سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - خسرو فرشیدورد از استادان پیشکسوت دانشکده زبان و ادبیات فارسی و دارای شهرت جهانی و دیدگاههای ویژه در عرصه دستور زبان بود که با گذشت ۱۴ سال از سالروز درگذشت وی هنوز کتابهای ارزشمندش منبعی مفید برای استفاده محققان و علاقهمندان زبان و ادبیات فارسی است.
این استاد زبان و ادبیات فارسی نزدیک به ۲۰ عنوان کتاب در زمان حیات خود چاپ و منتشر کرد که از جمله آنها میتوان به «جمله و تحول آن در زبان فارسی»، «پیرامون ترجمه»، «املا، انشا و نشانهگذاری»، «حماسه انقلاب»، «درباره ادبیات و نقد ادبی»، «در» گلستان خیال حافظ، «دستور مختصر تاریخی زبان فارسی»، «دستور مفصل امروز بر پایه زبان شناسی جدید»، «دستوری برای واژهسازی: ترکیب و اشتقاق در زبان فارسی، ترکیب و تحول آن در زبان فارسی»، «صلای عشق»، «گفتارهایی درباره دستور زبان فارسی»، «تاریخ مختصر زبان فارسی از آغاز تاکنون» و «دستور مختصر امروز بر پایه زبانشناسی جدید: شامل پژوهشهای تازهای درباره آواشناسی و صرف و نحو فارسی معاصر و مقایسه آن با قواعد دستوری انگلیسی و فرانسه و عربی، با اشاراتی به فارسی قدیم و زبان محاوره» اشاره کرد.
وی از ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۵ عضو سازمان لغتنامه دهخدا بود و در تنظیم حرف «واو» با آن سازمان همکاری داشت. از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۷ نیز استادیار دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان شد. سپس خود را به تهران منتقل کرد و از ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۸ استادیارو از آن پس تا اردیبهشت ۱۳۵۴ دانشیار و از آن تاریخ به بعد استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد. بعد از بازنشستگی نیز تا چند ماه پیش از مرگ به تدریس دستورزبان در دانشگاه تهران پرداخت.
فرشیدورد به زبانهای عربی و فرانسه تسلط داشت و با زبانهای انگلیسی، پهلوی، اوستا و فارس باستان آشنایی زیادی داشت. در شعرسرایی نیز ماهر بود و با تمام وجود به زبان و شعر فارسی عشق و غیرت فراوان داشت.
این شعر از مشهورترین سروده های استاد است:
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن کشور نو آن وطن دانش و صنعت
هرگز به دلانگیزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان موجی است
که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی ست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
نظرات