شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۲
نوشتن از زنان جوان، بی‌قرار، نامطمئن و بی‌میل به زندگی سنتی

رویشین لانیگان در رمان «می‌خواهم به خانه برگردم، اما همین‌جا هستم»، روایت‌ها و دیالوگ‌هایی برگرفته از زندگی روزمره لندن را به متن داستان آورده است. او معتقد است واقعیت خشن و طنزآمیز حرف‌های مردم کوچه و خیابان، بهترین الهام برای خلق گفت‌وگوهای طبیعی و تاثیرگذار در این اثر بوده است.

سرویس بین‌الملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: رویشین لانیگان، متولد ۱۹۹۲ در بلفاست، تحصیلات خود را در دانشگاه کوئینز بلفاست به اتمام رسانده است. او پیش از مهاجرت به لندن و آغاز فعالیت روزنامه‌نگاری، در مجله فرهنگ عامه i-D فعالیت می‌کرد و اکنون ویراستار همکار فصلنامه مستقل Fence است. رمان نخستین او با عنوان «می‌خواهم به خانه برگردم، اما همین‌جا هستم»، ژانر خانه تسخیرشده را وارد فضای اجاره‌نشینی معاصر می‌کند و روایت زندگی زوجی هزاره به نام آینه و الیوت را، در نخستین روزهای هم‌خانه‌شدن، پی می‌گیرد. لانیگان با دقتی موشکافانه، سقوط تدریجی شخصیت اصلی خود به ورطه ناامیدی مدرن را روایت می‌کند؛ جایی که آینه احساس می‌کند آپارتمانشان علیه آنان است.

تا به امروز روزنامه‌نگار بوده‌اید. آیا همیشه آرزوی نویسندگی داستان داشتید؟

همواره دوست داشتم داستان بنویسم، اما این حرفه همیشه دست‌نیافتنی به نظر می‌رسید. مدت‌ها طول کشید تا این خواسته را جدی بگیرم و به خودم اعتماد کنم، به‌ویژه در خلق شخصیت‌ها. این مسیر فاصله زیادی با روزنامه‌نگاری دارد، جایی که همه‌چیز مبتنی بر واقعیت است و نمی‌توان نقل‌قول‌ها را ساختگی ارائه داد.

ایده رمان از کجا آغاز شد؟

نگارش رمان را در سال ۲۰۲۲ شروع کردم. درست زمانی که پس از مدتی اقامت در بلفاست و تجربه دورکاری در دوره پاندمی، به لندن بازگشتم. مجدداً با بازار اجاره‌ای لندن مواجه شدم. در آن بازه زمانی صاحبان املاک حاضر بودند خانه‌های خود را با قیمتی پایین‌تر اجاره دهند، چراکه مدت‌ها خالی مانده بودند. اگر تنها شش ماه بعد بازمی‌گشتم، شرایط بسیار دشوارتر می‌شد. اکنون ده سال است که ساکن لندن هستم و تمامی تحولات بازار اجاره را مشاهده کرده‌ام؛ رمان نیز برآمده از همین تجربیات است.

چرا ژانر وحشت را انتخاب کردید؟

به ژانر وحشت دلبستگی ویژه‌ای دارم. مطالعات زیادی درباره خانه‌های تسخیرشده انجام دادم و متوجه شدم اغلب این داستان‌ها اساساً درباره مالکیت ملک و بار روانی سنگینی است که بر شانه‌های افراد می‌نهد. سپس این سؤال برایم مطرح شد که معادل این تجربه برای نسلی که اجاره‌نشین است چیست؟ ضمن این‌که شاهد بودم بسیاری از دوستانم — حتی خودم — به دلایل اقتصادی، زودتر از آن‌چه در ذهنمان جا افتاده، با شریک زندگی خود هم‌خانه می‌شوند. این تغییر، اگر آمادگی‌اش نباشد، پیچیدگی‌هایی به همراه دارد. بنابراین کتاب من، هم داستان ارواحی در پس‌زمینه بحران اجاره است و هم روایتی از وضعیت زنی جوان که در شرایطی تحمل‌ناپذیر گرفتار شده و راهی برای ابراز نارضایتی خود نمی‌یابد.

شخصیت محوری، آینه، چندان خوشایند نیست. هدف شما چه بود؟

در داستان‌های وحشت سنتی، زنان اغلب فداکار، همسران یا مادرانی هستند که کانون خانواده را حفظ می‌کنند. این تصویر همیشه مرا آزرده می‌کرد. خواستم از زنانی بنویسم که در واقعیت می‌شناسم؛ زنانی جوان، بی‌قرار، نامطمئن و بی‌میل به زندگی سنتی خانوادگی.

دیالوگ‌ها بسیار واقعی به نظر می‌رسند. آیا از زندگی واقعی برداشت کرده‌اید؟

عادت دارم هر عبارتی را که از نظر من جالب و غیرمعمول است، در بخش یادداشت گوشی خود ذخیره کنم. تلاشم این بود که دیالوگ‌ها طبیعی، بُرنده و مطابق نحوه گفت‌وگوی واقعی مردم باشد. همچنین در بخشی از رمان که آینه در سایت Rightmove جست‌وجو می‌کند و از آگهی‌ها متحیر می‌شود، نمونه‌ها کاملاً از آگهی‌های واقعی گرفته شده‌اند. با پیشرفت نوشتن، اوضاع بازار بدتر شد و من هم دائماً نمونه‌های افراطی‌تر را جایگزین می‌کردم.

بدترین تجربه اجاره‌نشینی شما چه بوده است؟

تنها با یک چمدان به لندن آمدم. تجربه‌ای کاملاً ایرلندی. به محض ورود به اتاق، دچار آلودگی ساس شدم و ناچار شدم تمامی وسایلم را دور بریزم و از نو شروع کنم. شروع خوشایندی نبود. با این حال، بدترین تجربه‌ام صاحبخانه‌ای بود که دائماً با گریه و گلایه اظهار می‌داشت ما به اندازه کافی خانه را تمیز نگه نمی‌داریم. نهایتاً انتقام کوچکی گرفتم: او یک جعبه شامپاین زیر پله‌ها گذاشته بود و من همه را نوشیدم!

راه‌حلی برای بحران اجاره وجود دارد؟

قوانینی مانند «لایحه حقوق مستأجران» می‌توانند موثر باشند، به شرطی که واقعاً اخراج‌های بدون دلیل را برچیده و توازن قدرت را اصلاح کنند. در حال حاضر، موجران اختیار عجیبی دارند. مشکل دیگر، کمبود ساخت‌وساز است. از طرف دیگر، فرهنگ حرف زدن درباره مالکیت املاک هم دچار اشکال است؛ بعضی افراد آرزو دارند مالک چندین خانه باشند و مدام خرید و فروش یا اجاره دهند. اگر این مسیر پراشکال به عنوان شغل قابل قبول معرفی شود، نشانه‌ای است از یک فرهنگ بیمار.

چه کتاب‌هایی به‌خوبی زندگی نسل هزاره را به تصویر کشیده‌اند؟

حین نگارش کتاب، «نزاکت عمومی» نوشته سوزانا دیکی را بسیار مفید یافتم که مضامینی درباره نظارت و وسواس اجتماعی دارد. همچنین «عصرها و آخر هفته‌ها» اثر اویسین مک‌کنا را دوست دارم — درباره لحظه‌ای که متوجه می‌شوی دوران مهمانی تمام شده و شاید باید لندن را ترک کنی. با این اثر ارتباط خوبی برقرار کردم.

بهترین داستان ادبی وحشت‌آوری که دوست دارید، چیست؟

به رمان «خواهران» دیزی جانسون و «کاغذدیواری زرد» شارلوت پرکینز گیلمان علاقه‌مندم؛ هرچند الزاماً آثار وحشت نیستند، اما روایتگر تجربه زنان جوان از وضعیت‌های غیرعادی و واکنش اطرافیان‌شان هستند. همچنین ملودرام «وحشت امیتی‌ویل» اثر جی. انسون برایم جذاب است.

این روزها چه کتاب‌هایی روی پاتختی شماست؟

قرار است به زودی «ردشدن» نوشته تونی تولاتیموت را شروع کنم، چون به نگارش درباره مردان منزوی علاقه‌مندم. قصد دارم رمانی درباره خشونت مردانه و اینکه اطرافیان و فضای روزنامه‌نگاری چطور با آن مواجه می‌شوند، بنویسم. اینکه چگونه این وقایع به نمایش بدل می‌شوند. همچنین نسخه جدیدی از کتاب «زنان راست‌گرا» نوشته آندریا دورکین دارم که بسیار متناسب با زمانه است.

منبع: گاردین، Sat 15 Mar 2025 18.00 GMT

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین