شنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۹:۰۵
خدایا تو شاهدی که من با عشق و علاقه برای دیدارت شتافتم

هر برگ زرینی از وصایای شهدا، تاریخ تحول فکری انقلاب اسلامی را در عرصه رویارویی نهایی جبهه حق علیه باطل بیان می‌کند و بسان قطب‌نمایی است که سمت و سوی جریان تمدن‌ساز اسلامی را نشانمان می‌دهد. آنچه در ادامه می‌خوانید، وصایای دلسوزانه شهدای مدافعان حرم نسبت به فضای غبارآلود زمانه و گرفتاری‌های آن‌ است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «وصیت‌نامه شهدای مدافعان حرم» از اداره کل اسناد و انتشارات (بنیاد شهید و امور ایثارگران) و ویراسته نسرین خادمی خالدی است و نشر شاهد آن را منتشر کرده است. آنچه در ادامه می‌خوانید وصیت‌نامه شهید علی آقائی حمل‌آباد (سی‌ام شهریور ۱۳۶۶- هفتم اسفند ۱۳۹۴) است.

بسمه تعالی
اللهم عجل لولیک الفرج
سال‌ها بود نماز می‌خواندم نماز جمعه می‌رفتم و روزه می‌گرفتم، عاشوار و تاسوعا عزاداری می‌کردم می گفتم مثلا چه می‌شود.

الان می‌فهمم اگر جهاد اکبری بود، جهاد اصغری بود. اگر پایم لرزید می‌‍دانم همه کارهایی که انجام می‌دادم هیچ است. پس ای خدای عزوجل تو شاهدی من در راه تو قدم  بر می‌دارم. شاید تردیدی هم که در دل من است به خاطر کوتاهی ام در امورات دینی است. ولی باز می‌گویم آماده‌ام برای جهاد اصغر، حتی مرگ و حتی مجروح شدن.

خدایا هر چه دادی و ندادی از تو تشکر می‌کنم که با دادنت شیرینی بر زندگی‌ام دادی و اگر ندادی که از روی حکمت بود. و شاید می‌دادی زندگی‌ام را تلخ می‌کرد که ندادی. پس باز هم تشکر می‌کنم. دلم گاهی به حال دلم می‌گیرد بیچاره دلم... گاهی به گذشته فکر می‌کنم این همه عمر که سپری کردم اگر به بطالت و بیکاری نمی‌گذشت چه می‌شد.

پدر و مادر مهربانم، از اینکه شما را در این سن ناراحت کردم ببخشید. مادر مهربانم، ای زیباترین آهنگ عشق همیشه دوستت دارم. هیچ وقت محبت‌هایت فراموش نمی‌شود. دلسوز مهربان! نمی‌دانم ولی بهتر بود این زمان شما را ترک کنم، خدا را شکر می‌کنم. شاید اگر دیر می‌شد و من کنار شما بودم بدتر از این ناراحت می‌شدید ولی باز خدا را شکر رفتم و این موقع بهترین زمان بود. شاید می‌ماندم و از جا ماندگان بودم و شرمنده.

پدر مهربانم ای مثل کوه استوار، ای همیشه پناهم هر چیزی یاد گرفتم از تو بود. تو پدری مهربان و رئوفی بودی. هیچ وقت تلاش و کوشش‌ات را برای زندگی‌ام فراموش نمی‌کنم. مرا به بزرگواری خودتان ببخشید عفو نمایید اگر پسر بدی برایتان بودم. اگر نتوانستم حق فرزندی را ادا نمایم. به امید دیدار شما در بهشت.

خواهرانم مواظب برادرم باشید وصیت می‌کنم کاری کنید سرو سامان بگیرد ان شاالله درست می‌شود. به خواهر زاده‌های عزیزم سلام دارم و می‌گویم آقا سعید ان شاء الله کار خوبی پیدا می‌کنی فقط تلاش و درس.

به خودم قول می‌دهم اگر فرصتی بود دیگر نمی‌گذارم حسرت گذشته را بخورم. روزهایی بود که نماز صبح قضا می‌شد صبح بیدار می‌شدم حسرت می‌خوردم خدایا چه می‌شد بلند می‌شدم و نماز صبحم را می‌خواندم. با بیست دقیقه خواب به کجا می‌رسیدم که اگر نمی‌خوابیدم هم چیزی نمی‌شد. خدایا شاهد باش آماده‌ام از برای همه چیز... حتی دلم می‌خواهد بعد از مرگ من همه مرا ببخشند. شاید این بخشیدن‌ها فرجی برایم در آن دنیا بکند.

مرا ببخشید همکاران و دوستان گرامی اگر بد بودم. از همکارانم بخصوص بهمن ایرنزاده که رفیق مهربان و دلسوز بود. از اکبر حسن نژاد از محمد رحمی از توفیق محمدی از همه.. از جلالی بنیانگذار مکتب، حلالیت می‌طلبم. از رفیق قدیمی ام حسن عزیز نیز حلالیت می‌طلبم.

همرزمانم دوستداران مهربانم همیشه آماده باشید چه آمادگی رزمی و چه آمادگی جسمانی. از صد، صد باشید که اگر ظهور شد از سربازان واقعی و آماده امام زمان باشید. خدا رحمت کند شهید مهدی مرادی می‌گفت: برای چه خودت را به زحمت می‌اندازی. همه ما فرمانده گردان می‌شیم. آخرش راننده و بعد بازنشستگی.

خدایا تو شاهدی که من با علاقه و عشق برای دیدارت و مدافع حرمت شتافتم. خدایا قبولم کن.

همسر مهربانم، عزیزتر از جانم قربانت بروم. سال‌ها فکر می‌کردم سختی کربلا را اباعبدالله (ع) کشیده، ولی آنانکه ماندند و داغ برادر و همسر و فرزند کشیدند برایشان سخت تر بود. فدای تو یا امام سجاد (ع) یا خانم زینب کبری(س). همسر مهربانم ای کسی که دوست داشتن را به من یاد دادی، اولا از همه بدی‌هایم از تو حلالیت می‌طلبم.

خدا سرشاهد است همیشه سعی کردم اخلاقم خوب باشد ولی اگر در این میان بد بود مرا از ته قلب ببخش. دنیای ما دنیای فانی است. خیلی چیزها بدهکاریم. یکی این عمر است. اجل آدمی دست خداست. نمی‌دانم بعد از مرگم چه ‌خواهد شد ولی دلم می‌خواهد همیشه مرا شاد کنی و بدان شاد کردن من محقق نمی‌شود فقط با شادی خودنت.

پس ای جانم شهناز عزیزم همیشه سعی کن شاد باشی. نمی‌گویم برایم گریه نکن. نمی‌گویم فراموشم کن، ولی بعد چهلمم گریه را کنار بگذار و به زندگی‌ات برس.

زندگی زیباست اگر در راه خدا و هدف خدا باشد. ماهی یک بار سر قبرم بیا و برایم یاسین بخوان. ولی همان که گفتم برایم اشک نریز. همه‌مان رفتنی هستیم، همه...حتی بهترین افراد که اولیا و اوصیا بودند. پس خوشا به حال آنکس که خدایی رفت و جاودانه شد.

همسر مهربانم دعا کن به عنوان کوچکترین رزمنده شهید قبولمان کنند. مطمئن باش شفاعت می‌کنم اگر خداوند مرا پاکیزه بپذیرد. همیشه به این جمله غبطه می‌خورم که شهیدمهدی باکری گفته خدایا مرا پاکیزه بپذیر. از اینکه به من لذت زندگی داشتن را و حس خوب دادی از تو متشکرم همسر مهربانم، صمیمانه دلم می‌خواهد به کار روانشناسی‌ات ادامه بدهی. سعی کن بهترین باشی.

خدا را شاهد می‌گیرم همیشه دوستت داشتم و به یادت خواهم بود ولی از تو یک خواهش دارم، بمانه زندگی کن و کار زینبی انجام بده که این سخت‌ترین کار است.

من هم امیدوارم با کارهایی که انجام می‌دهی و خدمتی که انجام می‌دهی کنار خداوند و بهشت برین، منتظرت هستم.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها