چهارشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۲
مهم‌ترین هدفم از نوشتن «ابهام طبس» آوردن پاسخ‌های مستند است/ ناگفته‌هایی از عملیات پنجه عقاب

شاداب عسگری مولف کتاب «ابهام طبس» گفت: پیشنهاد من این است، در صورت امکان کتاب‌هایی که انتخاب می‌شوند به زبانی که مخاطب داشته باشد، ترجمه و به صورت صوتی یا کاغذی منتشر شوند، اگر امکان این کار وجود دارد، کتاب «ابهام طبس» به انگلیسی ترجمه و منتشر شود. این بزرگترین پاداش برای یک مولف است که ببیند کتابش مورد استقبال قرار گرفته است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا جایزه ادبی جلال آل احمد یک جایزه ادبی دولتی است که به منظور معرفی آثار برگزیده ادبیات داستانی در ایران پایه‌گذاری شده است. این جایزه به نام جلال آل احمد نویسنده مشهور ایرانی نامگذاری شده است و با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۸۷ نخستین دوره خود را در سالروز تولد آل‌احمد آغاز کرد. این جایزه در چهار گروه داستان بلند و رمان، مجموعه داستان کوتاه، نقد ادبی و مستندنگاری اهدا می‌شود. در آستانه برگزاری مراسم اختتامیه هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد با شاداب عسگری مولف کتاب «ابهام طبس؛ رمزگشایی از جعبه سیاه تهاجم نظامی آمریکا» که نامزد بخش مستندنگاری شده است به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

کتاب «ابهام طبس» با اتکا به چه اسنادی از جعبه سیاه تهاجم نظامی آمریکا رمزگشایی کرده است، در این زمینه شرحی بیان کنید.

من لازم می‌دانم قبل از اینکه به این سوال به طور مشخص جواب بدهم به دو سه نکته اشاره کنم. تاریخ یک موضوع تفننی نیست، تاریخ نه وارداتی است و نه خریدنی. البته نه فقط برای ما بلکه برای تمام کشورها این‌گونه است. از دیگران هم نمی‌توانیم بخواهیم که تاریخ و سرگذشت ما را بنویسند. البته جای تاسف است که این اتفاق افتاده و قسمتی از سرگذشت ما را بیگانگان نوشته‌اند. تاریخ ناباورانه برای پیش‌بینی و آینده‌پژوهی لازم است. اگرچه ظاهر تاریخ را مطالعه گذشته می‌دانیم اما قوانینی از پدیده‌ها و زندگی بشری به دست می‌دهد که برای پیش‌بینی آینده به کار می‌آید. این را من ملحوظ نظر خودم قرار دادم و آمدم و برخلاف رویه معمول برای نوشتن مقالات، کتاب‌ها و حتی ساخت فیلم‌های مستند و فیلم سینمایی تهیه شده در رابطه با حمله نظامی آمریکا به طبس، من این سوال را برای خودم طرح کردم که «اگر حادثه طبس اتفاق نمی‌افتاد، سرانجام کار به چه صورت بود؟»

بعد از این سؤال بود که برای بنده ابهام ایجاد شد و ضرورت داشت تا «از جعبه سیاه تهاجم نظامی آمریکا رمزگشائی شود». اما، جعبه سیاه چیست؟ جعبه سیاه، به مخزنی اطلاق می‌شود که اطلاعات مربوط به یک دوره مشخص زمانی را در خود ذخیره کرده است. یعنی اطلاعات جدیدی به شما نمی‌دهد، بلکه وقایع رخ داده را به طور کامل ثبت کرده و این ثبت باعث می‌شود که شما بعد از وقوع حوادث، این امکان را داشته باشید تا به طور مشخص تمام مولفه‌های آن واقعه را در نظر گرفته، مورد بررسی قرار داده و بر اساس آنها استنتاج‌های متعددی داشته باشید.

من برای تالیف این کتاب مدت هفت سال به کار پژوهشی و تحقیقی مشغول بودم. اما، کار من به طور اتفاقی با ملاحظه یک نقشه خارجی شروع شد. تحقیقات من پیرامون موضوع دیگری بود که در سایت‌های خارجی نقشه‌ای توجه من را به خود جلب کرد که در ارتباط با تهاجم نظامی آمریکا به طبس بود. نکته جالب این بود که در دو طرف تهران دو کلمه Explosions(انفجارات) و kick ass (بزن دررو) یا (لگد زدن الاغ) نوشته شده بود که الاغ نماد دموکرات‌ها است. دیدن این نقشه با این مشخصات برایم خیلی جالب بود. سه روز به طور مشخص این سایت را باز می‌کردم و مقداری اطلاعات از آن استخراج می‌کردم و این نقشه را هم برای خودم ذخیره کرده بودم. در روز چهارم زمانی که برای استخراج اطلاعات مراجعه کردم؛ دیدم، نقشه هست، مسیرها هست اما آن دو کلمه حذف شده بود، خیلی جستجو کردم. حتی در خارج از کشور هم دوستانی داشتم که از آنها خواستم تا جستجو کنند. با یک واقعیت غیرقابل تصوری روبه‌رو شده بودم. چنین به نظر می‌رسید که حسگرهای فرد یا مجموعه‌ای که این نقشه را در سایت و فضای مجازی آن مجموعه قرار داده بودند، فعال شده و آن را حذف کرده بودند.

هضم این موضوع برای من بسیار سخت بود. این حذف چه معنایی داشت. شاید اگر نقشه را حذف نمی‌کردند من به دنبال تالیف این کتاب نمی‌رفتم. ولی متوجه شدم که من به طور غیرارادی و ناخواسته به یک موضوع مهم دست پیدا کرده‌ام. به همین دلیل شروع کردم به مطالعه و بهره‌برداری از تمامی مقاله‌ها و کتاب‌های داخلی و خارجی که در این زمینه تاکنون منتشر شده بود. در ادامه مسیر به نکات جالبی پی بردم که شرایطی را حادث شد که بعد از آن رخداد، جستجوها از سر تفنن یا یک اطلاع کلی نباشد و هدفمند مطالب پیگیری شوند.

متوجه شدم که موضوع مشابهی در سال ۱۹۴۷ م مطابق با ۱۳۲۶ ه.ش. در چین اتفاق افتاده است که در شهر موکدن چین رخ داده و اعضای کنسولگری آمریکا، به جرم اینکه شما جاسوسی می‌کنید و در کارهای دولت انقلابی چین دخالت می‌کنید، به مدت یک سال در محل خودشان گروگان گرفته می‌شوند. شرایط گروگان‌ها بسیار بد بوده است، آب و برق آن مکان قطع شده بود، گوشت و اقلام ضروری را هفته‌ای یک بار به آنها می‌دادند. حتی برایشان دادگاه تشکیل داده و آنها را محاکمه و چند روزی نیز حبس می‌کنند. اما مجدد، آنها را از حبس آزاد می‌کنند و به محل کنسولگری برمی‌گردانند. همه اینها باعث شد تا اطلاعات و اشراف من نسبت به موضوع افزایش پیدا کند. با توجه به اینکه در حدود سی سال از آن واقعه گذشته بود، بسیاری از اسناد خارجی نیز آزاد شده بودند و من به حدود پنج هزار صفحه از اسناد خارجی دسترسی پیدا کردم. اگرچه قسمتی از این اسناد خارجی نیز لاک‌گیری شده بود و بر اساس شماره صفحه‌ها، مشخص بود که صفحاتی از درون آنها حذف شده اما، باز هم اطلاعات بسیار خوبی را در اختیار من قرار می‌داد. مراجعه‌ای به مراکز اسنادی و دفاتر مطالعات راهبردی داشتم. دفتر مطالعات راهبردی نهاجا و صحبت با امیر سرتیپ سهرابی که ایشان اولین فرمانده فراناجا و اولین نظامی است که در جریان طبس به آنجا رفته و از نزدیک صحنه را دیده بود و اشراف خیلی خوبی به موضوع داشت، بسیار به من کمک کرده و باعث اشراف بیشتر من بر موضوع گردید.

تمام فیلم‌های کوتاه و بلند و سینمایی را دوباره دیدم و بازخوانی کتاب‌های خارجی، مخصوصاً خاطرات کارتر، برژینسکی و سرهنگ چارلی بکویث فرمانده اجرای عملیات زمینی، و همچنین، اسناد منتشره توسط دانشجویان پیرو خط امام (ره) اطلاعات بسیار خوبی را در اختیار من قرار داد که متاسفانه تا آن مقطع زمانی کمتر مورد توجه قرار گرفته بودند. از جمله این اطلاعات می‌توان به فرود یک فروند هواپیمای آمریکایی در روز سیزده فروردین ۱۳۵۹ در طبس اشاره داشت که بعد از حدود ۳ ساعت توقف و تعبیه یکسری ابزار و تجهیزات از همان مسیر و از کشور خارج می‌شود. وقوف به این موضوع، بسیاری از احتمالات مرتبط با خاموشی رادارها در روز ۵ اردیبهشت و احتمال جاسوسی و نفوذ و…، در این حوزه را به میزان قابل توجه‌ای از بین برده و مشخص می‌کرد که قضایای دیگری نیز وجود دارد. در ادامه، متوجه میزان سرمایه‌گذاری بسیار قابل توجه آمریکایی‌ها برای این عملیات شدم که فوق‌العاده بالا بود. در حدی که شاید بتوان با ضرس قاطع و مستند به مدارک موجود امکان اثبات این واقعیت که حداقل تا آن مقطع زمانی چنین سرمایه‌گذاری مالی، اطلاعاتی و اجتماعی در تمامی حوزه‌های مرتبط با انجام یک عملیات نظامی، تا آن مقطع زمانی، حداقل در ایالات متحده آمریکا برای انجام طرح‌های مشابهی انجام نشده بود.

از دیگر دستاوردهای من، بایستی به این مهم اشاره کنم که ایالات متحده آمریکا و سران این کشور اگرچه از پوشش دیپلماتیک برای حل و فصل این موضوع استفاده می‌کردند، اما راهبرد و کارکرد اصلی آنها در حوزه نظامی قابل تعریف بود. در همین ارتباط، به طور دقیق چهار روز بعد از اینکه مسئله گروگان‌گیری پیش آمد، به دستور شخص آقای کارتر اقدامات نظامی گسترده‌ای در حوزه‌های مختلف آغاز شده و تمرینات بسیار سنگین و هدفمندی شروع می‌شود. در همین ارتباط، استنباط بنده بر این قرار گرفت که تمام اقدامات و کارهایی که آمریکائی‌ها در مواجهه با این قبیل اتفاقات در حوزه‌های دیپلماتیک و سیاسی انجام می‌دهند، فقط با هدف خرید زمان به واسطه کسب آمادگی‌های لازم برای محقق شدن سایر اهداف و برنامه‌های خودشان است.

موضوع بسیار مهم و جالب‌تری که توجه من را به خودش جلب کرد مرتبط با تاریخ عملیات و معانی آنها بود که در این عملیات نظامی به کار گرفته شده بود. آمریکائی‌ها، روز ۲۵ آوریل برابر با ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ را برای اجرای این عملیات انتخاب کرده بودند. به طور دقیق، ۵۶۱ سال قبل و در سال ۱۴۱۹ م که برابر با ۵ اردیبهشت سال ۷۹۸ ه.ش می‌شود، آخرین دولت اسلامی مسلمانان در آندلس مستقر در شهر غرناطه شکست خورده و سقوط کرده و حاکمیت مسلمانان بر اروپا تمام می‌شود و اروپاییان برنده نهائی جنگ‌های صلیبی شدند. آیا عقل سلیم می‌پذیرد که این تقارن‌ها عادی و اتفاقی نبوده و هدفمند، برای القای یک باور یا ایجاد یک تفکر جدید انتخاب شده بودند؟

این وضعیت و تشابه کاری در ارتباط با اسامی که آمریکائی‌ها برای انجام مراحل مختلف عملیات تهاجمی به طبس انتخاب کرده بودند، نیز دیده می‌شد. (کاسه برنج) نام عملیات اجرایی ورود به طبس را بود. کاسه برنج اسم یک سازمان کاتولیک است که الان در بیش از ۱۶۵ کشور فعالیت دارد و به شدت از طرف دولت آمریکا برای گرایش مردم به دین مسیح حمایت می‌شود.

evening life را به عنوان اسم اصلی عملیات تهاجمی به طرف لانه جاسوسی انتخاب کرده بودند که نام یک آیه از انجیل و نماد سرزمین موعود یهود است. در بیان این آیه از انجیل و تفسیر آن، به غروب خورشیدی اشاره دارد که صبح آزادی فردای آن روز می‌دمد. همه اسامی و رفتارها معنی‌دار بودند. نتیجه‌ای که من گرفتم و می‌گیرم، این بود که هیچ رخ داد یا انتخابی بی علت نیست و از کنار هیچ رفتاری نمی‌توان و نبایست به سادگی گذشت. اعتماد به بیگانگان در هر مقطع زمانی و در هر شرایطی یک خطای بزرگ راهبردی است و عدم توجه یا درک صحیح بسیاری از موضوعات به معنای این نیست که اتفاقی نیفتاده یا خطری متوجه ما نیست. بلکه هر رفتاری می‌تواند آسیب زیادی به ما وارد کند، البته این به معنای این نیست که ما خودمان را در یک فضای شک و تردید قرار بدهیم، بلکه بهتر است دشمنان خودمان را به فراست بشناسیم و باور داشته باشیم که دشمن ما مشغول انجام چه اقداماتی است. جعبه سیاه این اطلاعات و دیگر اطلاعات مشابه را به ما می‌دهد.

مهم‌ترین هدفم از نوشتن «ابهام طبس» آوردن پاسخ‌های مستند است/ ترجمه کتاب‌های منتخب

با استفاده از جعبه سیاه به چه اطلاعاتی دست پیدا کرده‌اید؟

من در کتاب به مجموعه این اقدامات اشاره کردم، رویدادهائی که رخ داده‌اند و معمولاً خیلی ساده از کنار آنها رد شده یا حق مطلب را در خصوص آنها به درستی اداء نمی‌کنیم. از آن جمله، بحث توفان شن بود. توفان شن که آمریکائی‌ها با آن مواجه شدند با آنچه که در تصور ماست یا در فیلم‌ها به نمایش در می‌آید، تفاوت ماهوی بسیار دارد.

بالگردهای متجاوز آمریکائی یک ربع بعد از اینکه وارد فضای هوائی کشورمان می‌شوند، با یک پدیده بسیار نادر جوی به نام هبوب برخورد می‌کنند. براساس آمارهای موجود، هبوب که اجزای تشکیل دهنده آن را گردوخاک همراه با قطرات ریز آب تشکیل می‌دهد، هر بیست و چند سال یک‌بار رخ می‌دهد. جالب اینجاست که در مجموعه بررسی‌ها و پیش‌بینی‌های هواشناسی که با بهره‌گیری از ابزار مختلف همچون ماهواره‌ها به عمل آورده بودند، این توفان به هیچ وجه پیش‌بینی نشده بود و احتمال بروز آن داده نشده بود.

برخورد با هبوب، یعنی برخورد با تمامی ملزومات گل. گلی که به شیشه‌ها و تمامی اجزای بالگردها چسبید و وضعیت کاری آنها را شدت بد و سخت کرده بود، تا حدی که تعدادی از این خلبان‌های کارکشته و با تجربه که هر نفر، برای این عملیات ۵۰۰ ساعت تمرین پروازی هم کرده بودند، بعد از گذر از این توفان که منجر به ۹۰ دقیقه تاخیر در برنامه های آنها شده بود، زمانی که به طبس رسیده و فرود آمدند، دچار حالت تهوع شدند. البته، این به آن معنا نیست که در طبس توفانی رخ نداده بود بلکه در آنجا هم یک توفان شن سبک‌تر وجو داشته که مانع دید می‌شده است. تاثیر توفان به حدی بود که سه بالگرد اعلام کردند که موتور خود را از دست داده‌اند و نمی‌توانند به مسیر ادامه بدهند. گروه بررسی ارتش آمریکا، بعد از بررسی ابعاد فنی وقوع حادثه و بازدید از تنها فروندی که به ناو نیمیتز بازگشته بود، با صراحت اعلام کردند که هیچیک از بالگردها دچار نقص فنی نشده بودند و همگی قادر به انجام مأموریت و ادامه مسیر بودند. جالب آنکه، در همان ساعت و همان روز یکی از هواپیماهای ترابری سی ۱۳۰ ارتش به خلبانی جناب سرهنگ دانشمندی از زاهدان حرکت کرده و بر روی همین منطقه پرواز کرده بود، او بعدها در خاطراتش گفته بود که من ۲۲ سال سابقه پرواز داشتم اما هیچگاه در عمرم با چنین وضعیتی روبه‌رو نشده بودم. اینها نیز قسمت دیگری از اطلاعات خارج شده از لابه‌لای جعبه سیاه است.

آیا از اطلاعات به دست آمده هدف نهایی آنها از تهاجم نظامی طبس مشخص شد؟

در همین ارتباط، یک نکته بسیار مهم و دارای ظرافت خاص ظریف که معمولاً ۹۹ درصد کتاب‌ها و فیلم‌ها از کنار آن به سادگی گذشته و توجهی نمی‌کنند، حضور دو ژنرال ایرانی با لباس ارتش شاهنشاهی در کنار مهاجمان بود که هیچ توجیه منطقی نداشت. به واقع، دلیل حضور این دو نفر چه بود؟ آیا بعد از گذشت حدود ۱۴ ماه از پیروزی انقلاب، آیا سران ارتش شاهنشاهی که متواری شده بودند، لازم می‌دانستند تا برای نظارت بر حسن اجرای این تهاجم، ناظری بفرستند؟

آیا هزینه عملیات را سران متواری ارتش شاهنشاهی در خارج از کشور متقبل شده بود یا هزینه‌ای از سوی شخص خاصی واگذار شده بود که حالا می‌خواستند از نتایج آن اطمینان لازم را کسب کنند. مضافاً اینکه اینها برای راهنمایی هم نیامده بودند، چرا که مهاجمان تعداد نه نفر ایرانی شهروند آمریکا که به زبان فارسی و آداب ایرانیان به خوبی مسلط بودند، برای حضور در مرحله اجرائی این طرح به کار گرفته بودند تا به عنوان راهنما و بلد بتوانند در مسیر راهنما باشند. پس آن دو نفر به چه منظور حضور داشتند؟

تمام اینها از درون این جعبه سیاه خارج شد، یعنی موارد مختلف را وقتی می‌خوانیم، می‌بینیم که این هم مورد توجه قرار نگرفته است. قرار دادن اینها در کنار همدیگر هم نتایج بزرگتری را نصیب می‌کند که در ادامه بیشتر به آن می‌پردازیم.

نحوه دسترسی به اسناد چگونه بود، آیا به راحتی اسناد در دسترس شما قرار گرفت، همه اسناد مرتبط با این موضوع بررسی شده‌اند یا هنوز اسنادی بررسی نشده باقی مانده است؟

هر کسی که ادعا کند در ارتباط با یک موضوعی به همه اسناد دست پیدا کرده و تمام اسناد را مورد مطالعه قرار داده است، یا خیلی ساده پندارانه به موضوع نگاه کرده است، یا دفعه اول است که به تحقیق و پژوهش می‌پردازد. هیچکس نمی‌تواند مدعی باشد و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. من به اندازه‌ای که تلاش کردم، به اسناد دست پیدا کردم، قدر مسلم اسناد بسیار بیشتری وجود دارد که اگر آنها ارائه شود و متون اصلی از سوی آمریکایی‌ها منتشر و در دسترس قرار بگیرد، حقایق بیشتری از این تهاجم به دست خواهد آمد.

این کتاب به پیشینه و پیامدهای تهاجم نظامی طبس می‌پردازد، از این منظر کتاب «ابهام طبس» چه تفاوتی با کتاب‌هایی که در این موضوع کار شده‌اند، دارد؟

ابتدا، یک نکته بسیار مهم را عرض کنم. در مورد این عملیات نظامی هیچوقت نباید این واقعیت را فراموش کنیم که حکومت و ملت ایران به طور کامل غافلگیر شده و به همین دلیل، در یک موضع انفعالی قرار گرفته بودند. بهترین و صادقانه‌ترین کلام در این خصوص را حضرت امام (ره) فرمودند: «آیا ما کردیم؟ ما که همه خواب بودیم». و واقعاً همه خواب بودند. این عدم اطلاع و غافلگیر شدن ما را در یک موضع انفعالی قرار داده بود. یکی از اشکال‌های بررسی در رابطه با بحث طبس همین بود که همه در زمین بازی که آمریکایی‌ها برای ما طراحی کرده بودند یا با استفاده ادبیاتی که مورد نظر آنها بود، نسبت به بررسی و اظهار نظر اقدام می‌کردند. اما، من تلاش کردم تا قاعده معمول را بر هم زده و با طرح این سؤال که «اگر در طبس تصادم نمی‌شد، چه وضعیتی پیش می‌آمد؟» با موضوع برخورد کنم.

وقتی که نوع نگرشم را به موضوع عوض کردم، متوجه شدم که نبایستی به حمله نظامی آمریکا به طبس به عنوان یک واقعه واکنشی به تسخیر لانه جاسوسی نگاه کرد. بلکه واقعه‌ای است که در انتظار یک جریان تاریخی به وقوع پیوسته که بسیار بعید است که بررسی مستقل پیرامون آن سودمند باشد. اینکه، تعدادی از پژوهش‌های مرتبط که قبلاً انجام شده، نتایج لازمه را اخذ نکرده و کماکان ابهامات باقی مانده بود، به طور حتم ریشه در همین مهم دارد.

انقلاب اسلامی ما تاثیرات عمیق راهبردی در وضعیت منطقه خصوصاً در حوزه امنیتی و توازن قوا بین دو بلوک شرق و غرب گذاشته بود. لغو پیمان سنتو در ایران که ارتباط پیمان‌های سیتو در شرق و پیمان ناتو در غرب را قطع کرد. یعنی آن حلقه محاصره‌ای که بلوک غرب به دور شرق برای حفظ منافع خود کشیده بود، از بین رفت. از سوئی دیگر، آمریکا از آغاز دهه ۱۹۷۱ م مطابق با ۱۳۵۰ ه.ش. با یک‌سری معضلات و مشکلات سیاسی در صحنه بین‌الملل مواجه شده بود.

شکست در ویتنام، افتادن افغانستان در دامان کمونیست‌ها، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که در همین ارتباط، نباید فراموش کنیم که کارتر در سال ۱۳۵۶ به ایران آمده بود و با قوت و قدرت از شاه حمایت کرده و گفته بود که ایران جزیره ثبات است. نباید ساده از کنار این حرف‌ها، حرکات، سکنات و رفتارها بگذریم. کارتر، بر اساس یک‌سری واقعیت‌ها که در آن زمان برای او ملموس بود، ایران را جزیره ثبات نامید.

باید به این نکته ظریف توجه داشته باشیم، که آمدن کارتر به ایران در شب سال نو میلادی یک بدعتی بود که نه قبل از آن و نه تاکنون در بین رؤسای جمهوری آمریکا اتفاق نیفتاده است. بدین معنا، هیچگاه روسای جمهوری آمریکا این کار را انجام نداده بودند. یعنی هیچکدام از روسای جمهور آمریکا شب سال نو را خارج از خاک آمریکا سپری نکرده بودند، مگر اینکه به نزد نیروهای آمریکایی مستقر در خاک کشور دیگری رفته بودند. در اینجا دو سوال پیش می‌آید؛ آیا آمریکا به چشم خاک خودش به ایران نگاه می‌کرد، یا ایران را جزو کشورهایی می‌دانست که نیروهای نظامی آمریکا در آن حضور دارند؟ پاسخ به هر دو سوال یک ذهنیت بسیار بدی را در مورد اذهان ایرانیان ایجاد می‌کرد. در مجموع، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران به لحاظ حیثیتی آمریکا را در چالش بسیار بسیار بد و جدی قرار داد. رفتاری بود که اگر بی‌جواب می‌ماند، شرایط برای آمریکائیان در حوزه بین‌المللی بسیار سخت‌تر می‌شد.

این تحولات و موضوعات را در یک طرف قرار دهیم، در طرف دیگر موضوع، اگر تاریخ خاورمیانه در سال‌های ۵۷ و ۱۳۵۸ مورد مداقه و بازخوانی قرار داده شود، مشخص می شود که بسیاری از حرکت‌های اسلامی از سال ۵۷ به بعد در منطقه آغاز و فعال شده‌اند. حتی خود آمریکایی‌ها برای مبارزه با رژیم کمونیستی افغانستان، به عنوان بهترین راهبرد به این باور رسیدند که گروه‌های مسلمان مبارزی را ایجاد کنند تا آنها بتوانند با روس‌ها مبارزه کنند. مانند افغانستان که نسل اول طالبان بودند و در ادامه القاعده هم به آن اضافه شد. جالب اینکه حتی در اوایل سال ۵۹ اولین بار در ترکیه لائیک یک تشکیلات اسلامی به پیروزی در انتخابات مجلس آن کشور رسید که می بایست پست ریاست جمهوری را هم کسب کند. اما، بلافاصله با انجام یک کودتای به اصطلاح سفید برکنار شد.

آمریکایی‌ها یک تئوری به نام دومینو داشتند. مفاد تئوری دومینو از این قرار بود که بعد از جنگ جهانی دوم آنها به این نتیجه رسیده بودند که اگر یکی از کشورها کوچک شرق آسیا کمونیست شود، بقیه کشورها منطقه نیز بر اساس یک حرکت دومینویی این وضعیت را ادامه خواهند داد. حال و سی سال بعد از طرح این تئوری، آنها با همین وضعیت در غرب آسیا مواجه شده بودند، منتهی به جای کمونیست‌ها، بحث اسلامی بود. این چیزی نبود که هم آمریکا و هم شوروی بتوانند آن را بپذیرند.

با توجه به شرحی که بیان کرده‌اید، در حین انجام پژوهش سوال‌های بیشتری برای شما مطرح شد، آیا راه برای تحقیق و پژوهش بیشتر در این زمینه باز است؟

سوال‌هایی که در تحقیقات برای من به وجود آمد، بسیار زیاد بود که هر کدام می‌توانست یک مطلب باشد.

هدف آمریکایی‌ها از عملیات پنجه عقاب چه بود؟ آیا آزادسازی گروگان‌های آمریکایی مدنظر بود یا اهداف مهم‌تری دنبال می‌شد؟ که من نتیجه‌ای که گرفتم این بود که آزادسازی ۵۳ نفر گروگان آمریکایی صورت مسئله و حاشیه بود و اصل مسئله را در کتاب توضیح دادم.

در یکی از بهترین حالت و موفقیت‌آمیزترین حالت خود آمریکایی‌ها پیش‌بینی کرده بودند که ۶۰ درصد گروگان‌ها کشته می‌شوند. حال اینجا یک سوال پیش می‌آید، وقتی که خودشان اذعان می‌کنند که اگر عملیاتی انجام شود، ۶۰ درصد گروگان‌ها کشته می‌شوند، چه ضرورتی وجود دارد و اساساً چرا باید این عملیات انجام شود؟ یعنی برای آزادسازی ۲۰ نفر آمده بودند؟ نه عملیات تجاوز نظامی به طبس صورت مسئله آزادسازی گروگان‌ها و واقعیت مسئله ریشه در اسامی که برای عملیات انتخاب کرده بودند.

از جمله سوال‌های دیگری که برای من پیش آمد و ریشه در باورهای مردم داشت، این بود که تغییر شرایط سیاسی منطقه و جهان اسلام بعد از انقلاب اسلامی تا چه حد در تصمیم‌سازی حمله به طبس موثر بود؟ که در کتاب توضیح دادم، بسیار موثر بود. پنتاگون احتمال پیروزی این حمله را در چه سطحی ارزیابی می‌کرد؟ که من این را نیز توضیح دادم.

یک نکته جالب دیگر اینکه دانشجویان پیرو خط امام بارها و بارها در اعلامیه‌های خودشان تاکید کرده بودند که اگر کوچک‌ترین نقطه از ایران مورد تجاوز نظامیان آمریکایی قرار بگیرد، تمام گروگان‌ها را بلافاصله خواهند کشت. آیا باز هم هدف آزادسازی گروگان‌ها بود؟ آنها که می‌دانستند که گروگان‌ها کشته خواهند شد. نقش اتحاد جماهیر شوروی در این توطئه نظامی چه بود؟ هیچ نقشی نداشت. آمریکا مرز افغانستان و پاکستان را در اختیار داشت، پس چرا باید در طبسی فرود بیاید که حدود ۴۸۰ کیلومتر با مرز افغانستان فاصله داشت؟

من بر اساس تحقیقات خودم و آنچه که تا الان انجام شده بود، به این نتیجه رسیدم که آنها افراد مشخص و شناخته شده نظامی و غیرنظامی را به کار نگرفته بودند. اما صددرصد هم به این نتیجه رسیدم که تعدادی از عوامل آمریکا در سطح بالا در این کار دخیل بودند و نقش داشتند که متاسفانه شناخته هم نشدند.

آیا در حوزه بین‌الملل انجام این عملیات وجاهت قانونی داشت؟ خیر، آمریکایی‌ها اگر ظرف یک هفته یا حداکثر دو هفته اگر یک عملی را انجام می‌دادند، این تا حدودی وجاهت قانونی داشت ولی تا زمانی که هیچ عملی انجام ندادند و متمسک به سازمان‌های بین‌المللی شدند، به لاهه و سازمان ملل شکایت کردند و رای از آنجا گرفتند، یعنی آنها از حقوق مشروعه خودشان صرفنظر کردند، نمی‌شد که این حق را برای خودشان نگه دارند، قانون بین‌الملل این اجازه را به آنها نمی‌داد و وجاهت قانونی نداشت.

چند نفر آمریکایی در این عملیات کشته شدند؟ خودشان گفتند، هشت نفر. با توجه به ابعادی که من در کتاب توضیح دادم، تعداد مجروح‌ها باید خیلی خیلی بیشتر باشد. به واسطه وجود ابهامات زیاد پیرامون این موضوع ملی و بین المللی، ضرورت انجام یک تحقیق و پژوهش گسترده الزامی می‌نمود.

کتاب «ابهام طبس» جزو نامزدهای جایزه ادبی جلال آل احمد در بخش مستندنگاری قرار گرفت، نظر شما در مورد این جایزه چیست و چه انتقاد و پیشنهادی در مورد این جایزه ادبی دارید؟

من از دست‌اندرکاران تشکر می‌کنم، لطف کردند که وقت گذاشتند و کتاب «ابهام طبس» را بررسی کردند. من حکایت درددل‌گونه‌ای با مخاطبان خبرگزاری ایبنا دارم؛ من هفت سال برای این کتاب زحمت کشیدم، پیدا کردن اسناد اصلاً ساده نبود. بزرگترین مشکل من هم این نبود، بلکه بزرگترین مشکل من در ارتباط با این کتاب این بود که داشت مباحث جدیدی را مطرح می‌کرد که با مباحث قدیمی تفاوت بنیادی داشت. من در این کتاب مطلبی نگفتم که ناقض آنچه که تاکنون گفته شده است، باشد. بلکه تمام آنچه که در مورد طبس گفته شده است، تکمیل‌تر شد. من برای چاپ این کتاب خیلی زحمت کشیده و کار تخصصی انجام دادم، در حد مقدور تمامی ابهامات مطروحه را جمع‌آوری و سعی کردم که تا حد امکان برای آنها پاسخ منطقی و مستند و همچنین، توضیحات جامع و لازم را بیابم، این مهم‌ترین هدف من از نوشتن کتاب «ابهام طبس» بود.

وقتی می‌بینم که تمامی این تلاش‌ها نتیجه داده و کتاب به این مراحل رسیده است، بسیار خرسند می‌شوم و از تمامی دست اندرکاران این جشنواره بسیار تشکر و قدردانی می‌کنم. اما، هیچگاه فراموش نخواهم کرد که تمامی این توفیقات از طرف خداوند متعال مشمول حال اینجانب شده است. اما، پیشنهاد من این است، در صورت امکان کتاب‌هایی که انتخاب می‌شوند به زبانی که مخاطب داشته باشد، ترجمه و به صورت صوتی یا کاغذی منتشر شوند، اگر امکان این کار وجود دارد، کتاب «ابهام طبس» به انگلیسی ترجمه و منتشر شود. این بزرگترین پاداش برای یک مولف است که ببیند کتابش مورد استقبال قرار گرفته است. می‌دانم که این کار سخت و هزینه‌بر است، اما اگر امکان این کار به وجود آید، بسیار عالی است، اگر هم نشود باز هم ممنونم. از اینکه کتاب من انتخاب شد و زحمت‌های من دیده شد، بی نهایت متشکرم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها