چاپ اول كتاب «مهندسي فرهنگي و چشمانداز بيست ساله» (متن سخنراني دكتر مهدي ناظمي اردكاني) از سوي پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي منتشر و روانه بازار نشر شد.\
بر اساس مطالب كتاب، دكتر ناظمي اردكاني، سخنراني خود را چنين آغاز ميكند: «اگر دورههاي نظريهها و تئوريهاي مديريت را به دو دوره كلي تقسيم كنيم، اين دو دوره عبارت است از دوره واقعگرايي واقعبين و دوره آرمانگرايي واقعبين.
دوره اول كه قرن نوزدهم و بخش بسياري از قرن بيستم را هم به خود اختصاص داد، دوره واقعگرايي بود. در اين دوره، دانش مديريت بر اساس رويكرد فرهنگي خود توجه بسياري به واقعيتها و شرايط موجود داشت و بر اساس آن هدفگذاري و عمل ميكرد. بنابر اين هدفها در اين دوره هدفهايي واقعي و ممكن بود. هدفها عملياتي ترسيم ميشد. هدفهايي كه بتوان با كمترين ريسك به آن رسيد و سعي ميكردند از منابع مادي و انساني به حد امكان استفاده كنند. در اين دوره دانش بشر هم در همين حد بود و اجازه اين امر را ميداد. دوره برنامهريزي عملياتي كه تاكيد آن بر حال بود، گذشت و مرحله بعدي پيش آمد. در اين دوره سوال اساسي اين بود: چگونه بايد از امكانات و فرصتهاي پيشرو به خوبي استفاده كرد؟ چگونه ميتوانيم همين امروز براي آينده تصميم بگيريم؟
در بخش اول دوره اول سعي و تلاش بر اين بود كه از فرصتها و امكانات و موقعيتهاي كنوني بهترين بهره گرفته شود. جايگزين نگاه به آينده به جاي نگاه به حال، تحولي در دوره زندگي بشر بوده بنابر اين برنامهريزيهاي راهبردي مطرح ميشود و مرحله برنامهريزي راهبردي شكل ميگيرد. در مرحله برنامهريزي راهبردي هدفها توسعه پيدا كرد و از حد ممكن فراتر رفت و با نگاه رفت مطلوب ترسيم شد.
هدفها، ممكن ولي مطلوب در نظر گرفته شد. در اين مرحله و در مقطعي از زمان در قرن بيستم مرحله برنامهريزي راهبردي براي جوامع در حال توسعه مطرح شد و براي سازمانهاي بزرگ موفقيت محسوب گرديد. امروز هم در بعضي از جوامع و سازمانها بر تامين چنين موفقيتي تاكيد ميكنند؛ و ميخواهند مرحله برنامهريزي عملياتي را پشت سر بگذارند تا به مرحله برنامهريزي راهبردي برسند.»
وي همچنين دومين دوره نظريهها و تئوريهاي مديريت را چنين تعريف ميكند: «در دوره دوم مديريت واژه چشمانداز مطرح شد. تفاوت واژه چشمانداز با هدف راهبردي در اين است كه چشمانداز هدفي مطلوب و ممكن است؛ يعني، اينجا بر آرمان تاكيد دارد، ولي واقعبين هم هست. به دوره آرمانگرايي واقع بين وارد ميشويم. در دوره دوم مديريت، اصل بر آرمانگرايي است؛ البته توجه به شرايط مقتضيات محيطي هم صورت ميگيرد، ولي خود را به شرايط مقتضيات محيطي محدود نميكند؛ بلكه در پي آن است تا در شرايط و مقتضيات موجود به گونهاي تحول ايجاد كند كه آينده مطلوب خود را بسازد.»
دكتر ناظمي ادركاني در بحث دين و فرهنگ نيز ميافزايد: «فرض بر اين است كه دين، زير مجموعه فرهنگ است، اما عنصر اساسي و شكل دهنده فرهنگ است. دين، وضعيت آرماني فرهنگ و محيط زيست مطلوب را معرفي ميكند. البته آن ديني كه كاملتر، جامعتر و نهاييتر باشد.
وقتي بحث اثبات و اثربخشي دينها مطرح ميشود، بر اين نظريم كه دين اسلام ديني است كه بهترين محيط زيست مطلوب نافيزيكي را ميتواند براي انسانها فراهم كند. اين را هم بايد در عمل به دنيا اثبات كنيم. نشان بدهيم كه بر اساس دين اسلام ميتوان جامعهاي را طراحي، مهندسي و مديريت كرد، بهطوري كه در آن جامعه بيشترين استعدادهاي بالقوه انسانها بالفعل شود. بنابر اين، با مهندسي و تحول در وضع موجود و مديريت بر اساس اين فرهنگ در همه حوزهها ميتوان پيشرفت كرد.»
چاپ اول كتاب «مهندسي فرهنگي و چشمانداز بيست ساله» در شمارگان 300 نسخه، 41 صفحه و بهاي 10000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما