سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - کتاب «سفیر ما در بهشت» نوشته حبیبه آقایی پور و ویراسته فهیمه اسماعیلی است که روایتی مستند از زندگی شهید محمدرحیم آقاییپور به شمار میرود. این نویسنده در گفتوگو با ایبنا ماجرای نوشتن کتابش را بیان و عنوان کرد: بعد از شهادت پدر در فاجعه منا شروع به نوشتن دلنوشته کردم. کمکم درباره نوشتههایم همدردیهایی هم دریافت کردم. وقتی کم کم شرایط روحیام مناسبتر شد، خاطراتی که از پدر داشتم را در صفحه شخصیام منتشر کردم. خوانندههای صفحه شخصی مرا به نوشتن جدیتر خاطرات پدر ترغیب میکردند و این خاطرات در زندگی آنها تاثیر گذاشته بود.
وی افزود: نوشتن کتاب خاطرات پدر و انجام آن همه غور و تفحص برای من دشوار بود. بعد از هفت تا هشت سال از شهادت پدر، بالاخره شروع به نگارش کتاب خاطرات وی کردم. با دوستان پدر مصاحبه کردم و با اطلاعاتی که خود و خانواده داشتیم، کار انجام شد و کتاب سفیر ما در بهشت منتشر شد.
دختر شهید آقاییپور گفت: کتاب «سفیر ما در بهشت»، توسط نشر شهید کاظمی چاپ و منتشر شده و تلاش کردهام تا در هر فصل، از یک زاویه دید به شهید نگاه کنم. فصل اول بابا نفسی، روایت بین پدر و چهار فرزندش است و این رابطه پر از محبت را به تصویر کشیده؛ در آقای لقمان، روشهای خاص و جذاب و جالب شهید در نوع تربیت و بیان برخی مسائل مهم به اطرافیانش بیان شده و آقای فرزند، روایت شهید از زبان مادرش است. در فصل چهارم کتاب یعنی آقای عاشق، سراغ مادررفته ام تا شهید را از دید همسرش معرفی کنم. آقای حاتم طائی روایت سبک زندگی اقتصادی شهید و دستودلبازیهای اوست که با وجود پستهای مهم دولتی و زندگی در کشورهایی مانند لیبی و فرانسه به عنوان دیپلمات و سفیر ایران در اسلوونی، زندگی سادهای داشت. در آقای عابد، نقش نماز و عبادت و به طور کلی ارتباط با خدا و معنویات در زندگی شهید بیان شده است. مسائلی از دوران کاری شهید آقاییپور با توجه به خاطرات همکارانش از وی در فصل آقای سفیر آمده و در آقای کاتب، به طور خاص به نامهای از شهید به یکی از همکارانش پرداخته شده است؛ اما ماجراهای حج آخر و روایت سوزناک شهادتش، در آقای حاجی آمده و فصل آقای شهید، اثبات آیه قرآن مبنی بر زنده بودن شهیدان است و روایت اتفاقات مختلف پس از شهادت وی است که حضور پدر در آنها پررنگ بوده است.
این نویسنده تاکید کرد: من در این اثر، آقاهای پشت شخصیت شهید آقاییپور را معرفی کردهام و همه چیز، حتی عصبانیتهای پدر را هم نوشتهام.
دختر شهیدآقاییپور با اشاره به اینکه در رشته مشاوره تحصیل کرده است، گفت: حالا درک می کنم جلسات هفتگی خانواده، چقدر در روند تربیت فرزندان موثر است. این جلسات هفتگی، یکی از آن موضوعات ویژهای است که از میان خاطرهها رنگ میگیرد؛ جلسات ثابتی که بعد از نماز جماعت در خانه برگزار میشد و از ابتکارات پدر بود. در ایران مشغله کاری پدر خیلی زیاد است و او کمبود حضورش را با جلسات کوچک خانوادگی پر میکرد. روزهای پایانی هفته یا به مناسبتهای مختلف پدر مینشست و ما هم مینشستیم و همه باید انتقاد میکردیم و پیشنهاد میدادیم و این گونه هم به ما شخصیت مستقل میداد و هم اعتماد به نفس انتقاد کردن و پافشاری بر حقیقت را به ما میآموخت. اظهارنظر در تمام این جلسات حرف اول را میزد، همه صاحبنظر بودند از مادر تا کوچکترین فرزند خانواده ششنفری آقاییپور و بهترین شنونده، پدر بود. یک ساعت مینشستیم و گفتمان میکردیم. همین که دور هم مینشستیم و به کوچکترین حرفهامان توجه میشد حس خوبی بود. توی این جلسات حتی درباره نوع بستنی هم بحث میشد و از همه مهمتر اینکه پدرم واقعاً شنونده خوبی بود. پدر بهراحتی در برابر انتقادهای درست، پوزش میخواست و عذرخواهی کردن در برابر اشتباهات را این گونه یاد ما میداد.
نظر شما