نوشتاری درباره کتاب «فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی»؛
تلاش ارزشمند برای جداسازی معنای کوچه و بازاری واژهها از کارکرد ادبی و عرفانی
حمید بیگدلی، نویسنده و پژوهشگر ادبی تاکید دارد که سیدجعفر سجادی در کتاب « فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی» توانسته بهخوبی از عهده جداسازی معنای کوچه و بازاری واژهها از کارکرد ادبی و عرفانی آنها برآید.
واژهها از نزدیکترین دوستانِ ما اند. دامنه آشناییِ ما با آنها از روزگار جنینی تا امروزمان را دربرمیگیرد. گرچه آنها برساخته اجتماع و زندگیِ روزمره اند اما هنگامی که به جهان ذهنیِ دانشوران و کتابهای تخصصی میروند بسیاری از آنها نیز زیر و رو میشوند و اینجا نیز چون ما این زیر و روشدگی را نمیبینیم، آنها را چونان گذشته به کارمیگیریم و زمینه لغزشها و رنجشهای فراوانی را پدید میآوریم.
برای نمونه واژههایی چونان بت، خداوندگار، زیبا، سیاه-چاله، سیاست، جِرم، عشق و ارادَت بسته به اینکه در چه دانشی به کاربرده شوند، دگرگونیِ کارکردی مییابند و به گمانم چون شعر، ادبیات و عرفان بیش از دانشهای دیگر بر فرهنگِ ما چیره شده است، جداسازی معنای کوچه و بازاری این واژهها از کارکردِ ادبی و عرفانیشان، کاری شایسته و ارزشمند است.
برای همین، انتشاراتِ طهوری با چاپ «فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی»، نوشته سیدجعفر سجادی کوشیده است بخشی از این لغزشها را کاهش دهد.
جملههای زیر را بنگرید:
1) عشق جوشد بحر را مانند دیگ/ عشق ساید کوه را مانند ریگ
2)عشقِ بچهها به شیرینیجات ناگفتنی است.
3)هیچ کس را تا نگردد او فنا/ نیست ره در بارگاه کبریا
4) تو با این کار همه ما را به فنا دادی.
اگر واژه عشق در 1 و 2، فنا در 3 و 4 را به یک معنا بینگاریم نوشته خود و ذهن خواننده را با یک آشفتگی بزرگ روبهروکردهایم.
راه چاره چیست؟ بهرهگیری از کتابهایی چونان «فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی» نوشته سیدجعفر سجادی، یکی از چارهراهها ست.
برای نمونه نخست، کارکرد روزمره واژههایی چونان مرید، کشف، خُلق، سفر و تحقیق را به یاد آورید سپس به معنای عرفانی آنها بنگرید تا ارزش این گونه فرهنگنامهها بیشتر آشکار شود:
مرید: «کسی را گویند که به سیر الی الله پردازد»،کشف: «اصطلاحاَ اطلاع به ماوراء حجاب است از معانی غیبیه و امور حقیقیه به وجود یا شهود»، تحقیق: «در نزد سالکان عبارت از تکلف عبد است برای کشف حقیقت، ظهور حق است در صور اسمائیه تا آنکه بنده حقایق را دریابد»، خُلق: «ملکهیی است که منشأ صدور افعال از نفس، بهسهولت و آسانی بدون تفکر و رویت و تکلف است»، سفر: «در اصطلاح عرفا توجه دل به سوی حق است». مَحرَم « در اصطلاح سالکان، اهل الله و صوفیان را مَحرَم گویند».
آیا به پندارتان این ناهمانندیهای معنایی، کم و بیآسیب است؟
نظر شما