سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -آرش باستانی: کتاب «دو قرن سکوت: افسانه یا واقعیت؟» با زیرعنوان نقد و بررسی کتاب «دو قرن سکوت» نوشته عبدالنبی قیم از سوی انتشارات صدای معاصر منتشر شد. کتاب «دو قرن سکوت» تألیف عبدالحسین زرینکوب، یکی از کتابهای پرمناقشه هفتاد سال اخیر است. این کتاب از آغاز انتشار در سال ۱۳۳۰ شمسی با انتقاد بسیاری از پژوهشگران و صاحبنظران روبرو شد. انتقادها چنان شدید بود که زرینکوب ناچار به اصلاح کتاب شد. او بعد از شش سال، در سال ۱۳۳۶ شمسی کتاب را با تجدیدنظر و اصلاحات منتشر کرد. چاپ دوم کتاب نیز با انتقادهایی مواجه شد و کسانی درباره آن اظهارنظر کردند، تنی چند هم به تعریف و تحسین آن پرداختند. اما ازآنجا که منتقدان هر یک جنبهای از کتاب را نقد کرده و هیچگاه کلیت کتاب را مورد مداقه قرار ندادهاند، خطاها، اظهارنظرهای ناصواب، احساسیبودن آن، عدم امانت در نقل نوشتههای دیگران و اصولاً نادرستبودن بسیاری از مطالب کتاب بهویژه مقوله دو قرن سکوت مورد نقد و بررسی قرار نگرفته است؛ به همین دلیل بررسی همه مطالب کتاب و تأمل در همه مباحث آن لازم و ضروری است.
این کتاب پس از پیشگفتار به آغاز سخن میپردازد و در ۸ فصل تنظیم شده است. زرینکوب و تألیف «دو قرن سکوت»، اعتبارسنجی کتاب «دو قرن سکوت»، شیوه تاریخنگاری زرینکوب، عدم امانت و سخنان خلاف واقع، بنیامیه، بنیعباس، عقاید و آرا و دو قرن سکوت، افسانه یا واقعیت؟ بخشهای کتاب را شامل میشود. پایانبخش کتاب نیز سخن آخر، منابع و مآخذ و نمایه است.
بنمایه اصلی کتاب «دو قرن سکوت»، همان بنمایه ایدئولوژی باستانگرایی است. عظمتبخشیدن به دوران باستان و مبالغه درباره آن و عهد باستان را بهترین، پاکترین و متعالیترین دوران تاریخ ایران و بلکه تاریخ بشریت دانستن. زرینکوب در مقدمهای که بر چاپ دوم کتابش مینویسد، در نقد روحیات دوران جوانیاش تعلق به باستانگرایی را چنین توصیف میکند: «در آن روزگاران چنان روح من از شور و حماسه لبریز بود که هرچه پاک و حق و مینوی بود از آن ایران میدانستم و هرچه را از آن ایران ایران باستانی را میگویم نبود زشت و نادرست میشمردم». کینه و نفرت نسبت به قوم عرب و تحقیر قوم عرب که محور اصلی گفتمان باستانگرایی است، در کتاب «دو قرن سکوت» به گونۀ بارزی نمود مییابد. زرینکوب همانند باستانگرایان نگاهش به اندیشهها و افکار و ادیان نگاهی قومی و نژادی است، ازاینرو دین اسلام را «دین عرب» مینامد.
زرینکوب در کتابهای «بامداد اسلام» و «کارنامه اسلام» بسیاری از مطالب کتاب «دو قرن سکوت» را نقض کرده است. او در این کتابها مطالبی را مینویسد که در تقابل و تعارض با کتاب «دو قرن سکوت» است؛ همین امر سبب شد که بسیاری تصور کنند زرینکوب در سالهای آخر عمرش کتاب «دو قرن سکوت» را دیگر قبول نداشت یا اینکه خود آن مرحوم به دلیل همین لحن یک بار گفته بود از این کتاب راضی نیست یا اینکه شاگردانش از قول او نقل میکنند که کتاب را حاصل ایام جوانی میدانست.
در این کتاب به پرسشهای زیر پاسخ داده است: زرینکوب در تحریر «دو قرن سکوت» تا چه اندازه بیطرف بوده است؟ او در این کتاب به اصل اساسی پژوهشهای تاریخی یعنی حقیقتجویی پایبند بوده است؟ آیا سخنان ایشان بر اساس مدارک و اسناد معتبر تاریخی است یا اینکه او بدون استناد و ارجاع به مدارک و اسناد معتبر سخن گفته است؟ آیا او همۀ مدارک و اسناد را مدنظر داشته یا اینکه گزینشی عمل کرده است؟ آیا زرینکوب در نقل نوشتهها و سخنان دیگران شرط امانت را رعایت کرده و سخنان دیگران را دگرگونه یا ناقص یا غلط روایت نکرده است؟ آیا زرینکوب وقایع را آنطور که بوده، روایت کرده یا اینکه تمنیات و آرزوهای خود را در قالب تاریخ عرضه کرده است؟ آیا ایشان در تحریر کتاب از تعصب قومی نژادی به دور بوده است؟ آیا زرینکوب در این کتاب از جانبداری، کینهتوزی، تحقیر، توهین و دشنام مبرا بوده است؟ آیا لحن کتاب عامدانه و نثر آن دانشورانه است؟ و در یک کلام این کتاب تا چه اندازه بر اساس معیارهای علمی تاریخنگاری نوشته شده است؟

نگاهی به فصلهای کتاب
در فصول ابتدایی این کتاب پس از ارزیابی روایتهای زرینکوب از این دو قرن و به مدد کتب و منابع تاریخی معتبر، حوادث تاریخ اسلام مورد بازخوانی قرار گرفته است. در فصل نخست کتاب به سیر نگارش «دو قرن سکوت» و داوریهای مقدماتی دربارۀ آن پرداخته شده است. فصل دوم به اعتبارسنجی کتاب «دو قرن سکوت» اختصاص دارد و نویسنده این کتاب را با معیارها و ضوابط علم تاریخ میسنجد؛ از جمله اینکه آیا زرینکوب در تحریر این کتاب، ضوابط و معیارهای علمی تاریخنگاری را رعایت کرده است؟ آیا کتاب «دو قرن سکوت» بر اساس معیارها و ضوابط تاریخنویسی نوشته شده؟ و اصولاً این کتاب از نظر علم تاریخ، کتابی معتبر و قابل قبول است؟
فصل سوم کتاب درباره تاریخنویسی زرینکوب در «دو قرن سکوت» است و نویسنده نشان میدهد که زرینکوب در دیدگاه خود به تاریخ ایران بهویژه تاریخ باستان و تاریخ قرون اول هجری تحت تأثیر چه کسی بوده و به عبارت دیگر معلم و مرشد او کیست؟ همچنین محورهای اصلی کتاب «دو قرن سکوت» بیان میشود و نشان داده میشود که زرینکوب چگونه هم در روایت تاریخ و هم در انتخاب منابع، گزینشی عمل کرده است. در فصل چهارم به عدم امانت زرینکوب در نقل مطالب و نوشتههای دیگران پرداخته میشود.
در کتاب «دو قرن سکوت» بخشهایی به امویان و عباسیان اختصاص یافته است که در فصلهای پنجم و ششم کتاب حاضر، عبدالنبی قیم به داوری و نقد و بررسی روایت زرینکوب از این دو دوره میپردازد. فصل هفتم کتاب حاضر به بررسی مطالب جزء نهم کتاب «دو قرن سکوت» اختصاص یافته است. این بخش را زرینکوب «جنگ عقاید» نامیده است و در آن مطالبی دربارۀ آیینهای زرتشت، مانی، مزدک، زروانیان، عیسی، بودا، زنادقه و نیز مطالبی در خهصوص عبدالله بن مقفع، بشار بن برد و شعوبیان به رشتۀ تحریر درآورده است. و در فصل پایانی این کتاب دربارۀ درستی یا نادرستی مقولۀ دو قرن سکوت بهتفصیل سخن گفته شده است.
نوشتههایی که «زرکوب» امضا میشد
عبدالحسین زرینکوب دژم با نام مستعار «حسین عبدی ۲۷ اسفند ۱۳۰۱ ش در کوی صوفیان محله بحر العلوم بروجرد به دنیا آمد. پدرش استاد عبدالکریم عبایی، معروف به شیخ زرگر پدر بزرگش ملا عبد الرحمان، جدش ملا علی اکبر خوانساری و عموهای پدرش - شیخ باقر و شیخ غلامحسین بروجردی که شخص اخیرالذکر شاگرد شیخ هادی نجم آبادی و معلم علی اکبر دهخدا بود همگی اهل علم و زهد و ورع و تقوا بودند. هر چند یکی از منابع پدر او را «روحانی فاضل اهل منبر» معرفی کرده است، اما بر اساس نوشته دیگری پدر زرینکوب حرفه زرگری داشت به نظر میرسد سخن دوم استوارتر باشد، به همین دلیل شغل زرگری فامیل او زرینکوب اختیار کرده است. انتخاب نام زرینکوب نیز خالی از اشکال نیست چون زرگران زر را میکوبند و نه زرین را از این رو حتی خود عبدالحسین همین اندک ناهمواری را که در ترکیب کلمه زرین کوب به چشم میخورد همواره خارخاری در وی پدید آورده بود تا آنجا که گهگاه در همان ایام نوجوانی نوشتههای خود را «زرکوب» امضا میکرد.
چرا زرینکوب دو قرن سکوت را تالیف کرد؟
چنان که زرینکوب خود تصریح کرده است قرار نبود کتابی درباره تاریخ ایران و گذشته آن بنویسد. چارچوب اولیه کار و هدف اولیه نوشتن مطلبی درباره گذشته ادبی ایران بود. بعد این گذشته ادبی ایران که علیالقاعده می بایست به شعر و نثر و آثار ادبی اختصاص می یافت، تغییر جهت میدهد و به نوشتن تاریخ سیاسی دو قرن اول هجری منحصر شد. اینکه چرا در حین کار چارچوب اصلی آن از تاریخ ادبی به تاریخ سیاسی تغییر جهت داد، قابل تأمل است.
او مینویسد: «وقتی نویسندگان مهرگان به من تکلیف کردند که دورنمایی از گذشته ایران از گذشته ادبی ایران - ترسیم کنم به حیرت افتادم به هر حال او مقالات خود را به صورت پاورقی در مجله مهرگان چاپ کرد. مجلهای که سال ۱۳۲۸ ش سردبیر آن شده بود. چنان که زرین کوب می گوید: قرار نبود این پاورقیها به صورت کتاب درآید. پس از آنکه سلسله مقالات مزبور در مجله مهرگان چاپ و منتشر شد، سال ۱۳۳۰ ش جامعة لیسانسیهها مجموع این مقالات را به صورت کتابی چاپ و منتشر کرد. گویا زرین کوب تمایل چندانی به انتشار مجموعه مقالات مزبور به صورت یک کتاب نداشت او در مقدمه چاپ اول می نویسد: اما این اعترافنامه را بدون ذکر این نکته نمیتوانم تمام کنم که طبع و نشر این یادداشتها به صورت کتاب حاضر مرهون کوشش من نیست، اگر تشویق و اهتمام دوست ارجمندم آقای محمد درخشش نبود، شاید هرگز به انتشار آنها رضایت نمیدادم.

باستانگرایی عبدالحسین زرینکوب
عبدالحسین زرینکوب دژم زمانی دیده به جهان گشود که ایدئولوژی باستانگرایی مراحل اوج خود را سپری میکرد دوره کودکی، نوجوانی و جوانی او مصادف بود با حکومت رضا شاه که در آن باستان گرایی ایدئولوژی رسمی و حکومتی بود. در همان سالها تبلیغات نازیها مبنی بر برتری نژاد آریا در ایران طرفداران بسیاری داشت و جو غالب روشنفکری یک جوناسیونالیسم افراطی بود. در آن دوره آرا و عقاید میرزا آقاخان کرمانی مبنی بر خون» فاضل و عرق پاک با تئوریهای نژادی کنت دو گوبینو و ایدئولوژی نازیسم گره خورده بود و بعضی ها چنان شیفته هیتلر و نازیسم شده بودند که با افزودن یکی دو کلمه به نام آدولف هیتلر وی را بر اساس حروف ابجد «امام زمان» معرفی می کردند و می پنداشتند او به زودی از راه قفقاز به ایران خواهد رسید. در آن دوره صادق هدایت با تألیف دو نمایشنامه تاریخی مازیار و پروین دختر ساسانی از یک طرف چهره ای وحشی خونخوار و بسیار زشت از عربها ارائه داده بود و از طرف دیگر با گریه و زاری بر عظمت و شکوه از دست رفته ساسانی عرب های بیابان گرد و سوسمار خوار را عامل از دست رفتن آن شکوه و جلال معرفی کرده بود. هدایت با تأسی از گوبینو، میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی ورود اسلام به ایران را سرآغاز انحطاط، فلاکت و بدبختی ایران میدانست.
زرینکوب تحت تأثیر چنین افکاری به نگارش دو قرن سکوت همت گماشت. ذهن و روان او مالامال از چنین عقایدی بود به همین دلیل نگارش مطالبی درباره گذشته ادبی ایران به یکباره تغییر جهت داد و به تاریخ سیاسی دو قرن اول هجری مبدل شد و در آن از همه چیز سخن به میان آمد به جز گذشته ادبی ایران بن مایه اصلی کتاب دو قرن سکوت همان بن مایه ایدئولوژی باستان گرایی است.
عظمت بخشیدن به دوران باستان و مبالغه درباره آن و عهد باستان را بهترین پاکترین و متعالیترین دوران تاریخ ایران و بلکه تاریخ بشریت دانستن زرینکوب در مقدمهای که بر چاپ دوم کتابش مینویسد در نقد روحیات دوران جوانیاش تعلق به باستانگرایی را این چنین توصیف میکند در آن روزگاران چنان روح من از شور و حماسه لبریز بود که هر چه پاک و حق و مینوی بود از آن ایران میدانستم و هر چه را از آن ایران - ایران باستانی را میگویم نبود زشت و پست و نادرست میشمردم. کینه و نفرت نسبت به عرب و تحقیر قوم عرب که محور اصلی گفتمان باستانگرایی است در کتاب دو قرن سکوت به نحو بارزی نمود مییابد زرین کوب همانند باستان گرایان نگاهش به اندیشه ها و افکار و ادیان نگاهی قومی و نژادی است از این رو دین اسلام را دین عرب» مینامد.
عبدالحسین زرینکوب به هنگام نگارش مقالات دو قرن سکوت برای مجله مهرگان سخت تحت تأثیر ایدئولوژی باستانگرایی بوده است به همین دلیل مقالات مزبور ترجمان ایده ها و اندیشه های باستان گرایی در قالب دو قرن سکوت است. به قول احدی از پژوهشگران او در آغاز جوانی از جمله کسانی به شمار میرفت که سیاه و سپیدی را به نام انیران و ایران در ذهن داشت و گذشته باستانی را با شوری حماسی و پرطنین به کلمه هایی تا مرز شعر مرتبط میکرد یکی دیگر از پژوهشگران می نویسد: «زرینکوب دو قرن سکوت دهۀ سی در گفتمان رایج زمانه با مؤلفه هایی چون باستانگرایی ایران و ملیگرایی افراطی عربگریز میاندیشید.»
کتاب «دو قرن سکوت: افسانه یا واقعیت؟» نوشته عبدالنبی قیم در ۲۸۸ صفحه و قیمت ۴۹۰ هزار تومان از سوی انتشارات صدای معاصر منتشر شد.
نظر شما