شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۱
یادآور کربلا شدی در کرمان

نشست ادبی «گوشواره‌های قلبی» به یاد ریحانه سلطانی‌نژاد، شهید خردسال حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان با حضور شاعران ایران فرهنگی برگزار شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در این نشست ادبی که شامگاه ۲۲ دی به همت گروه بین‌المللی هندیران در پیام‌رسان اجتماعی بله برگزار شد، سیدمسعود علوی‌تبار، شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی در سخنانی بیان کرد: شهادت مظلومانه دختر گوشواره قلبی، از یک سو نماد معصومیت و مظلومیت شهدای حادثه تروریستی زائران حاج قاسم سلیمانی و از سویی دیگر نماد یکدلی و یکزبانی ملتی است که فریاد فغان از کودک‌کشی صهیونیست‌ها را تا نابودی کامل این رژیم جعلی در گوش جهانیان بانگ می‌زند؛ برنامه‌هایی غیرانسانی که در جهت بر هم زدن وحدت ملت ایران و امت اسلام به سرپرستی قدرت‌های شیطانی آمریکا و انگلیستان و اسراییل تدارک دیده می‌شوند اما در عمل شاهد وحدت مضاعف و عزم راسخ‌تر و هرچه بیشتر امت جهانی پیغمبر اسلام خواهند بود.

علوی‌تبار سپس در بخش دیگری از سخنان خود افزود: هویت معنوی و ماهیت الهی مردم ایران در اتحاد ملی و وحدت اسلامی خود بارها و بارها در بازه‌های مختلف زمانی با تمام جلوه‌های خود به رخ ائتلاف شیطانی استکباران جهانی کشیده شده است. شهادت سپهبد قاسم سلیمانی به جهانیان نشان داد که فرهنگ شهادت ضامن پویایی و حافظ وحدت و بقای امت اسلام در طول تاریخ بوده است.

در این نشست که با بداهه‌نوبسی مسعود ربانی همراه بود شاعران و هنرمندانی همچون علیرضا قزوه، امیر عاملی، محمدعلی یوسفی، سیدمهدی بنی‌هاشمی، علیرضا حکمتی، مسعود ربانی، محمدمهدی عبداللهی، محمد فاطمی‌منش، نغمه مستشارنظامی، فاطمه نانی‌زاد، شهلا کلبعلی، مریم فروزان‌کیا، ساعده موافق، زهرا آراسته‌نیا، صبا فیروزی، سارا رمضانی، صبا فیروزی، زهرا میریان‌کرمی، و لیلی حضرتی حضور داشتند.

برخی از اشعار ارایه شده در این نشست را با هم مرور می‌کنیم:

شعر نغمه مستشارنظامی

تا صدا می‌زدی تو باباجان!

دل بابابزرگ پر می‌زد

هر زمان می‌رسید از مسجد

به تو با اشتیاق سر می‌زد

قصه می‌گفت از عموقاسم

از نماز و گرفتن گل سرخ

قصه می‌گفت از شبی غمگین

از شب تلخ رفتن گل سرخ

روز مادر کنار موکبتان

عطر چای و گلاب و حلوا بود

مادرت پاک کرد اشکش را

کاش عموقاسمت هم اینجا بود

وقت روضه، عمو عمو گفتی

موکب انگار کربلا شده بود

باز انگار طفل شیرینی

از عموی خودش جدا شده بود

خبر آمد که باز حرمله ها

حمله کردند و ماه را کشتند

شمرهای زمانه از وحشت

مردم بی گناه را کشتند

من به قربان تکه‌های تنت

جان شیرین و پاره قلبی

میهمان رقیه‌ای امشب

با همین گوشواره قلبی

در لباس قشنگ صورتی‌ات

مثل گل‌های ارغوان شده‌ای

آه ریحانه جان، عزیز دلم

زود مهمان آسمان شده‌ای

شعر سیدمسعود علوی‌تبار

ما را ز غمی دگر چه ترس است و چه بیم

قلب است که در سینه ما گشته دو نیم

داغ است و دو صد داغ ولی از داغت

ای دختر گوشواره قلبی چه کنیم

شعر فاطمه نانی‌زاد

لاله‌ها، آلاله‌ها هر گوشه پرپر ریخته

هر طرف رو می‌کنی سرو و صنوبر ریخته

دشت را دیشب شقایق آب و جارو کرده بود

آمدم امروز دیدم باز گل‌پر ریخته

آسمان ابرست، باران‌ست، طوفان‌ست، آه

مشت‌هایش وا شده، بر خاک اختر ریخته

روز مادر، دختری با گوشواره قلبیش

غنچه‌های سرخ در آغوش مادر ریخته

باز گلزار از پر و بال کبوترها پر است

آن طرف پر ریخته، این سو کبوتر ریخته

این زمستان پر از سوز و گداز و درد و داغ

بر مزار سرخ «او» یاس معطر ریخته

اشک‌ها، این اشک‌ها از من امانم را گرفت

اشک پای روضه‌ها آری، مکرر ریخته

شعر سیدمهدی بنی‌هاشمی

دی ماه دوباره مثل عاشورا شد

یک کرب‌وبلای دیگری برپا شد

این کیست؟ رقیه است یا ریحانه؟

ای عمه بیا که گمشده پیدا شد

یادآور کربلا شدی در کرمان

شعر صبا فیروزی

ریحانه نام گل‌هاست

گل‌های ارغوانی

نام کبوترانی

زیبا و آسمانی

ریحانه نام خورشید

ریحانه یک کتاب است

یک غنچه در دل دی

معنی آفتاب است

ریحانه اهل غزه

یا اهل شهر کرمان

پاک و زلال و جاری ست

چون آیه‌های قرآن

حالا کنار سردار

پیش رقیه جان است

مثل فرشته ها او

جایش در آسمان است

شعر سارا رمضانی

افتاده به جانِ کودکان شمرِ زمان

شادند ولی آل زیاد و مَروان

ای صاحبِ گوشواره‌هایی قلبی!

یادآور کربلا شدی در کرمان

شهلا کلبعلی

زندگی هم انتظار مرگ رویا را نداشت

انتظار کوچ طفلی ماه سیما را نداشت

صورتش نازک‌تر از گل بود آن ریحانه جان

طاقت یک بوسه محکم ز بابا را نداشت

لیک دشمن ترکش سربی داغ آورده بود

قدرت درک حقیقت در تماشا را نداشت

دست‌های نرم ریحانه برای بوسه بود

تاب ترکش‌های آن مزدور رسوا را نداشت

موج موهای لطیفش در حباب خنده‌ها

طاقت چنگال دیو فتنه‌افزا را نداشت

مادرش تور سفیدی بهر دختر بافته

ذهن او درگیری آشوب و بلوا را نداشت

شانه بر گیسوی نرمش می‌زد او آرام‌تر

مادری که تاب اخم دخت زیبا را نداشت

فکر فردای سیاه خویش دشمن کرده بود

ور نه رفتن سوی قاسم این تقلا را نداشت

شعر کبری قالینی‌نژاد

همراه بادبادک پرواز کرده دختر

رنگین شده گلویش از کینه ستمگر

با کودکان غزه همبازی‌اند آنجا

غرق سرور و شادی نزدیک حوض کوثر

آمد به سوی گل‌ها تا عطر عشق گیرد

برقی زد و درخشید در آسمان چو گوهر

مانند یک فرشته پروانه‌وار رقصید

همراه باد پرزد چون شعله‌های اخگر

روپوش صورتی‌اش شد یادگاری از او

گوشواره‌های قلبی ماند و نماند پیکر

تی‌شرت سبزرنگش جاماند در خیابان

جسم عروسکش هم خونین شده است و بی‌سر

دردانه پدر رفت داغش به دل نشست و

بابا گرفته بی او زانوی غصه در بر

خوابید دختری در آغوش گرم مادر

رفتند سوی جنت تا صبح روز محشر

لالا لالا لالایی ریحانه‌ام لالایی

راحت بخواب جانم آرام جان مادر

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها