سرویس بینالملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: یائل فان در وودن (Yael van der Wouden)، نویسنده هلندی ۳۷ ساله، سالهایی پرحادثه را پشت سر گذاشته است. نخستین رمان او، «حفاظت» که در سال ۱۹۶۱ و در کشور هلند روایت میشود و یک داستان عاشقانه و خانوادگی است که به بررسی عمیق وضعیت یهودیان هلندی در دوران پس از جنگ جهانی دوم میپردازد. داستانی که نه تنها با استقبال ناشران و راهیابی به فهرست نامزدهای جایزه بوکر ۲۰۲۴ مواجه شد، بلکه موفق به کسب جایزه زنان در بخش داستان نیز شد.
فان در وودن که خود را همواره «غریبه» دانسته، میگوید: «این کتاب را از دلِ ناامیدی نوشتم و در جستوجوی کورسویی از امید بودم.» او با لحنی گرم و صمیمی از شگفتی و شعف حضورش در لندن شهری که خورشید کمتر در آن رخ مینماید سخن میگوید. در عین حال، خالکوبی خرگوشی روی شانهاش را، که نمادی مهم در رمان است، نشانهای میداند از پیوند شخصی با داستان؛ خالکوبی که پس از پایان نگارش رمان بر تن خود نقش کرده است.
رمان «حفاظت» در هلندِ سال ۱۹۶۱ میگذرد و داستانی روانشناختی و عاشقانه و کاملاً متفاوت، ایزابل و اوا را روایت میکند؛ قصهای درباره محرومیت، کشف خود، رازها و شرمهای ملی و فردی. نویسنده درباره فضای رمان میگوید: «این اثر دربارهی زنی است که به خانهای وسواس دارد، تا آنکه ورود غریبهای نظم زندگی او را دگرگون میکند.» ایزابل غیریهودی و اوا یهودی است؛ جزئیات بیشتر میتواند رازهای درونی رمان را آشکار سازد؛ چرا که روایت، تکهتکه پیش میرود و همچون خردهظروف شکستهای که ایزابل ارزش مینهد، در نهایت تصویری زیبا و تراژیک خلق میکند.
ون در وودن متولد ۱۹۸۷ در اسرائیل است؛ مادرش یهودی با اصالت رومانیایی و بلغاری و پدرش هلندی است. او خود را «فرزندِ مهاجرِ اسراییلی-هلندی» میخواند و تأکید میکند به دلیل مخالفت جدی با جنگ غزه، حاضر نیست دوران کودکیاش را با نگاهی رمانتیک روایت کند: «خواستار آتشبس فوری و ارسال کمکهای انسانی هستم.»
هر دو والد ون در وودن انیماتور بودند و او، به همراه دو خواهر کوچکترش، همواره به دنیای هنر تشویق میشد؛ اما در کودکی علاقهای به مطالعه نداشت. تا زمانی که خانواده در دهسالگی او به هلند مهاجرت کرد، دنیای کتابها را کشف نکرده بود و «باغ سری» نوشته فرانسیس هاجسون برنت، نخستین کتاب محبوبش شد.
امروز دیگر به ادبیات تسامح باور ندارد: «فکر میکنم واژه تسامح (tolerance) اصلاً واژه مناسبی نیست؛ چون تسامح یعنی تنها تحمل کردن دیگری. من دوست دارم مطلوب باشم، دوست داشته شوم. نمیخواستم درباره تسامح داستان بنویسم؛ میخواستم روایتی بیافرینم از عشق در پیِ ویرانی جنگ.»
ون در وودن آگاهانه روایت رمان را از زاویه دید ایزابل و نه اوا انتخاب کرده است، تا صرفاً روایت قربانی گفته نشود.او میخواست با شخصیت ایزابل نشان دهد همدستی، محصول اعمال کوچک و به ظاهر بیاهمیتیست که در عمل به طرد و نادیدهانگاری میانجامد؛ گناهی که همه مرتکب میشویم: «این بخشی از تجربه انسانیست؛ پرسش آن است که وقتی درمییابیم چشم بر واقعیتی هولناک بستهایم، چگونه با آن روبهرو میشویم و چگونه به زندگی ادامه میدهیم؟»
قدرت عاطفی رمان در این نکته نهفته است که ایزابل، حتی برای خودش، شخصیتی ناشناس و متحول جلوه میکند. در جایی به برادرش میگوید: «کسی مثل من کجاست؟ اصلاً چیزی به نام مثل من وجود ندارد.»
این دغدغه، ریشه در تجربه شخصی نویسنده دارد: «ما با همان بدنی که زاده میشویم، این دنیا را ترک نمیکنیم؛ انسان همواره در حال دگرگونیست… تغییر، بخشی جداییناپذیر از زندگی است.» او همچنین درباره ورود قوانین به عرصه تجربیات انسانی نگاهی انتقادی دارد؛ مخصوصاً وقتی این موضوع با فشارهای اجتماعی و قانونی همراه شود.
بخش زیادی از نگارش رمان «حفاظت» در دوران قرنطینه و در آپارتمانی زیر شیروانی با چشمانداز کانال در شهر اوترخت انجام گرفت؛ آنگونه که خودش میگوید: «قفس طلایی زیبا». امروزه حدود نیم ساعت دورتر، در روتردام زندگی میکند و از داشتن باغچهای شخصی بسیار خوشحال است. به تازگی پیشنویس نخست رمان دوم خود را به اتمام رسانده؛ داستانی که در روستایی ماهیگیری در هلند و در سال ۱۹۲۹ روایت میشود.
بزرگترین امید ون در وودن برای رمانش، با گستردهشدن طیف مخاطبان، این است که به گفتهی خودش اگر گزاف نباشد الهامبخش امید باشد.
منبع: گاردین، ۱۳ جون ۲۰۲۵
نظر شما