دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۷
تد چیانگ خوانندگانش را شوکه می‌کند

فاطمه احمدی آذر، مترجم «داستان زندگی تو» گفت: تد چیانگ در داستان‌هایش به‌خوبی تصورهای پیش‌فرض را نابود و احتمال پیش رفتن مسیرهای دیگر را جلوی مخاطب می‌گذارد.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا تد چیانگ، نویسنده‌ی آمریکایی داستان‌های علمی‌- تخیلی متولد سال ۱۹۶۷ و فارغ‌التحصیل رشته علوم کامپیوتر از دانشگاه براون است و تاکنون جوایز ادبی متعددی از جمله چهار جایزه نبولا و سه جایزه هوگو را در پرونده کاری خود دارد. داستانِ «داستان زندگی ت و»(۱۹۹۸) یکی از مهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین آثار او به شمار می‌آید. این اثر به همراه داستان‌های دیگری از چیانگ برای نخستین‌بار با ترجمه فاطمه احمدی آذر راهی بازار کتاب ایران شد.

به بهانه انتشار این اثر در گفت‌وگویی با مترجم کتاب به بررسی داستان‌های چیانگ و سبک و سیاق او در داستان‌نویسی پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

به تازگی کتاب «داستان زندگی تو و چند داستان دیگر» نوشته تد چیانگ با ترجمه شما و از سوی نشر دانوب آبی به چاپ رسیده است. با توجه به اینکه «داستان زندگی تو» یکی از آثار مشهور و محبوب این نویسنده به شمار می‌آید، درباره فضا، درون‌مایه و شخصیت‌های این داستان بگویید.

ترجمه داستان زندگی تو و چند داستان دیگر، یکی از بهترین تجربه‌های ترجمه‌ی اثر ادبی بود که من از سر گذراندم. چیانگ، گذشته و حال را برای روایت داستان‌های خود انتخاب می‌کند و داستان کوتاه «داستان زندگی تو»، در زمان حال رخ می‌دهد. دنیای این شخصیت‌ها تفاوت چندانی با دنیای واقعی ما ندارد جز اینکه فضایی‌ها به زمین آمده‌اند و یک فیزیک‌دان و زبان‌شناس می‌خواهند زبان آنها را بیاموزند تا بتواند با آنها ارتباط برقرار کند. چیانگ در روایت این داستان از مفاهیمی در فیزیک استفاده می‌کند که در دبیرستان به فرد می‌آموزند. برای مثال، قانون فرما یکی از قوانین ساده اما مهم در این داستان است. چیانگ با ارائه نظریه‌های پیچیده، مخاطب خود را سردرگم نمی‌کند. دو شخصیت اصلی، لوئیس و گری در طول داستان با یادگیری یک زبان، به درک متفاوتی از زندگی می‌رسند. البته، داستان بیشتر از زاویه دید لوئیس در زمان‌های متفاوت روایت می‌شود و خواننده می‌تواند سیر تحولی لوئیس را در داستان ببیند. اما، درباره گری نمی‌توان با اطمینان نظر داد. چیانگ با ظرافتی مثال‌زدنی، زبان‌شناسی و فیزیک را ترکیب می‌کند تا درباره رخداد پدیده‌های اجتناب‌ناپذیر در زندگی صحبت کند. محبوبیت این داستان کوتاه به‌قدری افزایش یافت که اقتباسی سینمایی از آن نیز در سال ۲۰۱۶ با عنوان ورود انجام شد و این فیلم در مراسم اسکار ۲۰۱۷ نیز کاندید دریافت اسکار بهترین فیلم شد. چیانگ عضو اصلی گروهی بود که فیلم‌نامه‌اش را می‌نوشتند. البته، پس از خواندن داستان کوتاه متوجه می‌شوید که فیلم تفاوت‌هایی کلی با نسخه داستان کوتاه‌اش دارد. «داستان زندگی تو» فلسفی‌تر و عمیق‌تر است و پیشنهاد می‌کنم حداقل این داستان از تد چیانگ را حتماً بخوانید.

دیگر داستان‌های مجموعه از نظر محتوا و مضمون چه نسبتی با یکدیگر دارند؟

هر کدام از داستان‌های کوتاه این مجموعه، همانند یک پژوهش برای نویسنده خود هستند. همه آنها همانند یک آزمایش، می‌خواهند بینش جدیدی به خواننده خود بدهند. چیانگ با آثار خود، نگاه به داستان‌های علمی-تخیلی را تغییر داد. چند نویسنده در این ژانر می‌شناسید که به مفهوم مذهب و ایمان از منظر علمی و پژوهشی نگاه کنند؟ به‌نظر من، یکی از برجسته‌ترین کارهای او، داستان کوتاه «جهنم یعنی نبود خدا» است. نیل فسک، همسر خود را وقتی از دست می‌دهد که فرشته‌ای روی زمین ظاهر می‌شود؛ این موضوع او را خشمگین می‌کند. او برای رسیدن به همسرش در بهشت، باید ایمان خود به خدا را ثابت کند؛ دوگانه‌های زیادی را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد: خدا و انسان؛ جهنم و بهشت؛ صعود و سقوط؛ مرگ و زندگی. پایان‌های چیانگ، آن گونه نیستند که خواننده انتظارش را داشته باشد. پایان هر داستان، چکشی است که بر ذهن خواننده وارد می‌شود و نویسنده به‌خوبی تصورهای پیش‌فرض را نابود و احتمال پیش رفتن مسیرهای دیگر را نیز جلوی مخاطب می‌گذارد. او هر اصل علمی را سرزمینی با چندین مسیر متفاوت می‌بیند و به‌عنوان یک نویسنده داستان‌های علمی-تخیلی، خواننده را هشیار می‌کند که او می‌تواند یک مسئله را از رویکردهای گوناگون ببیند.

IMG_9886.jpg

چیانگ تاکنون جوایز ادبی متعددی را کسب کرده است. آثار او را از چه شاخصه‌هایی برخوردار می‌دانید؟

در آثار چیانگ، خبری از آینده‌های عجیب و غریب و حوادث شگرف نیست و شخصیت‌های او، واقعیت ملموسی را برای ما به‌تصویر می‌کشند که برای هر خواننده‌ای قابل‌تکرار است. تجربه لوئیس بنکس در دیدن فضایی‌ها، تجربه‌ای است که برای هر انسانی رخ نمی‌دهد؛ اما، نویسنده تمرکز اصلی را روی تجربه مواجهه با دیدن فضایی‌ها نمی‌گذارد. خواننده همراه با این شخصیت و تجربه‌های روزمره‌اش، به درکی از جهان می‌رسد که همیشه جلوی چشمش بوده، هرچند کسی به عمق آن فکر نکرده بود. هدف انسان‌ها در آموختن زبان فضایی‌ها، دانستن مفاهیم فیزیکی جدید بود؛ هرچند که لوئیس در انتها متوجه می‌شود، نکته حضور آنها در زمین، انتقال جهان‌بینی خودشان به انسان‌ها است. درک فضایی‌ها از فیزیک، همانند انسان‌هاست. فقط آنها به اصل فرما (کوتاه‌ترین زمان اصلی که می‌گوید مسیر پیموده شده بین دو نقطه، همیشه کوتاه‌ترین مسیر را انتخاب می‌کند.) از منظری دیگر نگاه می‌کنند و این بینش، توانایی پیش‌بینی اتفاق‌های آینده را به لوئیس می‌دهد.

به نظر شما تحصیلات چیانگ در رشته علوم کامپیوتر چه نقشی بر آثار او به‌عنوان نویسنده داستان‌های علمی-تخیلی داشته است؟

علوم کامپیوتر همانند علم ریاضی، نیازمند دقت بالایی است و نوشتن یک کد اشتباه، تمام کار را خراب می‌کند. دقت بالای چیانگ که ریشه در تحصیل او در رشته علوم کامپیوتر دارد، به او توانایی دقت در جزئیات زندگی روزمره را داده است. اخیراً او کمتر داستان می‌نویسد و بیشتر وقت خود را بر انتشار ناداستان برای نشریه نیچر و نیویورکر می‌گذارد. هرچند که داستان‌های او حکایت از توجه خاص و منحصربه‌فردش به مسائل روزمره انسان‌ها دارند. او تغییر چشم‌انداز نسبت به اصول پذیرفته شده را همانند یک پژوهش علمی می‌بیند و در اغلب داستان‌ها، نوعی یکپارچگی بین همه پدیده‌های جهان می‌بیند. از نظر چیانگ، جهنم متفاوت از بهشت نیست؛ فضایی‌ها و انسان‌ها جز اختلاف‌های فیزیکی در بدن خود، می‌توانند به درکی مشترک از جهان برسند و دو نمونه از جنبه‌های تاثیرگذار تحصیل او در این رشته، درنظر گرفتن احتمال‌های دیگر و محدود نکردن رویکردها هستند.

تد چیانگ خوانندگانش را شوکه می‌کند

داستان‌های چیانگ علاوه‌بر بعد سرگرم‌کننده آن – که از پارامترهای اصلی داستان‌های علمی-تخیلی به‌شمار می‌آید – در لایه‌های زیرین خود به طرح پرسش و پاسخ‌های فلسفی می‌پردازد. این روش روایت چه تمایزهایی در آثار چیانگ در مقایسه با دیگر آثار معاصر علمی و تخیلی ایجاد کرده است؟

اگر جستجویی در اینترنت درباره آثار تد چیانگ انجام بدهید، به‌وضوح می‌بینید که اغلب منتقدهای ادبی، آثار چیانگ را متفاوت از دیگر داستان‌های علمی-تخیلی دیگر توصیف می‌کنند. شاید بتوان به‌طور خیلی ساده گفت که اغلب نویسنده‌های این ژانر، مضمون «چه می‌شد اگر؟» را دنبال می‌کنند؛ هرچند چیانگ درون‌مایه «نگاه کردن از زاویه دیدی متفاوت به مفاهیم آشنا» را بیان می‌کند. پیشرفت سریع علم و فن‌آوری ممکن است پژوهشگر / خواننده را به این نقطه برساند که دیگر پدیده / نظریه جدیدی برای کشف / ابداع‌کردن باقی نمانده است. حتی شاید یک نویسنده بگوید که درباره چه موضوعی باید بنویسم؟ درباره همه موضوع‌ها، بارها صحبت شده و نوشتن من همانند تکرار طوطی‌وار بقیه است. جنبه فلسفی آثار چیانگ به مخاطب خود می‌گوید که برای نوآوری، نیازی به کشف مفاهیم جدید ندارد؛ او می‌گوید که برای نوشتن خلاقانه، به پدیده‌ها و حقایق پذیرفته شده جهانمان، از زاویه دید دیگری نگاه کنید. آیا نگاه کردن به اصلی فیزیکی از چشم‌اندازی دیگر، بینش جدیدی به شما نمی‌دهد؟ چیانگ درستی این گزاره فلسفی را در تمام داستان‌های این مجموعه به‌خوبی اثبات می‌کند.‌

چه شد که آثار تد چیانگ را برای ترجمه انتخاب کردید؟

حوزه پژوهشی من داستان‌های علمی‌تخیلی و ادبیات داستانی است. روزی در گیرودار پیدا کردن مقاله‌ای در گوگل اسکولار، نقدی دانشگاهی درباره یکی از داستان‌های کوتاه چیانگ دیدم. آن مقاله من را ترغیب کرد تا اسم نویسنده را جستجو و درباره آثارش مطالعه کنم. از همان ابتدا برایم مشخص شد که چیانگ، نویسنده‌ای خاص است و داستان‌هایش را با وسواس خاصی می‌نویسد؛ به‌ندرت مصاحبه می‌کند و حتی سایت رسمی نیز ندارد. وقتی اسم نویسنده را به فارسی جستجو کردم، هیچ مطلبی درباره او ندیدم. جامعه ایران با این نویسنده آشنا نبود. ترجمه اثر را به چندین انتشارات معرفی کردم، اما هیچ‌کدام حاضر به سرمایه‌گذاری روی ترجمه‌ی پرطرفدارترین اثر علمی-تخیلی دنیا نشدند. کاری که در دنیا جزو پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین آثار علمی-تخیلی است، در ایران کاملاً ناشناخته بود. تا اینکه کار را برای نشر دانوب آبی فرستادم و مدیر انتشارات فوری نویسنده و اهمیت کار را شناخت و ترجمه‌ای که یک سال به دنبال ناشر برایش بودم، خانه خود را پیدا کرد. مجموعه‌ی دوم داستان کوتاه چیانگ با عنوان «بازدم و چند داستان دیگر» را نیز در دست ترجمه دارم و دو داستان کوتاه این مجموعه با عنوان «تاجر و دروازه کیمیاگر» و «از ما چه انتظاری می‌رود؟» در نشریه‌های الکترونیکی منتشر شده‌اند. هنوز در رابطه با ناشر مجموعه دوم تصمیم قطعی‌ام را نگرفته‌ام، اما کمی صبر می‌کنم تا ببینم جامعه‌کتابخوان ایران به مجموعه داستان زندگی تو و چند داستان دیگر چطور واکنش می‌دهد.

در پایان آیا خبری برای مخاطبانتان دارید؟

بله، قرارداد یک مجموعه داستان کوتاه دیگر را نیز امضا کرده‌ام و امیدوارم تا آخر سال جاری به کتابفروشی‌های ایران برسد؛ این مجموعه داستان کوتاه که فعلاً اسمش را دقیق نمی‌گویم، در حوزه بازنویسی افسانه‌های پریان و نقش زن‌ها است. دو کتاب دیگر نیز در دست ترجمه دارم؛ یک رمان، و یک مجموعه داستان کوتاه دیگر. ادبیات دنیای وسیع و بزرگی است و هرچقدر بیشتر می‌خوانیم، به آثار بیشتری می‌رسیم که اصلاً در ایران ترجمه نشده‌اند. مترجم‌های خوب، همیشه پژوهشگرهای خوبی هستند و در هر خوانش، لیست بلندی از کتاب‌هایی را پیدا می‌کنند که باید بخوانند و چه بهتر که نگاه پژوهش‌محور را با تمرین، تبدیل به یک عادت برای خود کنیم.

مجموعه داستان «داستان زندگی تو و چند داستان دیگر» نوشته تد چیانگ، در ۳۶۶ صفحه از سوی نشر دانوب آبی به چاپ رسید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها