را بروز داد، میتوان با چه بازخوردی به او پاسخ داد تا پا به پای او به موضوع نگاه کنند. در این کتاب بچه ناراحت است که به سیبها اهانت شده و میبیند مادر چقدر حسابشده و با فکر، نه ایده کودک را سرکوب میکند و نه آن را احمقانه جلوه میدهد، بلکه با روشی هوشمندانه به تفکر کودک احترام میگذارد و به او مفهومی را یاد میدهد.
شما هم تصویرگر اثر هستید هم نویسنده. ترکیب این دو در کنار یکدیگر به نظرتان چقدر در هماهنگی اثر نقش داشته است؟
فکر میکنم خوشبختترین تصویرگران آنهایی هستند که نویسندهتصویرگرند، چون خودشان میدانند از ابتدا چه میخواهند. من وقتی کتابی را خلق میکنم و حتی در ذهنم ابتدا ایدهپردازی میکنم، میتوانم هر جملهای را که مینویسم تصویرپردازی کنم و همزمان شمایل کلی تصاویر به ذهنم بیاید. این اتفاق به شدت کمک میکند که آزادی عمل بیشتر و چارچوبهای کمتری داشته باشم و قطعاً حس بهتر و تجربهی خاص و لذتبخشی است و کمک میکند مفهوم بهتر به مخاطب منتقل شود چون دقیقاً میدانم چه تصویری باید برای متن بنویسم، برای اینکه خالق جفتشان هستم. به نظرم بهترین نوع کتابها آثاری هستند که نویسنده و تصویرگرشان یک نفر باشد. البته کتابهای فوقالعادهای هم هستند که تصویرگر و نویسندهشان جدا هستند و من هم با نویسندگان دیگر به عنوان تصویرگر کار کردهام.
مراحل کار به چه صورت بود؟ اول تصویرگری کردید یا اول نوشتید؟
خیلی وقتها شده تصویرسازی کردهام و برای تصویرسازی متن نوشتهام. اما برای این کتاب ابتدا ایده کلی را نوشتم که نهایی نبود و برای همان ایده کلی تصویرسازی کردم و بعد متنها را مرتب و ویراش کردم و در صفحات نشاندم. چون از ابتدا میدانستم که شخصیت به چه شکلی است، مشکلی با این قضیه نداشتم که متن اولیه نهایی نیست. حتی از قبل به اندازه اثر و زاویهای که باید طراحی کنم فکر کرده بودم و از این بابت این کتاب برای من ساده و شیرین پیش رفت.

لطفاً در مورد تکنیک تصویرگری اثر هم توضیح دهید.
تصاویر این داستان صرفاً با یک مداد سیاه طراحی شده. وقتی کار تمام میشود آن را اسکن میکنم و بهصورت دیجیتالی روی آن کار میکنم. مقدار رنگی که روی کار میآید هم دیجیتالی است. این کتاب از آن دست کتابهایی است که روی سادگیاش تمرکز کردم و از کتابهای دیگرم که تصویرگریشان پیچیدهتر و با رنگهای زیاد است سادهتر خلق شده است. اتفاقاً فکر میکنم برای گروه سنی خردسال و کودک، این سادگی در تصویرگری بهشدت جذاب است چون به نوع نگارش و طراحی آنها نزدیکتر است و بچهها با آن احساس راحتی بیشتری میکنند و متن داستان هم به همین شکل ساده است.
چند بار این کتاب را بازنویسی کردید؟ آیا بعد از خلق هر اثر، آن را برای کسی یا کسانی میفرستید که پیش از چاپ بخوانند؟
تعداد بازنویسیهای این کتاب را به خاطر ندارم اما چندین بار بازنویسی میکنم. وقتی کتابی را نوشتم آن را برای دوستان نزدیک تصویرگرم در حوزه کودک و نوجوان و برای ناشر میفرستم. نظر کارشناسانه برایم مهم است چون میدانم آنهایی که کتاب را برایشان میفرستم بازار نشر را هم میشناسند و میدانند چه پتانسیلهایی وجود دارد.
شما مدتی است مهاجرت کردهاید. آیا مهاجرت بر کارتان تاثیر گذاشته است؟
مهاجرت بسیار در این کار موثر است و به نظرم تاثیر مثبتی میگذارد. قبل از مهاجرت هم کارهای بینالمللی انجام میدادم و از سالها پیش با ناشران خارج از کشور همکاری میکردم. اثر کار کردن با ناشران خارجی را از همان موقع دیده بودم. موقع مهاجرت این اثر بیشتر میشود چون تغییرات فرهنگی، اندیشه و عقیدتی در زندگی روزمره هم وارد میشود و قابل مشاهده است. با مهاجرت متوجه میشوی که تفکر شرقی که ما در ایران داریم و پر از فضاهای عرفانی و داستانهایی که باید خیلی به آنها فکر کنی تا معنایشان را متوجه شوی، آنقدر در جهان غرب مورد پسند خانوادهها نیست و تمایل دارند با فرزندانشان روراست صحبت کنند و این نکته را در آثار اخیرم میبینم که با مخاطبم مستقیم صحبت میکنم و اینطوری نیست که بخواهم با او بازی فکری کنم، هرچند در برخی از داستانهایم این کار را انجام میدهم. فکر میکنم بستگی دارد که در چه فضایی فعالیت کنم و مخاطبم چه گروه سنی باشد. مهاجرت ایدهی بینالمللی بودن را میدهد. چون بازار محلی نیست و بینالمللی است، ناگریز میشوی جهانشمول فکر کنی و به این فکر کنی اگر کتاب در کره جنوبی منتشر شود آیا کودک کرهای با آن ارتباط برقرار میکند؟ مهاجرت باعث میشود کتاب رشد بینالمللی و تفکر عمیق به این شکل داشته باشد. وقتی در ایران کار میکنیم تمرکز روی بازار ایران است. البته ناشرانی مثل طوطی تمرکز ایرانی و بینالمللی دارند و باعث میشوند با آنها راحت کار کنم چون میتوانم چیزی را که میخواهم راحت و بدون محدودیت در این نشر داشته باشم.
نظر شما