دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۶
قاسمی‌پور: رمان گاهی به شدت بوی خاطره می‌گیرد/ روایتی از ناگفته‌های تاریخ در «هناسه»

محمد قاسمی‌پور، منتقد ادبی در بررسی رمان «هناسه» گفت: در این اثر بعضی اوقات کار به شدت بوی خاطره می‌گیرد. آنجا که توصیف کمرنگ است و مکان‌ها خوب باز نمی‌شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست بررسی و نقد کتاب «هناسه» در برنامه پاورقی با حضور محمد قاسمی‌پور، منتقد و پژوهشگر و راضیه بهرامی‌راد، مولف رمان یکشنبه ۱۴ بهمن در سالن اوستا حوزه هنری برگزار شد.

راضیه بهرامی‌راد، نویسنده «هناسه» گفت: با خانواده هناسه آشنا بودم و درباره زندگی پرفراز و نشیب آنها اطلاعاتی داشتم، برای همین بر آن شدم که داستان زندگی آنها را روایت کنم. از رنجی که در آوارگی در مناطق مختلف کوهستانی، مهاجرت به ایران و اسکان در اردوگاه‌های مختلف در زمان پهلوی دوم کشیدند و پس از آن سکونت در پرور استان سمنان به عنوان شکاربان باعث شد که این رمان را بنویسم.

او افزود: احساس کردم روایت این خانواده، مسیری که طی کردند و تحولی که در زیست در سرزمین جدید تجربه کردند، باید ثبت شود.

این نویسنده بیان کرد: وقتی روایت هناسه و اطرافیانش را شنیدم، متوجه شدم قبل از انقلاب در استان‌های کردنشین عراق تنش وجود داشته است و بمباران‌های زیادی اتفاق افتاده و شخصیت هناسه حتی در کودکی هم شاهد بمباران‌های زیادی بوده است. هناسه تا زمانی که ازدواج می‌کند و تشکیل خانواده می‌دهد اغلب با حزب بعث درگیر است.

او افزود: برای نوشتن رمان به اقلیم کردستان سفر کردم و موزه حلبچه را هم دیدم. بنابراین بستر رمان را برای خودم ترسیم کردم به علاوه منطقه پرور در سمنان را. اما با این دید به این منطقه نگاه نکرده بودم که یک مهاجر به آنجا برود و زندگی جدیدی را شروع و با ساکنانش ارتباط برقرار کند و دائم اینجا را با سرزمین خودش (شهرش حلبچه) مقایسه کند. این نکات برایم جالب بود و تصمیم گرفتم خودم را جای هناسه بگذارم و شروع به ثبت روایت کنم. چون به نظرم تا ارتباط شکل نگیرد، نمی‌توان شروع به نوشتن کرد، در این صورت روایت خیلی مصنوعی می‌شود، اما وقتی اطلاعات کافی باشد و با منطقه زیست راوی آشنا باشید آن موقع حس و حال در آن جان می‌گیرد.

این نویسنده اظهار کرد: گاهی نوشتن بسیار دشوار بود، چون صحنه‌هایی در زندگی هناسه بود که دستم توان نوشتن آن را نداشت و اشک صفحه چشمانم را پر می‌کرد. خودم را جای راوی اصلی قرار دادن چالش بزرگی بود، اما خدا را شکر توانستم روایت را بنویسم.

محمد قاسمی‌پور گفت: در ادبیات و سینما آثار زیادی درباره کردها به طور مشخص در ایران و ترکیه خلق شده است بعد با فاصله زیادی در عراق و سوریه. در دو دهه اخیر به نسبت گذشته در عراق تولید آثار درباره کردها شدت گرفته است، هر چند به قدرت و قوت ایران و ترکیه نبوده، اما در این دو دهه روند رو به رشدی را طی کرده است.

او با اشاره به ویژگی رمان «هناسه» ادامه داد: این رمان امتیازش نسبت به سایر آثار بازده زمانی است که مورد توجه نویسنده قرار گرفته است، در اغلب آثار درباره کردها به التهابات مربوط به سال ۵۸ برمی‌گردد و سال‌های جنگ تحمیلی را دربرگرفتهاست، اما این کار بازه زمانی قدیمی‌تری دارد و داستان آن از اوایل دهه ۵۰ شروع می‌شود که چند سال تا پایان حکومت پهلوی مانده، هر چند بستر جغرافیایی داستان در ایران واقع شده است، اما از آن طرف هم روایت وجود دارد به طوری که با بازگشت به گذشته و مرور خاطرات با بخشی از اتفاقات سرزمین عراق در زمان حزب بعث آشنا می‌شویم.

این منتقد عنوان کرد: بازده تاریخی «هناسه» وجه ممیزه خوب برای اثر است و بسیاری از مطالب بخشی از کتاب که مربوط به پیش از انقلاب اسلامی است برای خواننده ایرانی می‌تواند تازگی داشته باشد، چون آنچه میان حکومت پهلوی و صدام می‌گذشت به دلیل مناسبات نااستوار سیاسی به دلیل سانسور و عدم انعکاس خبری می‌شد به طور مثال موج مهاجرانی که در دهه ۴۰ و ۵۰ وارد ایران شدند، چندان بازتاب رسانه‌ای نداشت. آرام آمدند و اسکان داده شدند. بخش زیادی از مردم ما پس از جنگ تحمیلی وقتی بحرانی به نام مهاجران جنگی رقم خورد، با اردوگاه‌های خالی آماده‌ای مواجه شدند که فهمیدند این اردوگاه‌ها برای اقامت کردها در سال‌های پیش از انقلاب استفاده می‌شد.

قاسمی‌پور گفت: کتاب از این لحاظ خوب است چون به یک دوره روایت نشده دست گذاشته که باعث روشنگری است. چون همه حلبچه را به ۲۶ اسفند ۱۳۶۶ می‌شناسند، اما کتاب از قتل‌عام و قساوت حزب بعث را در دهه ۵۰ روایت می‌کند که معمولاً در تاریخ خیلی کمرنگ مانده و روی آن کار نشده است. در واقع همین رانده شده‌ها، مهاجران و کوچ‌کنندگان اجباری هستند که باید آن را روایت می‌کردند.

او با انتقاد از همراهی آشکار نویسنده با اتفاقات کتاب افزود: رمان از زاویه دید اول شخص است که ماجرا را روایت می‌کند. شخصیت اصلی همنام کتاب است و ما با حضور شخصیت اصلی جلو می‌رویم. نویسنده در مقام رمان نویس مجاز است که اعلام نظر و اعلام موضع بکند و گاهی جان‌مایه و عصاره آنچه که به خودش زمینه حرکت را داده است، در دل داستانش پنهان یا آشکار بیان کند. در قالب رئالیستی که فراگیر است و خیلی‌ها استفاده می‌کنند شما حضور نویسنده را می‌شود، احساس کرد. نکته‌ای که جای تامل داشت خودآگاه یا ناخودآگاه موضع و منظر نویسنده و سمپاتی با هناسه است. به عبارتی نویسنده نمی‌تواند تکذیب کند که او را دوست ندارد و با او همراه نیست.

این پژوهشگر بیان کرد: شاید خوب بود که این‌طور نباشد و نویسنده موضع بی‌طرف داشته باشد و قدری دورتر حسش را ارائه دهد، اما هم حسی کاملاً محسوس است و قهرمان اصلی که هناسه است، نویسنده هم در جبهه او قرار گرفته است. این نکته قدری جای تامل، تلاش و صیقل بیشتر دارد.

قاسمی‌پور گفت: شخصیتی به نام خالو رشید در رمان وجود دارد که او در اتفاقات و روایت رمان چندان دخالت بنیادی و کاربردی ندارد، ریش سفیدی که در دورن خانواده نیست، اما حکمت‌ها و کلام قصارهایی می‌گوید و عصاره و جانمایه‌هایی از زندگی را ارائه می‌کند که او را مردی حکیم نشان می‌دهد که بسیاری از این جملات می‌شد از زبان نویسنده بیان شود. معمول است که نویسنده این جملات را می‌گوید هر چند بودنش در رمان خوب است و بوی حرف‌های نویسنده را می‌دهد. به نوعی تقسیم کار شده و نویسنده نخواسته است که خیلی توی دست و پا باشد، هر چند نمی‌دانم خودآگاه یا ناخودآگاه است، اما ما از خالو رشید خوشمان می‌آید چون هر وقت آفتابی می‌شود به ذهن ما جان می‌بخشد.

او ادامه داد: ثبت و ضبط خاطرات یا مرحله اتمام مستندسازی خاطرات شفاهی یک مرحله تعیین کننده از منظر تصمیم‌سازی دارد که خروجی اثری که می‌خواهیم جنبه عمومی یا مخاطب‌دار باشد، به چه اثری ختم شود؟ همه می‌دانند تاریخ شفاهی در ثبت و ضبط و نگهداری‌اش جنبه محصول محور ندارد. چون مخاطب عام ندارد و برای متخصصان تاریخ و برنامه‌ریزان فرهنگی و اجتماعی و … است.

این منتقد با برشمردن مرز میان خاطره و رمان و لزوم آگاهی نویسنده از این اختلاف و افتراق اظهار کرد: وقتی می‌خواهیم حاصل پژوهش‌های تاریخ شفاهی را منتشر کنیم، باید تصمیم بگیریم، خروجی که می‌توان از آن به دست آورد، پرشمار است. به نظرم در روایت خانواده هناسه ظرفیت رمان وجود داشته است، برای همین دیگر نباید دست و دل نویسنده بلرزد. در اینجا باید به این نکته اشاره کرد وجوه اختلاف و افتراق رمان با خاطره یا برعکس برای آگاهی نویسنده لازم است. چون در این اثر بعضی اوقات کار به شدت بوی خاطره می‌گیرد. آنجا که توصیف کمرنگ است و مکان‌ها خوب باز نمی‌شود. نویسنده گاهی به صورت گزارشگر وارد یک مکان می‌شود و خیلی سریع از آنجا دور. این خصلت خاطره است، چون خاطره‌گوها داستان‌نویس نیستند.

قاسمی‌پور گفت: آنچه را که دیدند و بر اثر رد پررنگی که در ذهن‌شان مانده، برای ما می‌گویند. وقتی نویسنده به حلبچه سفر می‌کند تا از مکان‌هایی که هناسه از آنها سخن گفته است، مثل کانی عاشقان که نام یک محله در شهر حلبچه است، اتمسفر و فضای آن را درک کنیم و با خواننده به اشتراک بگذاریم. به عبارتی خاطرات را سوار قدرت توصیف و تشریحی نویسنده کنیم نه خاطره‌گو. زمانی که خاطره‌ای منتشر می‌شود مسئولیت آن با راوی است، اما در رمان مسئولیت با نویسنده است.

او با تاکید بر کمرنگی مکان در این رمان افزود: من تبارشناسی نویسنده را نمی‌دانستم وقتی رمان را می‌خواندم فکر می‌کردم یک نفر از سمنان رمان را نوشته است. برای همین ضعف و کمرنگی در توصیف مکان‌ها و شهرها را بخشیدم، چون با خودم گفتم نویسنده عراقی نیست، ایرانی است و در آنجا زندگی نکرده است. اما دیگر سه راه یغما در سمنان را نمی‌توانستم چشم‌پوشی کنم! نویسنده باید این فضا را به درستی برای مخاطب توصیف می‌کرد. خانه و محلی که در پرور دارند و از آنجا به شهر سمنان نقل مکان می‌کنند، باید برای خواننده باورپذیر باشد. هرچه از گنجینه ذهنم کمک می‌گرفتم فایده‌ای نداشت. چون آنچه شرح داده بود، فقط حکایت از یک ساختمان شلوغ پرمستاجر داشت، اما حتی حوض وسط حیاط به درستی توصیف نشده بود! وقتی در زمان عروسی کمیته به خانه می‌ریزد، من نمی‌توانم منظره را در ذهن ترسیم کنم، در حالی که قدرت توصیف نویسنده عین سینما حتی قوی‌تر از آن شکل می‌گیرد و در پیچیده‌ترین رمان‌ها چنین توصیفی اتفاق می‌افتد.

این پژوهشگر عنوان کرد: من توقع داشتم در این رمان بخشی از آداب و رسوم قوم کرد مثل جشن نوروز تشریح شود، اما در این رمان از سال ۵۳ تا ۷۰ همه‌اش فصل سرماست و یک نوروز نمی‌بینیم! تصور می‌کردم این تهمید نویسنده است که همه‌اش فصل سرماست و بهار نمی‌آید. یک‌دفعه خیلی اتفاقی بهار آمد، اما بدون نوروز و آداب. در حالی که کردها آداب و آیین زیادی درباره قبل و بعد از نوروز دارند و جشن نوروز برایشان خیلی مهم است حتی چهل روز قبل از نوروز برای آمدن انتظار می‌کشند. در این اثر فولکور و بروز و نمود فصل‌ها کمرنگ است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها