مرتضی لطیفی در حاشیه سومین نشست ادبی تخصصی «شرح مثنوی مولوی» استان مرکزی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک با اشاره به اینکه در این هفته نشست تخصصی «شرح مثنوی معنوی مولوی» با موضوع «ماهیت تعریف عشق» و اینکه چرا عارفانی چون مولانا بر عشق تاکید بسیار دارند و چرا عشق در نگاه عارفان در آیینه ذهن و کلمات نمیگنجد؟ پیگیری شد، گفت: در نگاه مولوی و دیگر بزرگان، عشق به عنوان کهنترین و دشوارترین مفهوم قابل تعریف نیست یعنی عقل در شرح آن ناتوان است.
وی با بیان اینکه اداره کلاسها و نشستهای هفتگی «شرح مثنوی مولوی» با رویکرد و نگاه امروزی و منطبق بر نیاز انسان معاصر انجام میشود، افزود: وقتی «نی» نامه مولوی را با نگاه تطبیقی و مطالعات میان رشتهای چون اسطوره شناسی یا مطالعات روانشناختی پیش رویمان میگذاریم، میتوانیم زمینه «سفر قهرمانی»، نقطه یا مفهوم مشترک در بیشتر اسطورههای جهانی را بهعنوان یک کهن الگو در آن بیابیم.
این مثنوی پژوه خاطرنشان کرد: جوزف کمبل در کتاب «قهرمان هزار چهره»، انسانِ قهرمان، طی سه مرحله «جدایی»، «تشرف» و «بازگشت» سفری دور و دراز و پر از چالش را آغاز میکند. در مرحله جدایی، قهرمان از خانه خویش به سفری دور و ناشناخته سفر میکند. مرحله دوم سفرش «تشرف» یا اینینیشن، شرح ماجراهای او در جهان ناشناختههاست، سرانجام در مرحله بازگشت، پس از پخته شدن، پس از تبدیل به انسانی دیگر، دوباره به جهان، وطن و خانه اصلی یا نخستین خویش باز میگردد.
«نی» شخصیت انسان کامل
وی ادامه داد: ««نی»، شخصیت انسان تمامیت یافته یا انسان کامل، قهرمانی است که در مرحله دوم سفر خویش یا تشرف، در مسافرخانه جهان زندگی می کند. او مسافرخانه را وطن و شهر اصلی خویش نمیداند؛ دیر یا زود، بار و بُنه برداشته راهی شهر خویش، نیستان خواهد شد.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
لطیفی عنوان کرد: در بیشتر شرحهای مثنوی، «نی» را ولیّ واصل دانستهاند که چنین است. اما به باورم اگر بخواهیم در چهارچوب مطالعات میان رشتهای، آن را بهروز رسانی یا قابل دسترسی کنیم، «نی»، استعاره، متافور و نماد انسان کمال یافتهای است که به همهویتیهای دروغین و غیر اصیل، بدلی، عاریتی و تقلبی «نه» گفته است و هنرش تهی بودن از همه اینها در اخلاق و رابطه درون فردی و میان فردی ست. او به خشم، به شهوت، به کینه، به شهرت و به نام، به شهوت و هر چیز بدلی و غیر خدایی و غیر معنایی نه گفته است. همه این چیزها را در وجود و درونش، پاک و لایروبی کرده است. جالب است که کلمه «نی» در ریخت واژگانی و معنایی، نه معنا شده است.
وی گفت: در روانشناسی مفهوم و مقولهای وجود دارد بهنام «همهویتی» (Co-identity) یعنی انسان با چیزی که ذاتاً او نیست، یکی میشود؛ با پولش، شهرتش، نامش یا هر چیزی که وی را از خود بیگانه میکند.
«نی» چیست؟
لیفی عنوان کرد: «نی» چیست؟ نی چوب و گیاهی است میانتهی که در کنار تالابها میروید و گاه ارتفاعش به پنج یا شش متر میرسد. چون توخالی است، آن را میبرند و از آن سازی درست میکنند. «نی» در عرفان مولوی کسی است که با جهان فرم یا اشکال و اشیا همهویتی ندارد.
«نی» از نگاه مولوی
این مثنوی پژوه بیان کرد: مولوی در نی نامه خود به انسان نگاه فرآیندی دارد. وجود او را نه فرآورده یا کالای تولید و تمام شده بلکه یک فرآیند در حال تغییر و تکامل میبیند. جهان در نگاه او و عارفان دیگر رباط، مسافرخانه، در مواردی زندان است که باید با معنا آفرینی، در دیوار و سقفش حفره بزند، خویش را از آن برهاند.
لطیفی ادامه داد: در نگاه مولوی و دیگر بزرگان، عشق، بهعنوان کهنترین، همگانیترین و دشوارترین مفهوم بشری، قابل تعریف نیست، یعنی عقل در شرح آن ناتوان است.
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی، هم عشق گفت
این فاکتور مشترک جهانی در روابط میان فردی (عشق پیش رونده) و در پیوند و نسبت با خدا (بالا رونده) آفریننده ی معنای زندگی ست. در بیت:
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
عشق را عامل موجویت جهان و حرکت و جنبش و حیات در هستی و کائنات میبیند و به قول حافظ یادگار و خوش ترین صدا در در گنبد دوّار است.
وی با اشاره به اینکه چنانکه گفتهاند یا نوشتهاند که واژه «عشق» با عَشَقِه یا پیچک همپیوند است، از آن ستانده شده و عربی است اما واقعأ این گونه نیست، افزود: چرا باید با ندیدن تاریخ زبانی، با ندیدن ریشه شناسی، دوباره بسیاری واژگان فارسی را به زبان عربی که حتمأ زبان قابل احترامی هم هست، پیوند زده و باز همان چیزی را بگوییم که خیلی پیش گفته شده است؟!
وی ادامه داد: این واژه با ریشه زبانی «اِش / ایش / ایشکا iška » در زبانهای فارسی - ایرانی، اوستایی، پهلوی و سانسکریت با پسوند اسم ساز ِ «ک» مانند: اشک، رشک و … در پیوند است. به معنای: شوق، اشتیاق، میل، رسیدن، گراییدن و توجه کردن. بعدها به زبان عربی رفته از آن اسم مشتقهایی مثل عاشق، معشوق، عشاق و معاشقه ساختهاند. مولوی از زبان «نی»، عشق را راه خطیر، پرمخاطره و دشوار دانسته است، از این رو که کنش، تعهد، عمل و التزامهای اخلاقی است.
نی حدیث راه پر خون می کند
قصه های عشق مجنون می کند
نظر شما