گروه کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - زهره نیلی: آتوسا صالحی، نویسنده و مترجم نامآشنای ادبیات کودک و نوجوان و یکی از چهرههای مؤثر در حوزه بازآفرینی قصههای کهن ایرانی برای مخاطب امروز است. او با نگاهی نو و خلاقانه به آثار کلاسیکی چون «شاهنامه» تلاش کرده تا قهرمانان اسطورهای را از دل روایتهای کهن بیرون بکشد و با زبانی تازه و امروزی برای نوجوانان بازگو کند.
آتوسا صالحی در گفتوگو با ایبنا و در پاسخ به این پرسش که بازنویسی و بازآفرینی را چگونه تعریف میکنید، میگوید: برای تعیین مرز بازنویسی و بازآفرینی ابتدا باید به تعریفی جامع و مانع از این دو برسیم که رسیدن به این تعریف با توجه به نمونههای متفاوتی که در این سالها خوانده و دیدهایم و البته با در نظر گرفتن نظرات متفاوت منتقدان و نویسندگان مختلف، کار دشواری است.
نویسنده مجموعه «قصههای شاهنامه» به ضرورت توجه به مخاطب و گروه سنی او اشاره و بیان میکند: توجه به چند نکته در بازنویسی ضروری است؛ نخست اینکه مخاطب ما چه کسی است؟ بیگمان، زبانی که برای مخاطب کودک انتخاب میکنیم یا حتی بخشهایی از اثر که به آن میپردازیم متفاوت با زمانی است که خواننده ما نوجوان است. حتی بعضی آثار، قابلیت بازنویسی برای مخاطب کودک یا نوجوان را ندارند و خودبهخود کنار میروند. برای مثال، شاید نتوان «تاریخ بیهقی» را حتی برای نوجوانها هم بازنویسی کرد چون زیبایی و شکوه این اثر به نثر ممتاز و یگانه آن است که اگر ساده شود چیزی از تاریخ بیهقی باقی نمیماند، یا «گلستان» که نثر مسجع دارد و بازنویسیاش کار درستی نیست چون این نثر آهنگین با مفاهیم مورد نظر سعدی گره خورده و ساختار و محتوا به خوبی در خدمت یکدیگر درآمدهاند.
به گفته صالحی در بعضی آثار کلاسیک، مثلاً در ادبیات عامیانه و فولکلوریک ما، به مضامینی چون خشونت یا موضوعاتی پرداخته شده که مناسب با گروه سنی خردسال و کودک نیست. بدون تردید این آثار هم، درشمار کارهای مناسب برای بازنویسی نیستند. پس بهتر است همواره به این نکته توجه کنیم که قرار است چه محتوایی برای چه گروه سنی و با چه هدفی تولید شود.
بازنویسی، تنها سادهسازی نیست
نویسنده «نیما نابغه» به ضرورت تسلط بر زبان و شناخت دنیای خالق اثر در بازنویسی اشاره و بیان میکند: بعد از انتخاب درست و دقیق یک کار، انتقال روح اثر و تسلط بر زبان و شناخت دنیای خالق آن اثر، هم در بازنویسی و هم در بازآفرینی مهم است. بازنویسی، تنها سادهسازی کلمات نیست. بازنویسی داستانی از «شاهنامه» که یک اثر حماسی است با «لیلی و مجنون» یا «خسرو و شیرین» نظامی که اثری تغزلی است، تفاوت دارد. بدون تردید، فردی که میخواهد به بازنویسی این دو بپردازد باید آنقدر مهارت داشته باشد که روح حاکم براین دو اثر متفاوت را دریابد و به مخاطب خود منتقل کند. برای همین، حتی بازنویسی ساده هم کار سادهای نیست و به این شناخت نیاز دارد.
صالحی بازآفرینی را فضایی کاملاً متفاوت با بازنویسی میداند و میگوید: وقتی وارد دنیای بازآفرینی میشویم به جهان تازهای پا میگذاریم. اصلاً کسی که به بازآفرینی یک اثر رو میآورد، خالق دوم آن اثر با توجه به جهانبینی و نگاه متفاوت خود است. همانگونه که جی.آر.آر تالکین یا نیل گیمن هم با بازآفرینی افسانهها یا اسطورهها دنیای تازهای آفریدهاند.
خلق دنیایی تازه در بازآفرینی
شاعر مجموعه «دلم برای تو تنگ است» براین باور است که در بازآفرینیها دست نویسنده کاملاً باز است تا با توجه به ایدهای که در ذهن دارد یا آنچه میخواهد مطرح کند به داستان شکل بدهد؛ قهرمانها را به ضدقهرمان تبدیل یا شخصیتهای خاکستری را جایگزین شخصیتهای سیاه و سفید کند. همانگونه که خود من در بازآفرینی داستان ضحاک، قصه را از زبان «اَرمایل» و «گَرمایِل» که آشپزهای دربار او بودند روایت کردم و دستم باز بود تا شخصیتهایی را که در شاهنامه، فقط در حد چند بیت به آنها پرداخته شده به قهرمانهای داستان خود تبدیل کنم که از یک بعد، جان جوانهای بسیاری را میگیرند و از منظری دیگر به جوانان زیادی، جان میبخشند. بنابراین در بازآفرینیهای خلاقه، دست نویسنده کاملاً باز است تا دنیای جدیدی خلق کند که با نیاز و پسند مخاطب امروز هماهنگ است.
صالحی، بقای اسطورهها را در زنده و امروزی کردن آنها میداند و میگوید: رمز و راز بقای اسطورهها در حفاظت از آنها در تاقچههای موزهگونه نیست بلکه نشان دادن آنها به مخاطب امروز است. به عبارتی افسانهها و اسطورهها باید در فضای امروزی و زندگی کنونی جریان پیدا کنند. البته در ادبیات غرب این اتفاق افتاده و نوجوانان و جوانان میتوانند با اسطورههای خود در گونههای مختلفی مثل داستانهای فانتزی، فیلمنامه، نمایشنامه و بازیهای رایانهای آشنا شوند و ارتباط برقرار کنند.
اسطورهها را مقدس و دستنیافتنی جلوه ندهیم
به گفته نویسنده «طوطی و بازرگان»، آثار کلاسیک و ادبیات عامیانه ما میتوانند دستمایه نویسندگان امروزی قرار بگیرند تا به خلق آثار ماندگار و در عین حال مدرن بپردازند و مخاطب را با خود همراه کنند. چراکه هر نسلی باید اسطورههای خاص خود را بیافریند و بهتر آنکه از پیشینه فرهنگی خودش بهره بگیرد تا از آن چیزی بهره ببرد که به زبان و فرهنگ دیگری تعلق دارد.
صالحی به چالشهای پیش روی بازنویسی و بازآفرینی اشاره و بیان میکند: یکی از مهمترین مشکلات بازنویسی و بازآفرینی به وجود بعضی ناشران برمیگردد که نگاه سطحی دارند و میخواهند تعداد زیادی کتاب را در فاصله کوتاه منتشر کنند، درنتیجه از نویسندگان تازهکار میخواهند تا آثار ارزشمندی مثل «شاهنامه» و «مثنوی» را در زمان بسیار کوتاه بازنویسی کنند که در قالب مجموعههای ۲۰ و ۳۰ جلدی منتشر شوند. متاسفانه همین مساله موجب میشود سلیقه مخاطب و ذائقه او افت پیدا کند. اینجاست که نقش منتقدان، تسهیلگران، مروجان و البته جشنوارههای کتاب پررنگتر میشود، زیرا اگر کارهای خوب و ارزشمند، معرفی و بهدرستی تبلیغ شوند، آثار سخیف و کمارزش کنار میروند و ناشران هم به این نتیجه میرسند که باید از نویسندههای خوشفکر و خلاق بخواهند تا به بازآفرینی و حتی بازنویسی کارها بپردازند.
مترجم مجموعه ۱۰ جلدی «هِنری زلزله» میگوید: همانگونه که تالکین با «ارباب حلقهها» و نیل گیمن با «خدایان آمریکایی» ثابت کردند راه ساختن جهانهای تازه از دل اسطورههای کهن، راهی دشوار اما ممکن است، ما هم با وجود آثار ارزشمندی چون «شاهنامه» و «مثنوی» میتوانیم این مسیر را پشت سر بگذاریم، به شرط آنکه نگاهی روایی به گذشته و نیز نگاهی جسورانه به آینده داشته باشیم. ما هم میتوانیم اسطورههامان را زنده کنیم؛ البته زنده کردن اسطورهها به معنی دستنیافتنی و مقدس دانستنشان نیست. ما باید بپذیریم و باور کنیم که اسطورهها زندهاند و ما میتوانیم آنها را با نگاهی خلاقه، انتقادی و داستانمحور از نو خلق کنیم و قهرمانهای خود را معرفی کنیم.
نظر شما