به گزارش خبرنگار گروه تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کسی که خون دیگری را بریزد، وجود خویش را زهرآگین کرده است. اما انگار این قانون کهن بر عمو انور اثری نداشت. با اینکه کاملاً حساب شده و سریع و بدون هیچ عذاب وجدان و مکافاتی جان انسانها را گرفت، اما خودش در خانه و روی تخت آخرین نفسهایش را کشید. همۀ کسانی که او را دوست داشتند بر بالیناش حاضر بودند. همۀ کسانی که از او واهمه داشتند در گوشهای گوش به زنگ بودند. همۀ کسانی که از او نفرت داشتند در دوردستها به سر میبردند و از گرسنگی و عذابِ هرروزه نیمهجان بودند، یا شاید مُرده بودند. با گلولهای در سینه یا پشت سرشان، یا با طناب دار، که دیگر مدتها بود ردی از آن به جا نمانده بود. برای همیشه خاموش شده و از یاد رفته بودند.
آنچه در بالا مرور شد، بخشی از کتاب «تصنیف عمو انور؛ پژواکهای آلبانی کمونیستی» نوشتۀ مارگو ریمر با ترجمۀ فاطمه عباسی است که از سوی نشر سفیر به طبع رسیده است.
مارگو ریمر (Margo Rejmer)، نویسنده و خبرنگار لهستانی، با بیان خاطرات مردم آلبانی در دوران استیلای کمونیست رنج انسانهایی را به تصویر میکشد که نزدیک به نیمقرن زیر مشت آهنین انور خوجه و در کشوری که تمامی مرزهایش با سیم خاردار مسدود شده بود به معنای واقعی کلمه تحقیر و خرد شدند. درعینحال زیر این پوستۀ ظاهری زندگی مردمی را نشان میدهد که با وجود همۀ تلخیها و سیاهیها، کتاب خواندند، عاشق شدند، تشکیل خانواده دادند و راههایی برای زنده ماندن پیدا کردند. این کتاب تصویر روشنی از تاریخ کمونیستی در گوشۀ ناشناختهای از اروپا پیش روی خواننده میگذارد.
کتاب «تصنیف عمو انور؛ پژواکهای آلبانی کمونیستی» در پنجفصل با عنوانهای فرزندان دیکتاتور، گِل شیرینتر از عسل، حلقهها، سنگی در مرز، و قلعه فرو میریزد به شرح و بیان موضوع میپردازد.
در سخنی با خواننده، نویسنده به عنوان کتاب به زبان اصلی اشاره میکند و مینویسد: کتاب حاضر با عنوان Btoto stodsze niz miod سال ۲۰۱۸ در لهستان چاپ شده و ترجمۀ انگلیسی آن با عنوان Mud Sweeter than Honey: Voices of Communist Albania سال ۲۰۲۱ به چاپ رسیده است.
عنوان گِل شیرینتر از عسل برگرفته از اشعار ملی و میهنی شاعران آلبانیایی است که زمانی برای استقلال کشورشان از سلطۀ عثمانی مبارزه میکردند. این مبارزه تا آستانۀ جنگ جهانی دوم که کشورشان به اشغال ایتالیا و سپس آلمان درآید همچنان ادامه دارد، تا اینکه با پایان جنگ و تشکیل حکومت کمونیستی در آلبانی اوضاع تغییر میکند و دیگر همهچیز باید در خدمت اهداف حزب باشد.
شاعران و نویسندگان و روشنفکرانی که در خدمت حزب نیستند به مناطق دوردست تبعید میشوند. از میان آنها میتوان به میتروش کوتلی اشاره کرد، شاعری که به اردوگاه کار اجباری فرستاده میشود و آنجا در کنار دیگر زندانیان به کار طاقتفرسا و کمرشکن خشک کردن باتلاقهای آلبانی گماشته میشود، با این همه شعری میسراید و میگوید دوستت دارم خاک گلآلود آلبانی و بدینگونه همچنان میهنپرستی خود را به رخ میکشد. اما در دورۀ کمونیستی پروپاگاندای حکومتی درصدد است این شور وطنپرستی را در جهت منافع خود به کار گیرد و نویسنده به زیبایی در فصل دوم کتاب در ذیل همین عنوان به این موضوع پرداخته است. تغییری که در عنوان کتاب صورت گرفته برای رفع ابهام و ارتباط بهتر خواننده با کتاب بوده است.
نویسنده در ابتدای کتاب رویدادهای مهم تاریخ آلبانی را یادآور میشود که سال ۱۹۱۲ تا ۲۰۲۱ را دربرمیگیرد. در مقدمه نیز با عنوان تونی باربر، نویسنده به مراسم خاکسپاری رسمی انور خوجه در آوریل ۱۹۸۵ اشاره میکند و مینویسد: جسد دیکتاتور در کنار بنای یادبود مادر آلبانی در گورستان شهدای ملت شهر تیرانا دفن شد. تختهسنگ مرمر سرخرنگی که بر آن نوشته بود: انور خوجه ۱۹۰۸-۱۹۸۵، بر روی قبر او قرار گرفت. رامیز آلیا، جانشین خوجه، رهبر حزب کمونیست، با لحنی قاطع خطاب به جمعیت سوگوار گفت: «بر این سنگ مرمر نباید تاریخ مرگی مینوشتند… برای انور خوجه تنها یک تاریخ وجود دارد، تاریخ تولد او و همواره اینگونه خواهد بود، مرگ برای او بیمعناست. انور خوجه جاودانه است.»
در ادامه مارگو ریمر بیان میکند: در تصنیف عمو انور، تعدادی از کسانی که ریمر با آنها مصاحبه میکند یا شرایط وحشتناک حکومت خوجه را انکار میکنند یا غالباً با دلسردی میگویند که نابرابری، فقر، فساد و آشفتگیهای سیاسی در دوران پساکمونیسم تشخیص مزایای دموکراسی را دشوار کرده است. اما نویسندهای به نام فاتوس لوبونیا، از دیدگاه متفاوتی به این موضوع نگاه میکند: «وقتی آزادی آمد، آلبانیاییها مانند کودکانی بودند که نمیدانستند چه مسئولیتی به گردن دارند.»
در عمل معلوم شده است که ایجاد جامعهای مبتنی بر حاکمیت قانون، ثبات سیاسی و اقتصاد شکوفا در بسیاری از کشورهای پساکمونیستی کار بسیار دشواری است، یا دستکم در آلبانی که مردمش چنان با دنیای خارج غریبه بودند که برخی از ترس اینکه یک قوطی کوکاکولا بمب کوچکی ساخت خارج باشد تمام وجودشان به لرزه میافتاد. با این حال، داستانهای جذاب و غالباً مهیج تصنیف عمو انور گواه این حقیقت است که حتی رژیم بیرحمی مثل رژیم خوجه هم نتوانست در درازمدت بر اشتیاق سرکوبناپذیر انسان برای آزادی و شرافت غلبه کند. در یکی از تکاندهندهترین قسمتهای کتاب، ریدوان دیبرا، نویسنده و استاد دانشگاه به ریمر میگوید: «رژیم قادر نبود زیبایی را از بین ببرد و این کلید نجات ما بود. زیبایی همیشه راهی برای دور زدن حکومت پیدا میکرد.»

نویسنده در فصلی با عنوان گِل شیرینتر از عسل که عنوان کتاب به زبان اصلی نیز هست، مینویسد: ما تا آخرین قطرۀ خون برای این سرزمین جنگیدیم، آن را از چنگ آلمانیها و ایتالیاییها درآوردیم. اکنون در آن زراعت میکنیم، از هیچ کوششی دریغ نمیکنیم، این زمین با برکت است و محصول پربار میدهد. از این گذشته برای ما سیبزمینی به بار میآورد. سیبزمینی فقط گیاه خوراکی نیست، سیبزمینی نان و گوشتِ ماست! یک سیبزمینی میخوریم و از سر صبح تا آخر شب شکممان سیرِ سیر است؛ سیبزمینی دشمن بزرگ گرسنگی است. شادی ما در وصف نمیگنجد، هنگامیکه میبینیم سیبزمینیها زیر آفتاب سوسیالیستی آلبانی، به افتخار ملت، رشد میکنند.
زنده باد خاک آلبانی که سیبزمینیهای ما را به بار مینشاند!
...زنده باد خاک آلبانی!
پاینده باد حزب!
...پاینده باد حزب!
در سرزمین ما که گِل شیرینتر از عسل است!
کتاب «تصنیف عمو انور؛ پژواکهای آلبانی کمونیستی» تألیف مارگو ریمر و ترجمۀ فاطمه عباسی، در ۴۱۴ صفحه، با شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهبهای ۳۹۸ هزار تومان از سوی انتشارات سفیر منتشر شد.
نظر شما