به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شجاعی در این کتاب سعی کرده تا در مقام تئوری بایدها و نبایدهای این گونه ادبیات را کشف و ارائه کند و بر همین اساس در مقدمه این کتاب عنوان میکند: «ادبیات بر دو شکل گسترش پیدا میکند: بر مبنای تخیل صرف و یا تخیل بر مبنای واقعیت. رمان تاریخی و ادبیات آیینی در قالب دوم یعنی تخیل بر مبنای واقعیت جای میگیرند با این تفاوت که در رمان آیینی الزامی به پایبندی به همه وجوه تاریخ وجود ندارد.»
کتاب در پنج فصل تدوین شده که در فصل نخست اهمیت منابع مطالعاتی برای خلق رمان آیینی مورد توجه قرار گرفته و در فصل دوم ادبیات آیینی در مقام تالیف از منظر درون دینی مورد توجه نویسنده قرار گرفته است. این موضوع در فصل سوم از منظر برون دینی بررسی شده و چهارمین فصل کتاب به موضوع ادبیات آیینی در مقام مولف توجه نشان داده و در نهایت نیز موضوع خلاقیت در ادبیات آیینی در فصلی مجزا مورد توجه و بررسی قرار گرفته است.
جان کلام شجاعی در این اثر بیان وجوه دراماتیک و ادبی رمان آیینی و تمیز قائل شدن میان ادبیات و بازنویسی و تاریخ نویسی است. شجاعی سعی کرده تا نشان دهد ادبیات آیینی نیز مانند سایر وجوه و گونههای ادبی قواعدی مشخص و منحصر به فرد برای ایجاد شدن دارد و نمیتوان با تمسک جستن به متون تاریخی و روایت صرف آنها ولو به زبانی ادبی و حتی شاعرانه و عوام پسند به خلق داستان و ادبیات آیینی دست پیدا کرد.
این کتاب در نهایت و به اعتقاد مولف در فضایی که برخی ادبیات آیینی را ادبیاتی بدون مانیفست و حتی کماکان خلق نشده و ساختار و شکل نیافته میبینند و آن را آماج انواع نقدها و هجمه قرار میدهند، سعی کرده تا این نوع از شیوه خلق ادبی را تعریف و ساختارهای درون و برون ساز آن را در نسبت با ساختار کلاسیک ادبیات مدون و تبیین کند.
نظر شما