سه‌شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۵
نظامی سرمایه ایران فرهنگی ماست/زن در نگاه نظامی زندگی‌ساز است

محمدجعفر محمدزاده گفت: نظامی ضمن تکیه بر داستان‌های کهن ایران و تأسی و تسلط بر شاهنامه فردوسی و آنچه پیش از خود بوده مسیری را باز کرده که شاعران بسیاری از او پیروی کرده‌اند به گونه‌ای که دست‌کم چهل تا پنجاه اثر فارسی و بیش از شصت اثر به زبان اردو و چندین اثر به زبان ترکی به تقلید از او سروده شده است.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مرضیه نگهبان مروی: حکیم نظامی گنجوی، یکی از بزرگ‌ترین شاعران و داستان‌سرایان پارسی‌گو در قرن ششم هجری (دوازدهم میلادی)، در سال ۵۳۵ هجری قمری در شهر گنجه (واقع در جمهوری آذربایجان کنونی) به دنیا آمد. نام کامل او جمال‌الدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید است، اما به نام "نظامی" شهرت دارد. او در خانواده‌ای متوسط رشد کرد و از کودکی به علوم مختلف از جمله ادبیات، نجوم، ریاضیات و فلسفه علاقه نشان داد. نظامی به زبان پارسی شعر می‌سرود و آثارش نقش مهمی در تکامل شعر روایی و عاشقانه پارسی ایفا کرد.

مهم‌ترین اثر نظامی، مجموعه‌ای به نام خمسه یا پنج گنج است که شامل پنج مثنوی بلند است: مخزن‌الاسرار (اثری عرفانی و اخلاقی)، خسرو و شیرین (داستانی عاشقانه درباره خسرو پرویز و شیرین)، لیلی و مجنون (روایتی عاشقانه و تراژیک بر اساس داستانی عربی)، هفت پیکر (داستانی درباره بهرام گور و هفت گنبد)، و اسکندرنامه (شامل دو بخش شرف‌نامه و اقبال‌نامه درباره اسکندر مقدونی). این آثار به دلیل تصویرسازی‌های دقیق، زبان فصیح و پرمغز، و عمق عاطفی و فلسفی، از شاهکارهای ادبیات پارسی به شمار می‌روند.

نظامی شاعری منزوی بود و بیشتر عمر خود را در گنجه گذراند. او از مدح پادشاهان دوری می‌کرد و به خلق آثاری مستقل و هنری پرداخت. سبک او تأثیر عمیقی بر شاعران پس از خود، مانند حافظ و جامی، گذاشت و حتی در ادبیات ترکی و عربی نیز بازتاب یافت. نظامی در سال ۶۰۹ یا ۶۱۲ هجری قمری درگذشت و آرامگاه او در گنجه همچنان مورد احترام است.

او نه تنها یک شاعر، بلکه یک حکیم و اندیشمند بود که در آثارش به موضوعات انسانی، عشق، اخلاق و معرفت پرداخته و با زبانی زیبا و پر از ظرافت، فرهنگ و ادب پارسی را غنا بخشیده است. در تقویم رسمی ایران، ۲۱ اسفندماه به عنوان «روز بزرگداشت نظامی» ثبت شده است. به همین انگیزه با محمدجفر محمدزاده، نویسنده و پژوهشگر ادبی به گفت‌وگو نشسته ایم. که در ادامه می‌خوانید.

نظامی سرمایه ایران فرهنگی ماست/زن در نگاه نظامی زندگی‌ساز است

به عنوان اولین پرسش بفرمایید که چرا روز بزرگداشت حکیم نظامی گنجوی در تقویم رسمی ایران ثبت شده است؟

«به نام آنکه هستی نام ازو یافت / فلک جنبش زمین آرام ازو یافت». نظامی بزرگترین شاعر حماسه‌های عاشقانه و در ردیف شاعران درجه یک ایرانی است، او پس از ارکان چهارگانه شعر ما یعنی فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ دارای ارجمندترین جایگاه‌هاست. او شاعری ایرانی و پارسی‌گوی است و گرچه زادگاه و مدفن او بر اثر تحولات و تغییرات جغرافیای سیاسی در یکی دو سدۀ اخیر از ایران جدا افتاده است ولی این دوری نباید و نمی‌تواند او را از ایران جدا کند و ما را از او دور نماید. نظامی صدها سال است که از سرمایه‌های ایران فرهنگی است و ازین پس هم خواهد بود. او با صراحت و بدون لکنت زبان خود را ایرانی و پارسی‌زاد می‌داند، بنابراین نامگذاری روزی به نام او و یاد درست و راهی است که امکان شناخت او را بیشتر فراهم می‌کند.

نظامی گنجوی چه نقشی در ادبیات پارسی و تاریخ شعر روایی پارسی دارد؟

نظامی از بزرگترین گویندگان شعر فارسی است، در ادبیات غنایی و حماسه‌های عاشقانه کسی به پای او نمی‌رسد؛ علاوه‌براین او از شاعران پیشرو است که پس از خود منشأ و مبدأ پیدایش و ادامۀ این سبک شده است. او ضمن تکیه بر داستانهای کهن ایران و تأسی و تسلط بر شاهنامه فردوسی و آنچه پیش از خود بوده مسیری را باز کرده که شاعران بسیاری از او پیروی کرده‌اند به گونه‌ای که دست‌کم چهل تا پنجاه اثر فارسی و بیش از شصت اثر به زبان اردو و چندین اثر به زبان ترکی به تقلید از او سروده شده است. از طرفی وقتی ما شعر فارسی را به انواعی تقسیم می‌کنیم نظامی در جایگاه صاحب سبک و دارندۀ بخش عمده‌ای سبکهای شعر فارسی که حماسه‌های عاشقانه و ادبیات غنایی است قرار دارد که هیچ‌کس تا پیش از او به لطافت و روانی و زیبایی چنین جایگاهی نداشته است.

نظامی چطور توانسته عشق و عرفان را در آثارش مثل لیلی و مجنون یا خسرو و شیرین ترکیب کند؟

عقل و عشق و عرفان در عین حال که ممکن است تفاوت‌هایی با هم داشته باشند ولی در ذات خود اشتراک فراوان دارند. عرفان چیزی جز مرتبه‌ای از عشق نیست؛ همانگونه که عشق هم عقل مشدد است. در تمام داستان‌های نظامی ماجراها از عشقی زمینی آغاز می‌شود و به اوج و تکامل می‌رسند. داستان دلدادگی لیلی و مجنون هم همین است که عشق‌های زمینی به دریای بیکران معرفت می‌رسند تا جایی که عاشق نه توان پنهان کردن آن را دارد و نه ضرورتی بر پوشاندن آن می‌بیند. نظامی در همان آغاز داستان می‌گوید: «در عشق، شکیب کی کند سود / خورشید به‌گل نشاید اندود» و این همان سخنی است که مولوی هم در غزلیات شمس بارها گفته است. از آن جمله: «دهلی بدین عظیمی به گلیم در نگنجد / فر و نور مه بگوید که من اندر این غبارم» عشق چون به مرتبۀ عالی خود برسد دیگر پنهان کردنی نیست و اصولاً عاشق چیزی و ترسی برای پنهان کردن ندارد. در همین داستان لیلی و مجنون خواننده گرچه در آغاز با عشقی زمینی مواجه است اما سخن دلدادگی مجنون یکسره عرفان ناب است و بارها مرتبۀ فنا را که موضوعی مهم در عرفان است می‌بینیم؛ مثلاً آنجا که می‌گوید: «من گم شده‌ام، مرا مجویید / با گمشدگان سخن مگویید» و یا در جایی که اسرار عشق را اسرار مگو توصیف می‌کند و می‌گوید: «عشق تو ز دل نهادنی نیست / واین راز به کس گشادنی نیست». داستان‌های دیگر هم به همین نوع است و برداشت‌های عرفانی از آنها به روشنی قابل دریافت است.

ادعاهایی می‌شود که نظامی شاعری ایرانی نیست و حتی پا را فراتر می‌گذارند که شاعری پارسی‌گو نیست برای این ادعا چه پاسخی می‌توانیم بدهیم؟

هرکس می‌تواند هر ادعایی بکند ولی ادعا پایه و بنیان می‌خواهد. گواه کیستی نظامی دیوان اشعار او و صدها نسخۀ خطی به‌جامانده از اشعار اوست. تنها در موزۀ آستان قدس رضوی ۱۳۵ نسخه خطی گوناگون که مربوط به سده‌های هشتم به این طرف است موجود است. در موزه ملک فقط ۲۲ نسخه خطی وجود دارد. در موزه‌های معتبر جهان نسخه‌های خطی بسیاری وجود دارند که مبدأ و منشأ تصحیح‌های متعدد قرار گرفته‌اند از آن جمله نسخه‌ای که در کتابخانۀ موزۀ بریتانیا نسخه‌ای مربوط به سال ۱۵۹۰ م است. در شبه قاره، در ترکیه و در جاهای دیگر همینطور و به استناد آنچه از این نسخه‌ها تصحیح شده و در دسترس است نظامی بارها زبان و تبار خود را بازگو کرده است. او در آغاز داستان «لیلی و مجنون» و در بخش «رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند» می‌گوید: «دهقان فصیح پارسی‌زاد / از حال عرب چنین کند یاد» پارسی‌زاد یعنی ایرانی و پارس از قدیم نام دیگر ایران بوده است و نظامی که زادۀ گنجه است خود را پارسی‌زاد می‌نامد. در داستان «خسرو و شیرین» جایی که خسرو شیرین را در چشمه‌ساری می‌بیند هم زبان خود را فارسی می‌داند و می‌گوید: «سخن گوینده پیر پارسی‌خوان / چنین گفت از ملوک پارسی‌دان» و در لیلی و مجنون و در بخش سبب نظم کتاب با صراحت بیشتری تبار و نژاد خود را چنین می‌گوید: «در زیور پارسی و تازی / این تازه عروس را طرازی / دانی که من آن سخن شناسم / کابیات نو از کهن شناسم / ترکی صفت وفای ما نیست / ترکانه سخن سزای ما نیست / آن کز نسب بلند زاید / او را سخن بلند باید». نظامی در جاهایی به جای زبان پارسی «دری» گفته است از جمله در داستان خسرو و شیرین و ماجرای رفتن شاپور به ارمن در پی شیرین می‌گوید: «فرود آمد بدان دیر کهن‌سال / بر آن آیین که بودش رسم ابدال / سخن پیمای فرهنگی چنین گفت / به وقت آنکه درهای دری سفت». و در سبب نظم «هفت پیکر» هم با صراحت خود را پارسی‌گو و سرایندۀ اشعار پارسی معرفی می‌کند: «چو در من گرفت آن نصیحت‌گری / زبان برگرفتم به در دری / نظامی که نظم دری کار اوست / دری نظم کردن سزاوار اوست». خلاصه به اعتبار همه اسناد معتبر، نظامی شاعری ایرانی و پارسی‌گوست و پارسی‌گویی او مربوط به محیط زندگی او بوده؛ قفقاز و گنجه در روزگار نظامی و تا چند صد سال پس از آن پایگاه شعر و ادب فارسی بوده و این بدان سبب بوده که مردم آنجا فارسی می‌گفته‌اند و فارسی را دوست می‌داشته‌اند. جمال‌الدین خلیل شروانی از پژوهشگران سدۀ هفتم جُنگی از رباعیات فارسی سده‌های چهارم تا هفتم را به نام «نزهه‌المجالس» فراهم کرده که در آن چهار هزار رباعی از سیصد شاعر آورده است که از بین آنها ۱۱۵ شاعر مربوط به شمال غرب ایران است و نکتۀ حائز توجه آنکه از آن تعداد ۲۴ نفرشان اهل شهر کوچک گنجه یعنی زادگاه نظامی بوده‌اند. این نشان می‌دهد که زادگاه نظامی روزگارانی پایگاه زبان و ادبیات فارسی بوده است.

به نظر شما نظامی امروز چه پیامی برای مخاطب دارد؟

ما نظامی گنجوی را تنها شاعر نمی‌دانیم. او در کنار شاعری که با زبانی لطیف و شیرین داستان‌سرایی کرده است «حکیم» است و به همین خاطر است که او را با نام «حکیم نظامی» می‌شناسیم. نظامی وقتی در توصیف خداوند در مخزن الاسرار سخن می‌گوید اهل فهم می‌دانند که اینها تحمیدیه‌های ساده نیستند بلکه از جنس فلسفه و الهیات و مباحث عمیقی است که هیچگاه کهنه نمی‌شوند. آیا شما می‌توانید عمر و فهم این ابیات را منحصر در یک زمان بدانید: «ای همه هستی ز تو پیدا شده / خاک ضعیف از تو توانا شده / زیر نشین علمت کائنات / ما به تو قائم چو تو قائم به ذات / آنچه تغییر نپذیرد تویی / وانکه نمرده است و نمیرد تویی و…» و یا در داستان لیلی و مجنون وقتی این بیت حکیمانه را می‌خوانیم که: «عمری که بناش بر زوال است / یکدم بود ار هزار سال است» مفاهیم عمیقی از دغدغه‌های انسان از ناپایداری زندگی، مرگ اندیشی، دم غنیمت شمری و… را یکجا درمی‌یابیم. ویژگی ادبیات فارسی و گنجینه‌های ادب این زبان این است که مفاهیم عالی دارد و این مفاهیم هیچگاه کهنه نمی‌شوند. اینها دغدغه‌ها و پرسش‌های همه‌زمانی انسان است که در همۀ زمانها بوده و هست. آنگونه که در سخن فردوسی، حافظ، خیام و مولانا وجود دارند. این سخنان درد مشترک و دغدغۀ مشترک انسان است و برای همین تا به امروز مانده‌اند و ازین پس هم خواهند ماند.

اگر شما می‌توانستید که با نظامی روبرو شوید با او چگونه و از چه سخن می‌گفتید؟

سئوال آسانی نیست ولی قطعاً با رساترین زبان به خاطر اهتمامی که به زبان فارسی و ایران داشتند از او سپاسگزاری می‌کردم و می‌گفتم ایران فرهنگی مدیون و مرهون گنجینه‌هایی است که از او و مانند او برایمان به‌جا گذاشته‌اند. و از اینکه درباره ایران گفته: همه عالم تن است و ایران دل / نیست گوینده زین قیاس خجل / چونکه ایران دل زمین باشد / دل ز تن به بود یقین باشد و… از او تشکر می‌کردم که با این زبان گویا ارزشهای فرهنگی ایران‌زمین را بازگو کرده است.

به نظر شما نقش زنان در آثار نظامی چگونه است و او چه پیامی دربارۀ مقام زن در آن زمان دارد؟

نگاه نظامی به زن نگاهی برگرفته از سنت ایرانی و فرهنگ ایرانی دینی است؛ زن در نگاه نظامی مانند فردوسی زندگی‌ساز است. عشق که مهمترین ارزش هستی است و عالم بدون عشق ارزشی ندارد در وجود زن تجلی می‌یابد. داستان لیلی و مجنون داستان تنها دلدادگی مجنون نیست. نظامی عشق مجنون به لیلی را عشق برای رنگ و لعاب و زیبایی ظاهری نمی‌داند و می‌گوید: «خلق از پی لعل، می‌کَند کان / مجنون ز پی تو می‌کند جان» داستان این عشق داستان عشقی پاک و برتر از خاک است: «پیداست که عشق آن دو خاکی / سربرنزند مگر به پاکی» عشقی که به عالی‌ترین درجات خود رسیده است و این کار در تعامل و همراهی مرد و زن شکل می‌گیرد. وقتی عشق که مهمترین مسئلۀ عالم و عالی‌ترین مرتبۀ آن با فنای در خداست با مرد و زن تجلی می‌یابد و دیگر مسائل عادی و جاری زندگی که جای خود دارند.

و در پایان، اگر قرار بود یکی از داستانهای خمسه را برای مخاطب امروزی بازنویسی کنید کدام را انتخاب می‌کردید و چرا؟

بازنویسی داستانهای کهن ایرانی یکی از علایق من بوده و هنوز هم هست، آنگونه که پیشتر برخی داستان‌های شاهنامه را بازنویسی کرده‌ام؛ آرزو می‌کنم فرصتی فراهم شود تا این کار را ادامه دهم و قطعاً اگر بخواهم از داستان‌های نظامی گنجوی را بازنویسی کنم نخست به سراغ داستان «لیلی و مجنون» بروم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین