سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _ فاطمه صمدزاده: قیام مسلحانه مردم ارومیه در دوم بهمن ۵۷ یکی از رویدادهای مهم و تاریخی در طول انقلاب اسلامی ایران محسوب میشود. این قیام بهویژه در شرایط ویژهای شکل گرفت که در آن زمان مردم به شدت علیه رژیم پهلوی و سیاستهای سرکوبگرانه آن احساس نارضایتی میکردند. در سالهای منتهی به انقلاب، استانهای مختلف ایران، شامل آذربایجانغربی و شهر ارومیه، شاهد افزایش نارضایتیهای اجتماعی و بحرانهای سیاسی بود. سرکوب اعتراضات و افزایش قهر رژیم پهلوی موجب شکلگیری احساسات انقلابی در میان مردم شده بود. در روز دوم بهمن، مردم ارومیه به خیابانها آمدند و به تظاهرات میلیونی علیه رژیم شاه پرداختند. این تظاهرات به سرعت به خشونت کشیده شد و مردم در مقابل نیروهای نظامی و امنیتی قرار گرفتند.
با ادامه سرکوبها، برخی از گروههای انقلابی تصمیم به استفاده از روشهای مسلحانه گرفتند. افرادی که مخالفت با رژیم را داشتند، به مسلح شدن و درگیری با نیروهای امنیتی پرداخته و هدفشان دفاع از مردم و تلاش برای سرنگونی رژیم پهلوی بود. در این روز، درگیریهای مسلحانه بین مردم و نیروهای رژیم در نقاط مختلف شهر ارومیه رخ داد. نیروهای امنیتی به خصوص در برابر معترضانی که مسلح بودند، واکنشهای شدیدی نشان دادند. این قیام، نه تنها بر روحیه انقلابی مردم در ارومیه تأثیر گذاشت، بلکه بهطور کلی بر افزایش نارضایتیها علیه رژیم محرک بود. مبارزات مسلحانه مردم ارومیه، بخصوص در این روز، یکی از تصاویری بود که دیگر شهرهای ایران را نیز به تحرک واداشت. قیام مسلحانه مردم ارومیه در دوم بهمن ۵۷، نشانهای از عزم و اراده مردم برای مقابله با رژیم استبدادی شاه بود. این رویداد به معنای بروز یک نقطه عطف در تاریخ مبارزات مردمی و انقلابی در ایران به شمار میرود و بدین ترتیب، نقشی کلیدی در پیشبرد انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم پهلوی ایفا کرد.
مسجد اعظم ارومیه در دوم بهمن ۱۳۵۷ (۲۲ ژانویه ۱۹۷۹) به عنوان یکی از کانونهای اصلی اعتراضات و قیام مردم ارومیه علیه رژیم پهلوی شناخته میشود. در این روز، مسجد اعظم نقش حیاتی در سازماندهی مقاومت و مبارزات مردم داشت و به مرکز تجمع معترضان تبدیل شده بود. این مسجد به عنوان یکی از مساجد بزرگ و معتبر شهر، به محلی برای تجمع مردم معترض تبدیل شد. در این مکان، مردم به تبادل نظر، برنامهریزی و هماهنگی برای اقدامات بعدی میپرداختند.
روحانیان و سخنرانان انقلابی در مسجد اعظم به ایراد سخنرانیهایی میپرداختند که به افزایش عزم و اراده مردم برای مبارزه با رژیم کمک میکرد. این سخنرانیها به عنوان ابزاری برای افزایش آگاهی و شور انقلابی عمل میکردند. در زمان تظاهرات، مسجد نقش یک پناهگاه را ایفا میکرد. برخی از معترضان پس از درگیریها و حملات نیروهای امنیتی، به مسجد پناه میبردند. در دوم بهمن، هنگامی که نیروهای امنیتی رژیم در تلاش بودند تا تظاهرات را سرکوب کنند، مردم با استفاده از موقعیت مسجد، به سازماندهی و تقویت روحیه خود پرداخته و به مقاومت در برابر حملات ادامه دادند. مسجد اعظم نه تنها به عنوان محل تجمع، بلکه به عنوان یک کانون اجتماعی، فرهنگی و مذهبی عمل کرده و باعث ارتقاء همبستگی و همگرایی میان مردم شده بود. مسجد اعظم ارومیه در دوم بهمن ۱۳۵۷ با فراهم کردن فضایی برای تجمع، سازماندهی اعتراضات و تقویت روحیه انقلابی مردم، نقشی کلیدی در قیام مردم ایفا کرد. این مسجد به نمادی از مقاومت و روحیه انقلابی مردم ارومیه تبدیل شد و تأثیر قابل توجهی بر روند انقلاب اسلامی در ایران داشت.
ماجرای قیام مسلحانه دوم بهمن ۵۷ در ارومیه از کتاب «پیر پیشگام»
روز دوم بهمن ۱۳۵۷ در ارومیه، از روزهای تاریخی این شهر به شمار میرود و وقایع خونینی بین مردم و عوامل سفاک رژیم شاه درگرفت. حوادث روزهای گذشته در ایران و شهر ارومیه نشان داده بود که عناصر وابسته به شاه در ارتش و ساواک و شهربانی فقط به حفظ شاه و تاج و تخت و سلطنت او میاندیشید و در این راه به هیچ احدی رحم نمیکنند و بیرحمانه مردم را در راهپیماییها به گلوله می بندند. ما در جلسه تصمیم گیری مدرسه محمدیه «الزهراء فعلی» با حضور حاج آقای حسنی، به این نتیجه رسیدیم که فردا دوم بهمن که تمام مردم ارومیه برای راهپیمایی سراسری به خیابان ها میآیند، احتمال سرکوبی راهپیمایان از سوی عوامل شهربانی بیشتر است.
بنابراین ما مجاهدان مسلح انقلاب به فرماندهی آقای حسنی، باید برای مقابله با عوامل مسلح رژیم و حفظ امنیت و آرامش مردم، آمادگی کامل داشته باشیم. در پی این تصمیم، ما هشت گروه هفت- هشت نفره مسلح از مجاهدان را آماده و همان شب قبل از اذان صبح در هشت نقطه حساس شهر مستقر کردیم. حاج آقای حسنی فرمانده گروه مستقر در پشت بام مسجد اعظم بود، من فرمانده گروه مستقر در پشت بام بازار بزرگ شهر، و … در خیابان امام خمینی «پهلوی سابق»، در خیابان باکری فعلی و… این گروهها بر پشت بام ساختمانها و مغازهها استقرار یافتند. البته با صاحب ساختمانها و مغازهها صحبت کرده بودیم. یک گروه هم در پشت بام «بانک شهریار» واقع در چهارراه امام خمینی و عطایی فعلی فعلی قرار گرفته بودند که یکی از حساسترین نقاط بود.
گروهی در پشت بام «مسجد آقا علی اشرف» و بعضی از مجاهدان از جمله خود بنده آن شب نیت کردند و فردا روزه گرفتند تا اگر به فیض شهادت نایل آمدند، با دهان روزه باشد. تصمیم ما درست و به جا بود. زیرا فردا دوم بهمن که آفتاب دمید و کم کم همه جا روشن شد و مردم حدود ساعت ۹ صبح از هر طرف به سوی خیابان امام خمینی سرازیر شدند، به ما خبر رسید که سرهنگ مهپور فرمانده جنایتکار شهربانی ارومیه، دستور حمله به مردم را صادر کرده و دسته ای از عوامل مسلح شهربانی از شهربانی مرکز در میدان ایالت «انقلاب» به سوی میدان مرکز «ولایت فقیه» حرکت کردهاند و قصد دارند با مردم مقابله و راهپیمایی را با سلاح گرم سرکوب کنند. البته ما افرادی در داخل شهربانی و ارتش داشتیم که به نوعی خبرها را به گوش حاج آقا حسنی و مجاهدان میرساندند. عوامل مسلح شهربانی به وسط های خیابان امام خمینی رسیده بودند که از طرف مجاهدان مسلح انقلاب در آن حوالی به طرفشان تیراندازی شد. تعدادی از مأموران مسلح شهربانی مجروح و دو نفرشان هم کشته شدند… عقب نشستند و به طرف شهربانی برگشتند. وقتی سرهنگ مهپور رئیس شهربانی با شنیدن این خبر، با رئیس ساواک و فرمانده لشکر ۶۴ ارومیه و سایر مرکز و مقامات وابسته به رژیم تماس گرفته، به این نتیجه رسیده بود که برای مقابله با مردم و مجاهدان و سرکوبی راهپیمایی آن روز، از تانک های ارتش استفاده کنند.
یادم هست یک وقت دیدم از گروه مجاهدان مستقر در پشت بام بانک شهریار به ما صدا می زنند که سه دستگاه تانک از طرف میدان ایالت می آیند! … من هم به طرف مسجد اعظم و گروه حاج آقا حسنی فریاد زدم و گفتم تانک ها میآیند و بدین ترتیب ما آماده جنگی تمام عیار و جانانه با عوامل رژیم شدیم، چون وقتی تانک ها می آمدند به میدان، دیگر کار سخت تر می شد و بایستی با تانک سوارها میجنگیدیم. همه آماده جنگ سخت بودیم، حاج آقا حسنی هم عمامه اش را برداشته و به زمین گذاشته بود که زیاد جلب توجه نکند. انبوه مردم هم رفته رفته بیشتر میشد، در خیابان امام، خیابان عطایی، باکری، اطراف مسجد اعظم چون متوجه میشدند که مجاهدان مسلح به پشت بام ها محافظ آنها هستند، از خیابان فریاد میزدند که: الله کُومکیز اولسون قارداشلار «خدا یارتان باد برادران!») خدا قوّت و بعدها ما فهمیدیم که سرهنگ هوشنگی فرمانده گروه تانک لشکر ۶۴ بدون هماهنگی و خودسرانه دستور حرکت تانکها را داده بود تا مردم را سرکوب کنند و زیر بگیرند…
مصطفی قلیزاده علیار، نویسنده کتاب «پیر پیشگام»، به خبرنگار ایبنا در ارومیه گفت: حاج حمید فاسونیهچی از نخستین فعالان انقلابی و مذهبی در ارومیه و استان آذربایجانغربی بوده که در لباس یک ژاندارم مسلمان و متدین، در جریان ضد رژیم پهلوی حرکت کرد.
وی افزود: او پدر شهید، پدر بزرگ شهید و برادر شهید هم است و بخشی از خاطرات وی به هشت سال دفاعمقدس مربوط میشود.
قلیزاده علیار ادامه داد: خاطرات این مبارز هشتاد ساله به گونهای روند شکلگیری انقلاب اسلامی در ارومیه و مبارزات نیروهای مسلمان و انقلابی این شهر را بیان میکنند و در کتاب «پیر پیشگام» خاطرات بکری وجود دارد که جریان مبارزات را به تصویر میکشد.
وی ادامه داد: کتاب «پیر پیشگام» حاصل ۳۰ ساعت مصاحبه با حمید فاسونیهچی در سال ۱۳۸۹ است و این مبارز انقلابی سال ۱۴۰۰ به یاران وفادارش پیوست.
به گزارش ایبنا؛ ۲ بهمن روز فرهنگی ارومیه نیز نامگذاری شده است.
نظر شما