چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
پادگان اجباری روزنامه‌نگاران غربی

در میانه نبردهای خون‌بار جنگ جهانی دوم، جبهه‌ای خاموش و پنهان در قلب مسکو شکل گرفت که پروپاگاندا، ابزار آن بود. اثر فیلپس، به بازخوانی نقش رسانه‌ها در این کارزار مخفی می‌پردازد و پرده از این حقیقت هولناک برمی‌دارد که چگونه استالین خبرنگاران خارجی را در هتل متروپل تحت کنترل گرفت و صدای واقعی جنگ را به زنجیر سانسور کشید.

به‌گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رضا دستجردی: «هتل سرخ: جنگ رسانه‌ای استالین» اثر آلن فیلپس، روزنامه‌نگار باسابقه و کارشناس مسائل روسیه با ترجمه سعید کلاتی است که به‌همت نشر ثالث منتشر شده است. کتاب با بهره‌گیری از اسناد بایگانی‌شده در بریتانیا و منابع روسی، داستانی ناشنیده از جبهه‌ای خاموش در دل شوروی روایت می‌کند. این جبهه نه در استالینگراد و کورسک، که در تالارها و اتاق‌های هتل متروپل مسکو شکل گرفت؛ هتلی که به پادگان اجباری روزنامه‌نگاران غربی بدل شده بود. این خبرنگاران، نه با سانسورهای معمول، که با شیوه‌های پیچیده‌تری چون اغوا، تجمل، جاسوسی، و ترس کنترل می‌شدند.

آلن فیلپس با زبانی شیوا و نگاهی روزنامه‌نگارانه، از تلاش بی‌امان استالین برای کنترل روایت جنگ جهانی دوم می‌گوید؛ تلاشی که فقط به نبرد با ارتش هیتلر محدود نبود، بلکه نبردی خاموش و تمام‌عیار برای مهار رسانه‌های بین‌المللی و شکل دادن به برداشت جهانی از اتحاد جماهیر شوروی بود.

پادگان اجباری روزنامه‌نگاران غربی

در قلب این روایت، هتل متروپل مسکو جای دارد؛ بنایی مجلل، نمادین و با چهره‌ای دوگانه که همزمان نقش پاداش و زندان را برای خبرنگاران ایفا می‌کرد. خبرنگاران در این هتل از غذاهای اشرافی و حتی «همدمان مترجم» بهره‌مند بودند، اما در عین حال زیر نظر شدید پلیس مخفی شوروی قرار داشتند. ارتباط با مردم عادی ممنوع بود، تماس‌ها کنترل می‌شد و گزارش‌هایشان از زیر تیغ سانسور عبور می‌کرد. آنها در محیطی شبه‌طلایی محبوس شده بودند که به تعبیر اسنو، خبرنگار آمریکایی، «قفس خاویار» بود.

فیلپس داستان خبرنگارانی را روایت می‌کند که از سراسر جهان، به امید پوشش جنگی بزرگ به مسکو آمدند. اما در عوض، به بازیگرانی خاموش در نمایش‌نامه‌ای تبدیل شدند که کارگردانی‌اش با کرملین بود. آنها به‌جای روایت حقیقت، بازتاب‌دهنده پروپاگاندای رسمی شوروی شدند. برخی از آنان با نظام تحمیلی هم‌سو شدند، برخی دچار عذاب وجدان شدند، و معدودی از آنها، همچون پل وینترتون روزنامه‌نگار انگلیسی تلاش کردند حقیقت را بگویند، ولی صدایشان در هیاهوی سیاست و قدرت گم شد.

یکی از نقاط قوت این کتاب، پرداختن به نقش زنان مترجم است؛ زنانی که پلیس مخفی آنها را به خبرنگاران خارجی گمارده بود تا از نزدیک مراقب‌شان باشند. اما فیلپس نشان می‌دهد که برخی از این زنان، به‌رغم وفاداری ظاهری به رژیم، جان خود را به خطر انداختند تا حقایق زندگی در شوروی را پنهانی در گوش خبرنگاران نجوا کنند. این زنان، قهرمانان گمنام تاریخ رسانه‌ای جنگ هستند که برای نخستین بار در این کتاب به‌تفصیل معرفی می‌شوند.

پادگان اجباری روزنامه‌نگاران غربی

آلن فیلپس به‌درستی از روایت خطی صرف عبور می‌کند و از مجرای خاطرات شخصی، روایت‌های بایگانی‌شده، و مقایسه‌های تاریخ‌نگارانه، پیوندی میان استالینیسم و روسیه پوتینی برقرار می‌سازد. او هشدار می‌دهد که میراث سانسور، مهار روایت و استفاده از پروپاگاندا همچنان زنده است، و امروز نیز در سایه جنگ اوکراین، کرملین همان ابزارها را به‌کار گرفته تا افکار عمومی را شکل دهد.

نکته قابل تأمل دیگر در کتاب، تضاد میان واقعیت تلخ مردم شوروی و تصویر ساختگی رسانه‌ای است که به جهان مخابره می‌شد. در حالی‌که مردم شوروی با جیره روزانه نان سیاه و سرمای استخوان‌سوز دست‌وپنجه نرم می‌کردند، روزنامه‌نگاران در متروپل با خاویار، غذاهای تجملی و حمام آب‌گرم روزگار می‌گذراندند. این شکاف، به قول فیلپس، گویاتر از هزار گزارش سانسورشده، حقیقت وضعیت رسانه‌ها را نشان می‌داد.

با نزدیک شدن به پایان جنگ، برخی خبرنگاران از این شرایط دچار عذاب وجدان شدند. اسنو کابوسی دید که در آن خفاشی در پوست سگ پنهان می‌شود و خون کودکی را می‌مکد. او این خواب را تمثیلی از خبرنگارانی می‌دانست که به جای میدان جنگ، در آسایشگاه متروپل روزگار می‌گذرانند و با گزارش‌هایی بی‌جان، درد جنگ را لوث می‌کنند. اما همان‌طور که فیلپس نشان می‌دهد، اکثر این خبرنگاران هرگز لب به افشا باز نکردند. حتی پس از پایان جنگ، فشارهای سیاسی و ملاحظات حرفه‌ای مانع از انتشار حقیقت شد.

پادگان اجباری روزنامه‌نگاران غربی

نقطه اوج کتاب، لحظه‌ای است که چرچیل در سال ۱۹۴۴ در بازدید از مسکو، به خبرنگاران گفت: «کار شما مثل ساخت خشت بدون کاه است»؛ عبارتی دوپهلو که هم همدلی می‌رساند و هم، شاید، طعنه به گزارش‌های بی‌خاصیت خبرنگارانی که با محدودیت‌های رژیم حاکم بر شوروی کنار آمدند.

فیلپس در فصل‌های پایانی کتاب، پیوندی محکم میان گذشته و حال برقرار می‌کند. او نشان می‌دهد که همان‌گونه که استالین تلاش می‌کرد روایت جنگ را در دهه ۱۹۴۰ کنترل کند، پوتین نیز امروز با تکیه بر پروپاگاندا، سانسور، و سرکوب رسانه‌های مستقل، سعی در کنترل تصویر جنگ اوکراین دارد. این هشدار تاریخی، کتاب «هتل سرخ» را از یک روایت صرفاً گذشته‌نگر به اثری با پیام معاصر بدل می‌سازد.

مولف در پایان کتاب تأکید می‌کند که تجربه متروپل، تنها یک فصل در تاریخ سانسور رسانه‌ای نیست، بلکه الگویی ماندگار برای تمامی حکومت‌هایی است که می‌کوشند حقیقت را پنهان، تحریف یا جایگزین کنند. «هتل سرخ» اثری است که نه فقط گذشته‌ای تاریک را روایت می‌کند، بلکه آیینه‌ای برای فهم بهتر حال و هشدار نسبت به آینده است.

کوتاه سخن آنکه، کتاب «هتل سرخ» آلن فیلپس، یک پژوهش ژورنالیستی-تاریخی درخشان درباره جنگ، رسانه، سانسور و وجدان حرفه‌ای است. نویسنده با بهره‌گیری از منابع دست‌اول، خاطرات شخصی و روایت‌های کمتر شنیده‌شده، تصویری روشن و تکان‌دهنده از کارزار پنهان رسانه‌ای در دوران استالین ارائه می‌دهد. اگر به تاریخ، رسانه، جنگ جهانی دوم و سیاست شوروی علاقه‌مندید، این کتاب یکی از آثاری است که نباید از دست داد؛ اثری که به‌درستی نشان می‌دهد حقیقت، قربانی اول جنگ است.

«هتل سرخ» در ۵۲۰ صفحه به‌همت نشر ثالث منتشر شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین