یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
دغدغه‌ام دیدن و پذیرفتن تفاوت‌هاست

معصومه یزدانی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان، در گفت‌وگو با ایبنا گفت: یکی از دغدغه‌های من به‌طور کلی در نوشتن داستان‌ها و کتاب‌هایم، دیدن و پذیرفتن تفاوت‌هاست. پذیرش تفاوت‌ها از نظر من یعنی نه ترحم می‌کنیم، نه نه از فردی که به هر دلیل با ما تفاوت دارد دوری می‌کنیم و او را نادیده می‌گیریم.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – نیلوفر شهسواریان: با آثار گوناگون خود نشان داده دغدغه‌اش کودکان و نوجوانان هستند؛ چه در مجموعه کتاب‌های «گاندو» که به حیوانات بومی ایران و نکات مهم آن پرداخته و چه در مجموعه «کتاب اولی، کلاس اولی» که به کلمه‌های مشکل و روان‌خوانی برای کودکان پرداخته است. معصومه یزدانی به تازگی کتاب «هفت تا کاسه، هفت تا خونه» را برای کودکان نوشته است؛ کتابی که قرار است کودکان را به کمک عنصر غذا با فرهنگ و بناهای گردشگری پایتخت آشنا کند. چه مناسبتی بهتر از انتشار یک کتاب جدید تا با این نویسنده فعال به گفت‌وگو بنشینیم.

ایده‌ی داستان «هفت تا کاسه، هفت تا خونه» از کجا به ذهنتان رسید؟

این کتاب یک جلد از مجموعه‌ی ده‌جلدی است که به درخواست معاونت ارتباطات بین‌الملل شهرداری و کتاب‌های زرافه (واحد کودک انتشارات سیمای شرق) طراحی و نوشته شده. پیشنهاد هم به این صورت بود که مجموعه‌کتابی درباره‌ی تهران می‌خواستند. من هم طرح مجموعه‌ی ده‌جلدی «آشپزی تهران» را ارائه دادم. طبق این طرح، از عنصر غذا برای نشان‌دادن فرهنگ، آداب و رسوم و مکان‌های دیدنی تهران استفاده می‌شد. در نهایت، به‌عنوان دبیر مجموعه، تیم نگارش و تصویرگری را تشکیل دادم و بر اساس پژوهشی که انجام شد، هر نویسنده یک غذا، یک مکان و یک جنبه از فرهنگ عمومی تهران را انتخاب کرد. من هم «آش شله‌قلمکار»، «برج آزادی» و رسم «آش پشت پا» و فرهنگ «همسایگی» را انتخاب کردم.

یکی از شخصیت‌های این داستان، کودک با نیازهای ویژه است. آیا انتخاب این شخصیت برای آشنا شدن کودکان با این قشر از جامعه بوده، یا او را بر اساس شخصیتی واقعی انتخاب کرده‌اید؟

شخصیت رویا واقعی نیست، اما یکی از دغدغه‌های من به‌طور کلی در نوشتن داستان‌ها و کتاب‌هایم، دیدن و پذیرفتن تفاوت‌هاست. پذیرش تفاوت‌ها از نظر من یعنی نه ترحم می‌کنیم، نه از فردی که به هر دلیل با ما تفاوت دارد دوری می‌کنیم و او را نادیده می‌گیریم. این دغدغه در طراحی شخصیت‌های کتاب‌های «سین‌سینا کارآگاه می‌شود»، «پیشی کوچولو چند انگشت داری»، «فینچول، مورچه‌ای که می‌خواست داماد ملکه بشود» هم وارد شده است. چون فکر می‌کنم وقتی بچه‌ها افرادی را که به هر دلیلی تفاوت‌های ظاهری یا حتی فرهنگی با آن‌ها دارند، ببینند و به‌عنوان افرادی عادی که نیازها و ضرورت‌های متفاوتی دارند بپذیرند، شرایط زندگی همدلانه و انسانی با دیگران در جامعه فراهم می‌شود.

از طرف دیگر، ممکن است برای هر کدام از ما شرایطی پیش بیاید که به‌طور موقت یا دائمی تغییراتی در جسم و توانایی‌های جسمی‌مان ایجاد شود. من عمداً سعی می‌کنم در کتاب‌هایم شخصیت‌هایی طراحی کنم که با وجود محدودیت‌هایی که دارند، پرشور و پرتوان زندگی می‌کنند و در جامعه حضور مثبت و تاثیرگذار دارند.

بیشتر قصد داشتید در این داستان مخاطب سرگرم شود و یا لزوماً پیام خاصی را دریافت کند؟

همان‌طور که گفتم، نگارش این کتاب و کتاب‌های دیگر مجموعه هدفمند بوده؛ هم هدفی که در طرح کلی بوده و هم هدفی که من به‌عنوان نویسنده در طراحی داستان و شخصیت‌پردازی داشتم. اما در تولید محتوای کودک نمی‌شود عنصر لذت‌بخشی را حذف کرد. وقتی هم که محتوایی لذت‌بخش باشد، طبعاً سرگرم‌کننده هم هست. امیدوارم این اتفاق در این کتاب هم افتاده باشد.

دغدغه‌ام دیدن و پذیرفتن تفاوت‌هاست

شما به پختن آش که یک غذای سنتی ایرانی است پرداخته‌اید. به نظر شما در داستان‌های کودک ایرانی چقدر به فرهنگ ایرانی توجه می‌شود؟

به نظر من باید اول بپرسیم چقدر از کتاب‌های منتشرشده برای کودکان، ایرانی است؟ یعنی مؤلف ایرانی دارد و زبان مبدأ فارسی بوده است. پیشخوان کتاب‌فروشی‌ها و فهرست ناشران جواب روشنی به این سوال دارد!

حالا چقدر از این کتاب‌ها به فرهنگ ایرانی می‌پردازند؟ به نظر من اکثر کتاب‌هایی که توسط نویسندگان ایرانی و به زبان فارسی نوشته شده‌اند، ناگزیر و ناخودآگاه به فرهنگ ایرانی توجه دارند. در حداقل‌ترین حالت ممکن، بافت زبانی ایرانی دارند اما به دلیل قرار گرفتن بین انبر اقتصاد و ترجمه‌ی بی‌رویه (به دلیل نبود کپی‌رایت) تأثیرگذاری کمتری دارند.

تصویرگری داستان به چه شکل بوده و به نظرتان چقدر به داستان کمک کرده است؟

پریا لرستانی تصویرگر خیلی خوبی است که با دقت و وسواس دست به انتخاب می‌زند. طراحی شخصیت‌ها کاملاً منطبق بر متن بود و کار را با هم‌فکری هم پیش بردیم، چون بعضی از بخش‌ها، به‌خصوص ویژگی جسمی و حرکتی کاراکتر رویا، به شکل توضیح تصویر آمده بود و همان‌طور که دیدید در متن کلمه‌ی ویلچر و پا و… نداریم. خانم لرستانی به قدری هنرمندانه و حرفه‌ای با من همراهی کردند که حتی بعد از اتمام تصویرگری و تحویل اثر هم کتاب را تنها نگذاشتند. در حال حاضر یک کتاب مشترک دیگر در حال تصویرگری داریم.

وقتی داستان را می‌نویسید، چه کسی اول آن را می‌خواند و چند بار بازنویسی می‌کنید؟

من کلاً اعتقاد زیادی به بازنویسی دارم و زیاد بازنویسی می‌کنم؛ حتی اگر ناشر همراهی کند تا مرحله‌ی صفحه‌آرایی و آماده‌سازی برای چاپ. اولین مخاطبان و خوانندگانم هم معمولاً فرزندانم هستند، با اینکه سال‌ها از دوره‌ی کودکی‌شان گذشته است. بعد هم دوستان نویسنده‌ای که بیشتر وقت‌ها با هم کار گروهی می‌کنیم و پروژه‌های مشترک انجام می‌دهیم.

لطفاً اگر نکته دیگری در مورد نوشتن این داستان دارید، بفرمایید.

از مرحله‌ی طراحی تا انتشار مجموعه کتاب‌های «آشپزی تهران» که کتاب «هفت تا کاسه، هفت تا خونه» یکی از کتاب‌هایش است، کمتر از شش ماه زمان بُرد که با توجه به گله‌ی همیشگی نویسندگان و تصویرگران از زمان طولانی چاپ اثرشان، به‌طور قابل‌توجهی زمان کوتاهی محسوب می‌شود. این یعنی یک کار گروهی منسجم و فشرده. این گروه محدود به نویسندگان و تصویرگران نبود. همکاران اداری و فنی معاونت ارتباطات بین‌الملل شهرداری و کتاب‌های زرافه هم اعضای گروه بودند و همراهی خوبشان باعث این اتفاق شد و من از همه‌شان ممنونم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها