پنجشنبه ۷ دی ۱۴۰۲ - ۰۸:۴۱
جایزه جلال میزان بضاعت ادبی کشورمان را آینه‌داری می‌کند

حبیب یوسف‌زاده، نویسنده و از داوران شانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد عنوان کرد: جایزه جلال، سلسله جبال جوایز ادبی ماست و میزان بضاعت ادبی کشورمان را آینه‌داری می‌کند؛ رویدادی مغتنم که به هر ترتیب سعی می‌کند شوری در وادی ادبیات بیفکند و آثار شاخص هر سال را به مخاطبان معرفی کند.

حبیب یوسف‌زاده در حاشیه برگزاری اختتامیه شانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، به بیان وضعیت فعلی داستان کوتاه ایرانی پرداخت و عنوان کرد: اگر منظور وضعیت کیفی آثار تألیفی در این گونه ادبی است، باید عرض کنم غلبه با آثار ضعیف و میان‌مایه است و متاسفانه بسیار کم هستند داستان‌هایی که چیزی به مخاطب اضافه کنند. چه از نظر تکنیک‌های داستان پردازی و چه از نظر ارزش ادبی و درونمایه، هنوز اوضاع چندان مطلوبی نداریم. اغلب داستان‌ها ارتباط عاطفی عمیق با خواننده برقرار نمی‌کنند و در ایجاد «هم‌ذات‌پنداری» موفق نیستند. مخاطب احساس می‌کند خیلی از نویسنده‌ها، راه شاعرانی را رفته‌اند که قبل از تسلط به اصول و قواعد شعر، مستقیم رفته‌اند سراغ «جیغ‌بنفش» و گاهی در فرم و ساختار، نویسنده چنان غرق در نمادسازی‌های بغرنج و پیچش‌های کلامی شده که فهم کلیت آنها اندکی دشوار است. بیش از آنکه سهل و موثر با خوانندگان ارتباط برقرار کنند، به خودنمایی قلم و تقلید از قالب‌های مدرن و پُست‌مدرن رو آورده‌اند. در حالی که اکثر مخاطبان ادبیات داستانی همین مردم عادی جامعه هستند و علایق و دغدغه‌های آنها باید به نوعی هنرمندانه در آنها انعکاس یافته باشد.

وی ادامه داد: یعنی اگر داستان را نوعی شبیه‌سازی زندگی درنظر بگیریم، مخاطب باید خودش را درون آن شبیه‌ساز حس کند نه اینکه روح و روانش از فرط حیرت و ابهام آزرده شود. البته تنوع سلیقه‌ها و سطح مخاطبان به هر حال وجود دارد و این رنگارنگی در پاسخ به نیازهای آنها قابل درک است. اما متاسفانه بسیاری از نویسنده‌ها از طیف نورهای مرئی فراتر می‌روند و به اصطلاح سر از طیف مأورا بنفش یا مادون قرمز درمی‌آورند. به خاطر همین عرضه محصولات بی‌کیفیت، متاسفانه تقاضا هم روزبه‌روز کمتر می‌شود. البته باید پذیرفت که نوشتن داستان‌های کوتاه ماندگار کار ساده‌ای نیست. اگر بخواهم آن را با رمان مقایسه کنم، نسبت آنها شبیه نسبت ساعت مچی و ساعت دیواری است. در داستان کوتاه نویسنده باید عصاره زندگی را در کمترین فضای ممکن به خواننده تحویل دهد. این کار از کسانی برمی‌آید که با تاروپود زندگی درآمیخته و به دیدگاه عمیقی رسیده باشند. به قول حافظ؛ چون جمع شد معانی، گوی بیان توان زد!

یوسف‌زاده درباره چالش‌های داستان کوتاه گفت: شاید یکی از این چالش‌ها، وضعیت اقتصاد نشر در ایران باشد که بازار کتاب و ادبیات داستانی را تحت تاثیر قرار داده است. یعنی برای یک نویسنده مشوق‌های مالی انگیزه‌بخشی وجود ندارد تا با جان‌ودل در این عرصه وارد شود. نویسنده عرق‌ریزان روح خود را در صفحات کتابش می‌افشاند، اما بازخورد خوبی نمی‌گیرد. چالش دیگر این است که نظام تعلیم و تربیت و رسانه‌های ما آن‌طور که باید به داستان بها نمی‌دهند. آموزش و پرورش از افسون افسانه‌ها و داستان‌ها غافل است. بچه‌ها از همان ابتدای تحصیل با اضطراب امتحان و کنکور روزگار می‌گذرانند. در حالی که داستان‌ها حامل‌های معرفت و بهترین ابزار تربیت پنهان هستند و می‌توانند در رشد شخصیت افراد و جامعه نقشی حیاتی ایفا کنند. به قول معروف؛ داستان‌های بزرگ، ملت‌های بزرگ می‌پرورند و داستان‌های مبتذل می‌توانند ملتی را به انحطاط بکشانند. چرا که داستان نزدیک‌ترین رسانه به تارهای فطرت بشر است. سیلِ آثار ترجمه در بازار کتاب احتمالاً به دلایلی همچون منفعت بیشتر اقتصادی برای ناشران- یا کمبود محافل ادبی استعدادیاب و تعطیلی گسترده نشریات کودکان و نوجوانان نیز به‌طور غیرمستقیم تاثیر منفی در این عرصه داشته‌اند.

این منتقد با اشاره به تأثیرگذاری جایزه جلال در بهبود ادبیات گفت: جایزه جلال، قله دماوند سلسله جبال جوایز ادبی ماست و میزان بضاعت ادبی کشورمان را آینه‌داری می‌کند. رویدادی مغتنم که به هر ترتیب سعی می‌کند شوری در وادی ادبیات بیفکند و آثار شاخص هر سال را به مخاطبان معرفی کند. البته مأموریت این جایزه مثل هر جایزه ادبی دیگری نجات بشریت نیست و احتمالاً ادعایی هم در خصوص بهبود وضعیت ادبیات کشور ندارد. اما همین ایجاد جزر و مد سالانه در میان اصحاب قلم و معرفی آثاری که می‌توانند کارکرد الگویی داشته باشند، اتفاق مبارکی است که جا دارد سال‌به‌سال رونق بیشتری یابد.

حبیب یوسف‌زاده با تأکید بر ترویج محافل ادبی و داستان‌خوانی برای چشم‌انداز موفق جایزه جلال عنوان کرد: اگر با همین فرمان پیش برویم، نمی‌توان به رشد قابل توجهی امیدوار بود. رشد ادبیات داستانی به‌ویژه داستان کوتاه نیازمند توجه نهادهای موثر فرهنگی است. به عنوان نمونه ترویج محافل ادبی دانشجویی، یا ترویج جلسات داستان‌خوانی و نقد و معرفی داستان در مدارس، یا احیای جایزه ادبی نوقلمان و هرگونه اقدامی که انگیزه و حرکت ایجاد کند، می‌تواند در ایجاد چشم‌انداز بهتر موثر باشد. به‌طور مثال دوره‌های آموزشیِ داستان‌نویسی «آل جلال» می‌تواند اتفاق‌های خوبی را در آینده رقم بزند. اما فکر می‌کنم هنوز کافی نیست و مثل تقسیم تکه نانی در میان یک لشکر است. این نوع سلسله‌جنبانی‌ها باید به صورت مویرگی در سراسر کشور شکل بگیرد.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • آرش IR ۲۲:۳۲ - ۱۴۰۲/۱۰/۰۹
    خب چرا این عزیزان فیلم‌های آموزش‌ داستان نویسی دوره‌های قبل جلال رو توی آپارات بارگذاری نمی‌کنن؟! اینطوری استعداد‌های نویسندگی کشور که توی مناطق دوردست هستند می‌تونن از اونا استفاده کنن.
  • کاوه محسنی بروجردی GB ۰۱:۰۲ - ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
    نسل ما آگاه است و نوشتن یک وظیفه در خور جهان یعنی همین تکاپوها شعر داستان داستانک همه همه روح معصوم هنرند بگذار خواننده درک نکند کار ید الله رویایی را یا اسماعیل خویی را از کار آنها که چیزی کم نمی شود این ال احمد هم طرفه غنیمتی است که رساترین و باشکوه ترین است من خودم در جوانسالی نمونه داستانک را در کار نویسنده ای شهرستانی به نام استاد سید قاسم ارژنگ از شهر صحنه کرمانشاه دیدم خوشبختانه که ما ال احمد داریم و صادق هدایت و غول ادب فراوان که هنرمان جهانی است و شعر و داستان ما مرز ها را به خوبی در می نوردد پس آیه یاس چرا که چاووشی براه و فردا از آن رستگاران است

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها