به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – رضا دستجردی: فرانسوا ماری آروئه مشهور به ولتر، نویسنده، فیلسوف، طنزپرداز و مورخ عصر روشنگری، چهرهای پُرکار بود که تاریخ، رمان، نمایشنامه و اشعار بسیاری به رشته تحریر درآورد. از میان انبوه آثار وی، برخی (در حوزه دین و اندیشه) پُرمخاطب بوده و به فارسی ترجمه شدهاند، از جمله «کاندید»، «رسالهای در باب مدارا و بردباری»، «پیشداوری» و «نوشتههای سیاسی». اما نگاهی دقیقتر به حیات علمی و فرهنگی این شخصیت فرانسوی قرون هجدهم و نوزدهم که به انتقاد از مسیحیت و بردهداری، نیز دفاع از آزادی بیان و مذهب، و جداسازی دولت و کلیسا شهره بود، آثاری را از وی آشکار میسازد که هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند، از آن جمله است کتاب «گفتوگوهای اوهمروسی» که در سال ۱۷۷۷ به چاپ رسید. آنچه در پی میآید مروری بر این کتاب به مناسبت سالمرگ ولتر است.
این اثر کمتر شناختهشده، در قالب دیالوگهایی فلسفی بین شخصیتهای فرضی و تاریخی، به بررسی ریشه اسطورهها، نقد سنت، و مفهوم حقیقت تاریخی میپردازد. اگرچه این کتاب در دوران پایانی عمر ولتر نوشته شد، اما بازتابی از دغدغههای همیشگی اوست: عقل، آزادی اندیشه، و مبارزه با جهل و تعصب.
کتاب به «اوهمروس» فیلسوف یونانی اشاره دارد، اندیشمندی که نظریهای مهم در خصوص منشأ اسطورهها مطرح کرد. براساس نظریه «اوهمریسم»، ایزدان اسطورهای در واقع انسانهایی بودند که بهدلیل اعمال خارقالعاده یا تأثیر تاریخیشان، پس از مرگ به مقام آسمانی رسیدند. ولتر از این چارچوب برای نقد سنت نهادینهشده و افسانههای کهن استفاده میکند، اما نه به سبکی تند و تیز، بلکه در قالبی از دیالوگهای زنده، طنزآمیز و عمیق.
کتاب از چندین گفتوگوی فرضی تشکیل شده است که در آنها شخصیتهایی با دیدگاههای مختلف وارد بحث میشوند. این سنت نوشتاری که از افلاطون الهام گرفته شده، به ولتر اجازه میدهد تا بدون تحمیل مستقیم ایدههایش، مخاطب را با مجموعهای از دیدگاهها و استدلالها مواجه کند. او در این گفتوگوها نهتنها از شخصیت اوهمروس بهره میگیرد، بلکه از سایر شخصیتهای تاریخی و خیالی نیز برای عمقبخشیدن به مباحث استفاده میکند.
گفتوگوهای کتاب، در قالب دوازده دیالوگ آمده است: دیالوگ نخست در باب «اسکندر کبیر»، دیالوگ دوم «الوهیت»، دیالوگ سوم «فلسفه اپیکور و الهیات یونانی»، دیالوگ چهارم «آیا یک خدای فعال، ارزشمندتر از خدایی اپیکور است که هیچکاری انجام نمیدهد؟»، دیالوگ پنجم «غریزه، بنیان اعمال حیوانی»، دیالوگ ششم «آیا افلاطون و ارسطو، ما را در مورد خدا و کیفیت ساخت جهان آگاه ساختند؟»، دیالوگ هفتم «فلاسفهای که از بربرها برخاستند»، دیالوگ هشتم «اکتشافات فلاسفه بربر؛ یونانیها در مقایسه با این دست فلاسفه، هیچ نیستند»، دیالوگ نهم در باب «تولید مثل»، دیالوگ دهم «آیا زمین را ستارهای دنبالهدار پدید آورده؟»، دیالوگ یازدهم «آیا کوهها به واسطه دریاها خلق شدهاند؟» و دیالوگ دوازدهم در باب «ابداعات بربرها؛ هنر و ایدههای نو».
در دیالوگها، دو درونمایه اصلی دیده میشود. شش دیالوگ نخست، مشتمل بر پرسشهای متافیزیکی هستند، از باب موجودیت روح یا مقصران شر بر روی زمین. شش دیالوگ دیگر به فلسفه طبیعی و جهان مادی اختصاص دارد، بهویژه آنچه ما در خصوص کیهان، زمین، پیدایش کوهها، و زندگی جدید میدانیم. وجه مشترک تمامی این دیالوگها، رعایت ادب و خویشتنداری در بحث است.
دیالوگهای دوازدهگانه این کتاب، در حقیقت مروری بر حیات فکری ولتر و نگاه او به حماقتها، هذیانها و بدبختیهای بشر است. مضامین عمده این دیالوگها بر پارادوکس رحمت و شر مستقر بر زمین، نیز پیشرفت علمی و امید به جهانی مملو از عقلانیت متمرکز است.
زبان کتاب، مانند بسیاری از آثار متأخر ولتر، ساده، روان و در عینحال نیشدار است. طنز ظریفی که در میان جملهها جاریست، نهتنها موجب جذابیت متن میشود، بلکه ابزاریست برای حمله به جزماندیشی، تعصب و تاریخنگاری ایدئولوژیک.
یکی از محورهای اصلی کتاب، بازخوانی اسطورهها و داستانهای سنتی با نگاهی عقلگرایانه و انتقادی است. ولتر از زبان اوهمروس، این سؤال را مطرح میکند که «آیا تمام آنچه بهعنوان حقیقت در متون سنتی آمده، واقعاً الوهی است؟ یا آنکه محصول بزرگنمایی تاریخی، قدرت سیاسی و ناآگاهی مردم بوده است؟»
وی در بخشهایی از کتاب، مثالهایی از ایزدان یونان، روم، مصر و … میآورد و با استدلالهایی تاریخی و منطقی نشان میدهد که چگونه ممکن است این «ایزدان اسطورهای» زمانی انسانهایی عادی بودهاند. در واقع، ولتر در پی آن است که نشان دهد چگونه تاریخ، اسطوره و قدرت، دست به دست هم دادهاند تا اسطورههایی را بسازند که خرد را به حاشیه راندهاند.
در گفتوگوهای کتاب، بهویژه نقدی تند بر نحوه نگارش تاریخ سنتی دیده میشود. ولتر با زبان طنز و از طریق شخصیتهایی چون اوهمروس، تاریخنویسان سنتی را متهم میکند که با تحریف وقایع، اسطورهسازی در واقع نوعی روایت ایدئولوژیک از گذشته ساختهاند که به جای روشنگری، موجب گمراهی شده است.
یکی دیگر از جنبههای کلیدی اثر، دفاع از عقلگرایی و تجربهگرایی در شناخت جهان است. ولتر که از طرفداران اندیشههای دکارت، لاک و نیوتن بود، در این کتاب نیز تأکید میکند که تنها راه رهایی از خرافات و جهل، تکیه بر عقل انسانی و شواهد تجربی است. او از مخاطب خود میخواهد که بدون تعصب و ترس، روایتها و آموزههای سنتی را با معیارهای عقلانی ارزیابی کند.
نظر شما